۴ پاسخ

من با همسرم قبل ازدواج صحبت کردم راضی بود بعد ازدواج بچه م که سقط شد گفت میارم‌از پرورشگاه ولی خدا ماهلین و‌داد الان که میگم دومی میگه به بچه فکر نکن اصل😂
منم مثل شما همیشه دوست داشتم سرپرستی بچه ای و به عهده بگیرم و بعد از ماهلین متوجه شدم من بچه دوست هستم‌ولی صبر و حوصله بچه نگه‌داشتن و ندارم و متاسفانه دلم نمیخاد سر بچه ای که امانته‌ داد بزنه بیخیالش شدم

چقدر از این فکر و احساست خوشم اومد دختر،
از ایده که از مجردی داشتی (و چقدر کار ارزشمندیه )تا بیانش با همسرت و شنیدن و پذیرش خواسته اش
فارغ از هر نتیجه ای دمت گرم

خیلی خوبه ک حرف قلبش گفته
اما از طرفی راست میگه بنده خدا شاید نتونه بچه دیگه اندازه بچه خودش دوست داشته باشه ی جایی ناخواسته فرق بزارع بینشون اون بچه خیلی گناه داره

یعنی میخاستی سرپرستی بچه دیگه رو بگیری

سوال های مرتبط

مامان فسقلی جون🧒💜 مامان فسقلی جون🧒💜 ۱ سالگی
سه،چهارروز پیش من و پیثری خونه ی مامانم اینا بودیم. داداشم و پیثریش هم بودن. بچه داداشم خیلی واقعا سن بدی رو میگذرونع، مامان باباشم به هیچکدوم از اصول روانشناسی اعتقاد ندارن و تازه بچه دومم اومده و اصلا این بزرگه نابوده. بچه داداشم سر یه توپ بچه منو زد من اندکی دعواش کردم که دیگه نمیزنیا بچه ها رو نبابد زد و اگه تکرار بشه دیگه باهات بازی نمیکنم. امشب داداشم کشوندم کنار که خیلی ناراحت شدم بچمو دعوا کردی. گفتم ببین بچه من یکسالشه بچه تو ۵سالش. اون متوجه میشه و باید دعوا یا تنبیهی باشه ( تنبیه بدنی نه ها😐) که متوجه کار بدش بشه وگرنه یاد میگیره و همش میزنه. بچه منم اگه بعد از دوسال ونیم بچه کوچیک تو رو زد تو دعواش کن. قبلش من باید حواسم باشه چون قشنگ متوجه میشه ولی نمیتونه دفاع کنه. گفتم خواهربرادریمونم خاطر بچه ها اسیب نبینه، بچه تو بچمو زد دعواش میکنم بچه منم بچتو بعد دوسال و نیم زد دعواش کن. که بفهمن کارشون اشتباهه. الان نمیدونم کارم و حرفام درست بوده یا نه😐✌🏼
مامان رادمان جون مامان رادمان جون ۱۶ ماهگی
مامان آنیسا 🌸 مامان آنیسا 🌸 ۱ سالگی
سلام خانما خوبین روزتون بخیر
پنجشنبه دختر خاله هام امده بودن خونمون داشتیم در مورد چسبندگی آلت پسرش صحبت میکردیم دخترخالم گفت دختر برادرشوهرم هم چسبندگی لابیا داشت من پوشکش رو عوض کردم متوجه شدم مامانش نمی‌دونست دخترش اینجوریه . تو مواظب باش دخترت چسبندگی نگیره بعد من هم داشتم پوشکش بچه رو عوض میکردم نگاه کرد گفت فاطمه دختر توهم چسبندگی داره من فورا جمعه بردمش پیش دکتر اطفال بهش پاماد داد گفت ۱۰ روز دیگه بیا اگه باز نشه بدنش باید جراح با جراحی باز کنه گفت فقط کلا یکی دو میل جای ادرار بچه بازه کلا بدنش بستس 😔 آخه من چه مادریم که تا الان متوجه نشدم بچم بزور جیش میکنه لابیا هاش کامل چسبیده الان وقتی بدنش رو باز میکنم انگار فقط پوست هست اصلا هیچ سوراخی نداره من چقدر سهل انگار بودم که قبلا اینکارو نمیکردم که متوجه مریضی بچم بشم شوهرم میگه تو چه مادری هستی که تا دختر خالت نمی‌گفت تو حالیت نمیشد بچه مشگل داره یعنی تو نمیفهمیدی اون پایین هیچ سوراخی نداره راست میگه من واقعا مقصرم فقط تمام زندگی من شده شستن پختن تمیزکاری و نگه داری از بچه اصلا مادر آگاهی نیستم که نتونستم این همه مدت متوجه مشگل بچم بشم 😔 امروز صبح حیلی کم جیش کرد قبلا بیدار میشد پوشکش خیس خیس بود میترسم اون یک میل هم بسته بشه بچه نتونه جیش کنه 😔