سامِ من...
الان خوابی، و من دوباره نشستم کنار تختت، زل زدم به صورت آرومت و دارم با خودم فکر می‌کنم...
چطور این‌همه زود گذشت؟
هفت ماه... فقط هفت ماه، ولی برام به اندازه‌ی یه عمر خاطره و عشق گذشته.

یادمه اون روزای اول، هر صدای کوچیکی ازت منو می‌ترسوند،
ولی حالا، صدای خنده‌ت شده قشنگ‌ترین موسیقی دنیا برای من.
یادمه اون دستای کوچولوت به سختی می‌تونستن انگشتامو بگیرن،
ولی حالا با همون دستا دنیا رو کشف می‌کنی، و من فقط نگاهت می‌کنم و بغضمو قورت می‌دم.

دارم یاد می‌گیرم که "بزرگ شدنِ تو" یعنی "گذشتنِ من از لحظه‌هایی که دلم نمی‌خواست تموم شن"...
هر روز یه‌کم از نوزادی‌ت دور می‌شی و من هر روز یه‌کم بیشتر عاشق اون پسربچه‌ای می‌شم که داری می‌شی 💫

سامِ من، تو خوابیدی، ولی دلم با دیدن هر نفسِ آرومت پر از حرف می‌شه...
می‌خوام بدونی، حتی وقتی بزرگ شدی، حتی وقتی رفتی دنبال دنیای خودت،
یه گوشه‌ی دلِ من همیشه همون مامانی می‌مونه که نصف شب بشینه کنارت، موهات رو نوازش کنه و زیر لب بگه:
«بخواب پسرم... فقط بخواب، که تا همیشه دوستت دارم» 🤍


●ساعت۰۱:۴۰
●وقتی که خواب بودی تو بغلم

تصویر
۴ پاسخ

ای جانم خدا حفظش کنه

خدا حفظش کنه عزیزم

درخواستمو قبول کن

فدای خودشون و اسمشون♥️
خداحفظشون کنه.

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۲ ماهگی
نامه ای مادرانه به فرزندانمان👩‍🍼👩‍🍼👩‍🍼
عزیزترینم، نور چشمم… نمی‌دونی چقدر قلبم از داشتنت لبریزه. 🥺 وقتی برای اولین بار بغلت کردم، انگار تمام دنیا رو تو دستام جا داده بودن. 🥰 روزها میگذرن و تو هر روز بزرگتر میشی، هر روز یه چیز جدید یاد میگیری و من با هر قدمت، با هر نگاهت، با هر لبخندت، هزار بار زندگی می‌کنم. 😊💖
شاید ندونی، اما شب‌هایی که از خستگی چشمام سیاهی میره و باز بیدارم تا تو راحت بخوابی، با خودم میگم این خستگی‌ها فدای یه تار موت. 😥🤱🏻 وقتی مریض میشی، انگار جون از تنم میره و حاضرم همه دردهای دنیا رو به جون بخرم تا تو فقط خوب باشی. 😔
تو فقط یه بچه نیستی، تو تمام زندگی منی، تو دلیل نفس کشیدنی، تو امید منی برای فردا. ✨👶🏻 می‌دونم یه روز بزرگ میشی، از من دور میشی، اما قلب من همیشه و همیشه برای تو خواهد تپید.💖🌟
خدا تو رو برام حفظ کنه فرشته کوچولوی من. 😇🙏 کاش می‌تونستم همه‌ی خوشبختی‌های دنیا رو توی دستام بگیرم و تقدیمت کنم. 😘 دوستت دارم، بیشتر از هر چیزی تو این دنیا… 😭💖🫂
مامان ܣߊ‌ܝ̇ߺߊ‌🧸💋 مامان ܣߊ‌ܝ̇ߺߊ‌🧸💋 ۱۴ ماهگی
هانای نازم🥺❤️
از همون لحظه‌ای که فهمیدم قراره مادر یه دختر بشم، دنیام رنگ دیگه‌ای گرفت...
نه فقط چون "دختر" بودی… چون نرمیِ زندگی بودی، صدای لطیف آینده‌م، روشن‌ترین دلیلِ بودنم✨️

اولین بار که صدای قلبت رو شنیدم، یه اتفاق توی من افتاد؛
یه عشقِ بی‌دلیل، یه وابستگیِ عمیق که هنوزم با من نفس می‌کشه…
تو نیومدی فقط "دخترم" باشی،
اومدی که معنای دوباره متولد شدن من بشی❤️

با هر خنده‌ات، به دنیا دلگرم‌تر شدم🌞
وقتی بغلت می‌کنم، انگار همه‌چی سر جاشه…🌱
وقتی می‌خندی، خستگیِ دنیا از تنم در می‌ره…🌈

دخترم…
تو فقط فرزند من نیستی، تو رفیق روزهای سختی،
همراه بی‌ادعای قلبم، همون رویای قشنگی که یه روز تو دلم بود و حالا تو آغوشمه🫶🏻

تو فقط بزرگ نمی‌شی… تو توی وجودم ریشه می‌زنی.
هر روز، بیشتر شبیه رویاهایی می‌شی که یه روز فقط آرزو بودن🌸

روزت مبارک، جانِ دلم.
بودنت باارزش‌ترین دارایی منه…
و مادرِ تو بودن، قشنگ‌ترین تعریف مادر بودنه👩‍👧💖
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۲ ماهگی
نامه از طرف نی نی ها👼
مامانِ قشنگم، 💖
من هنوز خیلی کوچولوئم، 👶 انقدر کوچیک که حتی نمی‌تونم درست حرف بزنم. فقط بلدم با چشم‌هام نگاهت کنم 👀 و با دست و پاهام یه کمی تکون بخورم. 👋 اما مامان جون، تو چشم‌هات همه چیز رو می‌فهمی. تو می‌فهمی وقتی گشنمه، 😋 وقتی خوابم میاد، 😴 وقتی دلم بغل می‌خواد. 🤗
من نمی‌دونم چطوری باید ازت تشکر کنم. 🙏 نمی‌دونم چطوری بگم که چقدر دوستت دارم. 🥰 وقتی تو بغلم می‌گیری، 🤱 انگار همه دنیا رو بهم دادی. 🌍 وقتی بهم شیر می‌دی، 🥛 حس می‌کنم دیگه هیچ غمی ندارم. 😔 صدای قلبت، 💓 قشنگ‌ترین آهنگی هست که تا حالا شنیدم. 🎶
بعضی وقتا نصف شب گریه می‌کنم، 😭 تو هم خسته از خواب می‌پری و من رو بغل می‌کنی. 🥺 من نمی‌فهمم تو چقدر خوابت میاد، 💤 نمی‌فهمم چقدر کار داری. 😩 فقط می‌دونم وقتی تو بغلمی، دیگه نمی‌ترسم. 😇
مامان مهربونم، تو بهترین مامان دنیایی. 🥇 من قول میدم وقتی بزرگ شدم، همیشه مواظبت باشم. 💪 قول میدم همیشه دوستت داشته باشم ❤️ و هیچوقت تنهات نذارم. 🫂
با همه قلب کوچیکم، 💖
عاشقتم، 😘
فرزند تو ❤️
مامان هاکان مامان هاکان ۱۳ ماهگی
هاکانِ مامان…
۸ ماهه شدی. ۸ ماهه که دنیای منو زیر و رو کردی، قلبمو گرفتی و گذاشتی کف دستت.
از روزی که صدای نفس‌هات رو شنیدم، دیگه هیچ چیزی توی دنیا برام مثل قبل نشد.
من با تو یاد گرفتم مادر بودن یعنی چی. یاد گرفتم چجوری بی‌خوابی بکشم، اما با یه لبخند کوچولوت همه خستگیامو فراموش کنم.

هاکانم…
وقتی دستای کوچولوتو دور انگشتم حلقه می‌کنی، وقتی سرتو می‌ذاری روی سینه‌م و آروم می‌گیری، دلم می‌لرزه از این همه عشق.
گاهی که خوابی، فقط نگاهت می‌کنم و بی‌صدا اشک می‌ریزم. از ترس روزایی که شاید نتونم همیشه محافظتت کنم… از عشق زیادی که قلبم جا نداره براش…

پسر نازنینم…
اگه بدونی مامان چقدر برات آرزو داره…
آرزوی سالم بودن، قوی بودن، خوشبخت بودن…
آرزوی اینکه یه مرد مهربون، باوقار و عزیز بشی…
که دلت هیچ‌وقت نشکنه، که هیچ‌وقت احساس تنهایی نکنی.

هاکانم، تو دلیل زنده‌بودن منی.
اگه هزار بار دیگه هم به دنیا می‌اومدم، بازم آرزو می‌کردم مامان تو باشم.
با همه سختیا، با همه گریه‌ها، با همه شب‌بیداریا…
بازم می‌گم: “خدایا شکرت که هاکانو بهم دادی.”

دوستت دارم بیشتر از نفس کشیدن، بیشتر از هر چیزی توی دنیا.
مامانِ دیوونه‌ت، همیشه پناهت می‌مونه… تا آخر دنیا.