خانما پدر شوهر مادر شوهرم هیچ وقت نمی بخشمت دو روز اومدن خونمون انقد که تو این دو روز برا بچم هریک خوردم آب شدم
الآنم خیلی خیلی نگرانم پدر شوهرم از مچ دست پسرم می‌رفت برمی‌داشت بالا یکمم همون حالتی نگه می‌داشت می‌دیدن من اذیت میشم بدتر میکردن هی میگفتم الان دست بچم در می‌ره گوش نمی‌دادن
من الان انقد نگرانم میگم خدایی نکرده دستاش آسیب ندیده باشه😭😭😭😍

من خودم ار مچ دست پسرم میگیرم بلندش میکنم رو پاهاش خیلی هم دوست داره ، البته پسر من ۵ ماهه هست

درکت میکنم مادر شوهر منم همش دخالت میکنه نمیذاره دخترمو بزرگ کنم خسته شدم آنقدر بهش گفتم دخالت نکن عزیزم این مشکل ما بد شانس هاست

بشین بچه روغن مالی کن خوب ببندش
و ازشون فرار کن

منم مادرشوهره احمقم از یک ماهگی از مچ بچمو میگرفت بلندش میکرد تا بهش گفتم شونه هاش ترق ترق صدا میدن ، ریده بود به خودش میگفت حتما بد لباس تنش کردی دستشو کشیدی😐 دیگه بد اون نکرد اینکارو احمق ، نمیفهمن اینکار برای چهار پنج ماه به بعده که بچه رو گردنش تسلط داشته باشه

من بودم بچه رو نميدادم دستشون، يا جدي ميگفتم بهشون

ن هیچ کاری نمیشه ورزشش میدادن من هر روز همین کار میکنم دست پاهاش ماساژ بده ورزش بده از دستاش یکم بلندش کن البته مواظب باش ن محکم

دقیقن من ک هرکی بچمو اذیت کنه چ خانواده خودم چ شوهرم رک میگم