سلام دوستای قشنگم شبتون بخیر دلم براتون تنگ شده بود دلم گرفته میخواستم باهاتون حرف بزنم راستش اونایی که منو میشناسن میدونن دیگه الان نزدیکه دوساله تو اختلاف باهمسرم خونه ی بابامم نه طلاق میده نه... خلاصه خیلی بلاتکلیفی داغونم کرده چندوقت پیش دلم شکسته بود کلی گریه کردم یه دوست دارم دوران مدرسه الان ازدواج کرده تو سنندج ما باهم خیلی ساله ارتباط نداریم فقط تواینستا هموفالو داریم هفته ی پیش بهم تواینستا پیام داد خوابتو دیدم رفتی امام زاده صالح تو تجریش وخوشحالی همش میگفتی حاجتمو داده و... من قضیه اختلافمو بهش گفتم گفت برو حتما حکمتی داره چون بینی مو یه هفته است عمل کردم نتونستم هنوز برم ولی خودمم دوست دارم برم تاحالا نرفتم میگفت من اولین بار رفتم چندروز بعدش حاجتمو گرفتم خواستم ببینم شماها کسی رفته تاحالا خیلی شنیدم حاجت میده

سلام عزیزم خوبی همیشه به فکرت هستم
برو انشالله حاجتتو میگیری مخصوصا اگه اولین بارته
من هفته قبل رفتم تجریش کاخ سعد اباد بعدش برم امام زاده صالح قسمتم نشد همون جا پریود شدم اصلا دلم راضی نشد اینجوری برم تصمیم دارم یه روز دیگه برم

سلام زهرا جون چطوری خوبی اصلا پیام هات برام نمیاد همش تو فکرت بودم علی جون چطوره بزرگ شده؟؟؟؟ بسلامتی مماغ نو مبارک 😂😘
شوهرت هنوز عقل نیومده تو کلش

سلام عزیزم حالت خوبه؟گل پسرت خوبه؟چقدر ناراحتم برا شرایطت ما با هم باردار بودیم. حتما برو انشاءالله شوهرت سر عقل بیاد تکلیفت و معلوم کنه حداقل

عزیزم دلم عمیقا باید اعتقاد داشته باشی که حاجتتو بده

خب برو عزیزم ایشالله ب مراد دلت میرسی