خیلی دلم گرفته از این دنیای لعنتی...
از همه آدمای دور و برم
از این ک اینقدررر تنهام
شانس به هیچی ندارم
نه تو شغلم ادمای درستی باهام همکارن ، نه دوست و آشناهام ادمای مهربون و خوبی ان ...
همین خانواده شوهرم الکی دوهفته باما قهر کردن که بچه ات احترام نمیزاره دو هفته است بچم مریض خودم مریض سرم وصل کردم بچمو ۳ بار دکتر بردیم فقط . شوهرم همش از شهر غریب میاد اینجا میبرد دکتر ولی اینا طبقه پایین یه تکونی به خودشون ندادن... حتی یه سوالی نپرسیدن حالتون چطوره دیگه کمک کردنشون پیشکش...
از خودم ناراحتم، چرا وقتی اونا مریض میشدن من مثل همین اسکلا نفر اول بودم، حتی زودتر و بیشتر از دخترش من کمک میکردم، ناراحتم چرا همیشه تو شادیا و غم هاشون من نفر اول بودم ، دایی شوهرم وقتی مرد خدا شاهده من هر ۳ روز همراه مادرشوهره میرفتم مراسم نمیزاشتم گریه کنه حالش بد بشه اخر شب میومدم خونه. و هزاااااران هزاااار کار دیگه که حوصله تایپ ندارم. ولی اونا در حقمون اینجوری ان
دیروز دختر من موقعی میرفتم سرکار نیم ساعت بکوووب داشت گریه میکرد من رفتم سرکار مامانم زنگ زد بچه اروم نمیشه ولی نیومدن بالا بگن چرا گریه میکنه این بچه ... ولی امروز صبح خودم خونه بودم دیدم دختر همسایه هم سن هانا هست داره گریه میکنهدخداشاهده فقط چندبار صداش اومد سریع زنگ زدن ب همسایه چرا گریه میکنه دیدن مامان بچه نیست سریع خواهرشوهرم رفت بیاره بچه رو مادرشوهرم میگفت برو بیارش مادرش نیست گناه داره ...😑
ن پولی داریم از اینجا بلند شیم ، نه میتونم دیگه اینجا بمونم
یعنی ارزوی مرگ دارم چرا من با این ک ادم بدی نیستم ادمای بد شر راهم قرار میگیرن اخه

۴ پاسخ

.عزیزم تو هم چندباری مثل خودشون رفتار کنی...میفهمن دنیا چند چند هست ...من انگشتم شکست هیچ کدوم نیومدن ملاقات....اون وقت من انگشت پسرخواهرشوهرم در رفته بود موز گرفتم 2کیلو رفتم دیدنش...دیدم نه ایناادم نیستن..خواهرشوهرم کرونا گرفت بیمارستان 2ماه پیش..3ماه موند بیمارستان یکبارم نرفتم دیدنش ...شوهرم دوبار رفت...ولی هیج نبرد ..چون گفتم ببری میکشمت من مگه ادم نبودم

زهرا تو این زمونه همه همین جوری شدن انگار هیچکس از کسی خوشش نمیاد
من که جز مامان بابام کسی واسم نمونده
به هرکی محبت میکنی سواستفاده میکنه یا فک میکنه وظیفته بعد به بدترین شکل باهات رفتار میکنه
این روزا هممون یه جورایی تنهاییم

منم مثل شمام از خوبی هایی ک در حق خونواده همسرم کردن پشیمونم یعنی کاری کردن پشیمون شم الان مثل خودشون شدم ک باز باهام‌مشکل دارن
تا چند وقت پیش میگفتم نمیزارم هرکاری میخوانن بکنن الان کاری کردن میگم من نتونستم طوری باشم ک خودم میخوام طاقت و کشش اینهمه حرف و حدیث رو ندارم ترجیح دادم مدیون خودم شم مدیون جوونیم مدیون زندگیم
چون اگه بخوام در مقابل شون وایستم باید فاتحه زندگیمو بخوونم
اینا حتی ب اینکه با فلان جاری نشین با اینی ک ما دوسش داریم مراوده کن هم کار دارن
این زندگی اصلا اونی نشد ک من میخواستم تنها شانس زندگی من از متاهلی دخترمه

عزیزم چون خودت خیلی مهربونی به همه کمک میکنی انتظار کمک هم داری من به کسی خوبی کنم بدون جواب بزاره دیگه کات میشه میگم بدون جواب نه مثل کمک خودم هر کسی در حد توانش

سوال های مرتبط

مامان آراد 🫀🧒 مامان آراد 🫀🧒 ۳ سالگی
تو تربیت بچه ها با همسرتون هم نظر هستید؟؟ ما تقریبا نظرات و روش تربیتمون یکیه ولی یه مشکلی ک دارم اینه که من دوست دارم بچه هام واسه داشتن وسیله های مختلف قانع باشن، ولی شوهرم نه. کافیه بچه بگه فلان چیزو میخوام . سریع میخره واسش.
مثلا چندروز پیش رفتم واسشون لباس بخرم دخترم اسپری بدن بچگونه دید گریه و جیغ و داد که بخر واسم. نخریدم قربون صدقش رفتم اروم شه ولی تا خود خونه فقط گریه کرد یکساعت گریه کرد
دوباره دیروز رفتیم همون مغازه شلوار اسلش بخرم واسه پسرم. دوباره دید یادش افتاد . بمن گفت دید اهمیت نمیدم رفت پیش باباش گفت لطفا پیس پیس لطفا پیس پیس ناز و ادا اومد . باباشم سریع واسشون خرید😐😐
اول اینکه چ معنی داره بچه ۳ ساله اسپری داشته باشه ؟
بهتره مثلا ۷سالگی برای اولین واسش بخریم ک واسش معنا داشته باشه و ذوقشو کنه.
و اینکه از دیشب بخدا سردرد گرفتم اااانقدددددررر اسپری زده خفه شدیم از بوش. هرچی میگم نزن رفتیم بیرون بزن.انگار نه انگار😮‍💨
دیگه ساعت ۱۰ شب دیدم جیغش دراومده دیدم اسپری زده تو چشمش. با اب خنک شستم دیگه عصبی شدم از دستش گرفتم گذاشتم داخل کمدگ
از ۱۰ شب باور کنید تا الان یه بند گریه کرد ک بده. لطفا پیس پیس بده. دیگه نمیزنم
انقدر گریه کرد ۲ساعت بکوب تا بالاخره تو بغلم با ناز و نوازش خوابید
مطمعنم اگ امشب شوهرم خونه بود اصلا ازش نمیگرفت و تازه میگفت چرا گریه بچه رو الکی درمیاری😐😐
مامان مایا مامان مایا ۴ سالگی
خانومایی ک منو دخترمو میشناسن میدونن چقد من همیشه از دست دخترم شاکی ام😂 اینارو اینجا میتویسم بعد چند مدت میام میخونم مثل خاطره میشه 😂😂 دخترمن از صبح ک بیدار میشه دنبال بهونس گریه کنه بعدشم انقد خرابکاره تا چشم منو دور میبینه میره بهذجون دیوار ها میافته یا رژ میگیره به سر و صورتش و وسایلا میزنه عصرا ۳ تا ۷ میره مهد ۷ میاد گشنه خسته فقط جیییییغ گریه!!!! انقد اخلاقش بده اصلا باهاش بازی نمیکنم دوس ندارم بازی کنم خسته میشم حوصلمم نمیکشه! اما واسش پرستار خصوصی میگیرم بیاد بشینه باهاش بازی کنه: الان وقتی میگم فضولی میکنه در این حده که مامانم هر دفعه میاد (شهر دیگه س) نمیاد خونه من میره خونه ی اون یکی خواهرم که اونم دخترش از مایا یک سال کوچیکتره. سری اخر ک تولدم بود و همه خونه خواهرم رفتیم باز!!! شوهرم میخاس چایی بخوره مامانم انقد خسته بود از دست شلوغی های دخترم به شوهرم گفت نمیخاد چایی بخورین سریع تر بلند بشیم بریم. ازون موقع بهم بر خورده میگم دیگه مامانم اومد منم نرم!!! همیشه میرم پیششون همی میگن چقد فضوله!! امروز صبح زنگ زده مامانم میگه مایا اروم تر نشد؟؟؟ خب اخلاقشه دگ انتظار دارن یه روز صبح بیدار بشه اصلاح بشه. خلاصه شلوغی های دخترم از یه طرف حالمو میگیره حرفا و قضاوت های بقیه جور دیگه