۱۲ پاسخ

هیشکی هم درکمون نمیکنه جز مامانامون

در کنار همه اینا ک گفتی ی شوهر بی فکرم هست ک دیگ تمومه

منم آرزوی یه شب خواب بدون بیدار شدن تا صبحه🫠

بزرگ میشن عزیزم غصه نخرین
من با اینکه چهارمی بازم سختمه یه خواب سیر نرفتم ولی میگذره

دقیقاااا
قبلا چیکار میکردیم ک میگفتیم خسته ایم🫠
الان من ۲ساعت ک میخابم همچی فول پرانرژی میشم ب دخترم میگم مرسی ک گذاشتی مامان بخابه🤧😂

من که یه بچه مدرسه ای هم دارم اونم چقد کار داره.ولی وقتی به بچه ی دوم میرسی میگی کاش این روزا تموم نشه باهمه ی سختیاش.اصلا نوزاد داشتن مزه اش با همه چی فرق داره سر بچه اول آدم نمیفهمه

فقط این رو بگم با هر سختی که دارین اینقدر دلتون برای این روزای بچه هاتون تنگ میشه اینقدر زود میگذره من دوست دارم دخترم دیر بزرگ بشه

هممون مثل همیم
اول پناه میبرم ب خدا بعدشم خونه مامانم دیگه اونجا برم فقط میخابم و گوشی دستمه

همه اینارو لولو برد 🤕🤧🤕

منم همیشه دو میخوابیدم یازده دوازده بیدار میشدم
حتی وقتی بچه اولم رو پاشتم همین بود
ولی...
بچه دومم شش بیدار میشه
مثل بابابزرگا

چقدر هممون تو این وضعیتیم الان .من دیروز عفونت ادراری داشتم نمیتونستم بشینم از اونور دخترم بیقراری میکرد نمیتونستم بهش برسم اعصابم بهم ریخته بود و میگفتم مامانای ما چی کشیدن تا ما بزرگ شدیم واقعا

واقعا مادر بودن سخته :)

سوال های مرتبط