این بچه از زندگی نا امیدم کرده ظهری رفتیم خرید رفته یدونه نارانگی برداشته نارنگی کوچولو بود منم از خجالت به فروشنده گفتم وزن کن پولشو بدم عجب ادم بد دلی بود باورتون میشه یدونه نارنگی رو وزن کرد گفت 10هرار تومن، از دخترم عصبیم تو یخچال میوه داریم ولی بیرون هرچی مببینه دست میزنه به حرفم گوش نمیده رفتیم پارک اونحا دوتا دختر همسن دخترم بودن مامان باباشون صداشون ک کردن قشنگ حرفشون رو گوش دادن و رفتن ولی دختر من اونجا موند هرچی گفتم نیومد هرچی اونجا بقیه گفتن مامانت رفت برو نیومد اخر سر مجبور شدم برم زوری با گریه بیارمش یعنی لجبازی تمومی نداره الان سالاد الوویه درست میکردم یعنی امده بود ظرفو تو پاچش کرده بود عین خورده ها که با یه وضعی تن تن درست کردم چون همش دست میزد، حالا یه پیاله ماست خوری دادم خورد باز گریه میکنه میگه بازم بده یعنی کل ظرفم بدم میگه بخورم اونم با گریه جیغ یعنی موندم چه گناهی داشتم خدا همچین بچه ای نصیبم کرد خحالت میشکم از خونه عکس بدم ببیینین به چه وضعی انداخته کشو لباس ها ک لوارم ارایشی کلا پخش خوته هست هرچی مرتب میکنم میره میریزه چسبم زدم رفت چسبو باز کرد اخ خداااا کجا برم دردو دل کنم اخه بچه هست پس چرا بچه های مردم اینجوری نیستن

۱۲ پاسخ

عزیزم اعصاب خودتو خورد نکن ارزش سلامتیت بیشتر از این حرفاست ، ناراحت نباشین همه اینایی هم که گفتین به چشم من کاملا طبیعی و عادی هست و کار یه بچه کاملا سالم هست نمیشه که خط کش بزاریم و همه بچه هارو بر اساس اون بسنجیم و فکر کنیم همه باید کاملا شبیه هم باشن .. الان برید پای حرف دل مامان همون دوتا دختر هم بشینین احتمالا ایشونم از جنبه های دیگه رفتار دختراش ناراحت هست مثلا آرزو میکنه دخترش درخواست یه خوراکی و غذا داشته باشه و تا آخر بخوره !! زندگی و مشکلاتش هزار رنگ داره که برا هر کس یه رنگه عزیزدلم .. فقط میدونم باز هرچی بیشتر شکر گزار باشی شرایط بمرور تلطیف میشه و بهتر ❤️😘

حالا پسر من هیچی نمیخوره با بازی شاید دوقاشق خورد من میگم این چه بچه ای خدا به من داده ناشکریم خواهر

خب عزیزم بچه ها تو این سن به هر چیزی دلشون بخواد و کنجکاو بشن دست میزنن ... شما باید تذکر بدین هر بار کم کم یاد میگیره ... نارنگی هم تازه اومده بازار خب گرونه دیگه بنده خدا حق داشته حساب کنه..
این که غذا میخواد ب نظرم بهش بده هر چقدر که میخواد چ اشکالی داره بخوره خب؟!
خونه همه ما وضعیت همینه هر چی جمع کنی باز این وروجکا میریزن
بچتو با بچه یکی دیگه مقایسه نکن
تو این سن اوج لجبازیشونه معلومه خب دلشون میخواد بازی کنن و سخته دل بکنن از بازی و پارک ...
بچه های مردمم همینن خیالت راحت حالا یکی کمتر یکی بیشتر

مردم آرزوشون هست بچشون غذا بخوره ده مدل غذا درست میکنن که شاید بچشون یکم غذا بخوره شما ناراحتی که چرا زیاد میخوره!!!واقعا در عجبم بچه همینه بچگی میکنه اگر اینجوری نکنن لجبازی نکن ریخت و پاش نکنن که دیگه بچه نیستن ...دلش میکشه یهو از مغازه یدونه میوه برداره بخوره اینم خجالت داره !من آرزومه بچم اینکارو کنه فقط بخوره یدونه میوه حالا هر مدلی

ای خواهر درکت میکنم روان اعصاب ندارم نابود همش جیغ داد گریه چیری بخوره

خواهر من سخت نگیر بچت فقط سه سالشه بچه ها اکثرا تو این سر همینجوری هستن نباید توقع داشته باشی مثل یه آدم بالغ رفتار کنن میدونم یوقتا آدم تحملش تموم میشه ولی باید تحمل کنیم تا بزرگ بشن 😊

دختر منم یبار نشده قشنگ حرف گوش بده سر همه چیز لجبازی میکنه از خوابیدن و خوردن و توالت رفتن و تلویزیون و همه جی خلاصه یبار گوش نمسده همش نه و با زور هست .پارکم میریم همینه منم خستم و عادت کردم ولی اینکع میگی غذا میخوره باز خداروشکر من واسه یه قاشق غذا هزار جور بایو به دست و پاش بیوفتم و با ترفند و تلویزیونو و کارتونو و یا با دعوا بدم سر همه چی حرص میده منو

سخت نگیر همه ما تقریبا همین شرایط رو داریم خونه ای که بچه توش باشه نمیشه کامل مرتب بمونه من که دوتا دارم پا به پای هم میریزن سگ میزنه گربه میرقصه ولی چه میشه کرد بچه ست دیگه برای منم پیش اومده رفتیم میوه فروشی یه دونه میوه نوبر برداشته البته میوه فروش گفته بردار مهم نیست ولی من یه مقدار کم براش می‌خرم و بهش میگم چیزی میخوای بگو بخرم خودت دست نزن قنادی هم یه بار خودش رفت داخل گفت ببینم چه خبره مسئولش یه نون خامه تو ظرف بهش داد هرچی گفتم حساب نکرد گفت از رفتارش خوشم اومد ☺️

من ازخدامه پسرم بیروت یه چیزی بخوره یاتوخونه هی بگه بده میخام

پسرمنم همینه تو خونه نارنگی داشته باشیم نمیخوره ولی میریم خونه مامانم میره یخچال و باز میکنه میاره میخوره، برامنم ی بار پیش اومد رفته بودیم قنادی کیک تولد بخریم براش هواسمون پرت کیکا شد ی دفه دیدم پسرم در یخچال و باز کرده کیک و انگشت کرده یکم خورده 😅😅

واقن پسر منم همینه😂😂عب ندارع بابا با حرص خوردن تا حالا درست شده؟معلومه ک پ بیخیال شو

دراتاقاروقفل کن نتونه بره .کابینت هارم با نخ محکم ببند

سوال های مرتبط

مامان سلوا مامان سلوا ۳ سالگی
سلام .. واااایی دیگه نمیدونم از دست رفتارای سلوا چیکارکنم. دیشب گیرداد برادرزادم پیشش بخوابه اونم نموند رفت خونش 2 ساعت فیکس گریه که بگو بیاد هرچی میگم خب عزیزمن باباش نمیزاره باید خونش بخوابه میگه نه بالاخره خوابش برد به سختی ساعت 6 باز گریه اومده که کولر خاموش کن پنکه رو خاموش کن خاموش کردم بازم گریه که چرا اصلا روشن بودن اینا آخرشم بهم گفت بیشعور! رفت تو اتاق دیگه باز گریه رفتم چیه مامان میگه خفه شو باهام حرف نزن!! باز گریه مامانم رفت دنبالش برد باز خوابوندش .. نمیدونم چرا بامن چپه من تا جای که راه داشته باشه باهاش کنار میام فقط وقتایی که جیغ میکشه و بهانه الکی میاره و گریه میکنه عصبی میشم سرش داد میزنم اونم بیشتر واکنش بقیه رومخمه واسه خودم بود میزاشتم گریه کنه تا وقتی گذاشت برم نازشو بکشم ولی اینجا بچه گریه و جیغ بقیه هم این چرا اینجوری شده ببرش روانپزشک جنی شده ببرش پبش دعانویس چقد لجبازه چقد بی ادبه چقد چقد چقد ... بیشتر دیونه میشم ... تا خونه پیدا کنم برم سرخونه و زندگیم هم خودم هم بچم روانی میشیم
مامان ماهان مامان ماهان ۳ سالگی
سلام مامانا
یه سوال ازتون دارم خواهش میکنم اگه بچه ای تو سن بچه من دارین یعنی ۳تا ۴ سال کمکم کنید
پسرم خیلی لجباز شده اصلا اینطوری نبود
همه چیو پرت میکنه چیزی باب میلش نباشه داد میزنه
کلا لجباز شده احساس میکنم حساسیت منو نسبت به پرت کردن دیده بیشتر داره اینکارو تکرار میکنه قبلا در این حد نبود الان خیلی بدتر شده
دیروز سرماخورده بود رفتیم دکتر دکتر گفت برو رو تخت رفت بعد موقع پایین اوندن باباش بغلش کرد گفت نه میخوای از رو پلکان تخت بپرم پرید
بعد هی دست به وسایل روی میز پزشکه میزد
اولین بار بود همچین رفتاریو ازش میدیدم هیچوقت اینکارارو نمیکرد
یهو دکتر گفت فکر کنم بچت بیش فعاله رفتاراش طبیعی نیست
منم گفتم تشخیص adhdبه نظرم مناسب سن ۳/۵سال میست و من نمیخوام از الان به بچم این ب چسبو بزنم گفت میتونی با دارو کتترلش کنی گفتم لزومی نمیبینم فعلا
ولی به قدری نگران شدم ک خیلی رو بچه حساس شدم
نمیدونم این کاراشو بذارم رو حساب بیش فعالی یا شیطنت و شرایط سنی ک داره و اینکه پسره
خیلی ریختم بهم کسایی ک بچه هم سن پسر من دارن میشه بگین بچه های شما چه رفتارایی دارن ؟
مامان مهراد💕زندگیم مامان مهراد💕زندگیم ۳ سالگی
مامان ایلیا مامان ایلیا ۳ سالگی
دیشب ایلیا خیلی بیقرار بود و گریه کرد تو تاپیکام از علت این حال و هوای این روزاش گفتم
صبحم باز گریه کرد و ناراحت بود ولی خلاصه با صحبت آروم شد و رفت و البته گفت ب تارا جون بگو کلا کلاسم رو عوض نکنه مربیمم عوض نشه

خلاصه امروز اوضاع بهتر بود
بعدازظهرم حضوری نوبت مشاور کودک داشتم، از نوزادی تا امروز ایلیا مطرح شد
خلاصه این شد ک ایلیا علاوه بر استرس حس خشم هم داره الان باید خشمش تخلیه بشه، با خط خطی کردن، خمیر بازی، آشپزی ( پختن کوکو های مختلف ک اون ورز بده)
گفتن حس امنیتش کم شده با تایم مشخص بازی هر روزه ی ( مثلا هر. روز ۶ عصر) نیم ساعته هم از جانب من و هم جداگانه از جانب پدرش امنیت رو برمیگردونه
و نکته بعدی ک گفتن خیلی رفتاراش بابت سنشه و گفتن اصلا تو این سن بچه ها دقیقا آدمو عصبانی میکنن و مادر پدر نباید تو بازی بچه بیوفتن😅 حالا این یعنی چی؟
وقتی خسته و کلافه ای و بچه جیغ میزنه و گریه میکنه خشممون رو نفهمه سریع موقعیت رو ترک کنیم و خشممون رو تخلیه کنیم
وقتی بچه جیغ و داد میکنه ما هم بیوفتیم تو جروبحث اینجور میشه ک من مامان رو در زمان خشم هم دارم ک نباید اینطور باشه و ب مرور عادتش میشه


امیدوارم نکات رو رعایت کنم تا ایلیا زودتر آروم بشه و کوچولوهای همتون در آرامش باشن