خدا کِی میخواد صدا منو بشنوه پس؟ چقد التماسش کنم؟‌ چرا گریه ها پسرمو منو نمیبینه؟ فقط تو طول هفته یه روز میاد همون روزم زندگی رو برامون جهنم میکنه تا خبر مرگش بره. مثلا خونه مادرشوهرمینا بودیم بعد بچم رو صندلی جلو نشسته بود منم میخواستم بیام سوار بشم دیدم به در چسبیدن گفتم برو عقب تا بتونم درو باز کنم گریه میکرد که بلند نشه بعد شوهرم چنان چند بار پشت سر هم رو بچم داد و فریاد زد بچم زبونش هنگ کرد اینقد گریه کرد و اشک ریخت بش گفتم بلد نیستی مثل آدم قشنگ بش بگی بلند شه اگه بچم از ترس که روش داد زدی لال میشد چی. گفت خو ت خ م ه سگه نمیفهمه. چند روز پیشم از باباش عصبی بود بچمو محکم پرت کرد رو صندلی ماشین سرش محکم خورد به در ماشین و زبونش پاره شد خون اومد بعد گفت بدرک. خدایا من گیر چه آدم روانی ای افتادم خدایا غلط کردم گ و ه عاشق این روانی شدم تو منو ببخش و منو پسرمو نجات بده راسته که میگن آدمای بد هیچیشون نمیشه خدا فقط خوبا رو میبره😭

۱۶ پاسخ

عزیزم وقتی میبینی اینجوریه بچه ت بیشتر بچسبون بخودت اینجور آدما کودکی خوبی نداشتن مشکل روانی دارن، نذار بچه ت آسیب ببینه، خب تو میرفتی عقب می نشستی بچه هم صدا میکردی بیا پیشت

مرتیکه روانی چشه بگو دلت از جایی دیگه پره برای چی سر بچه خالی میکنی خدا شفاش بده بهش بگ. فردا اگه تفم تو روت ننداخت ناراحت نشو

شوهرمو میگم

فقط خواهش میکنم دیگه بچه دار نشو..... سعی کن با شوهرم جایی نری تا حدامکان ...یکمم زبونتو کوتاه کن که جار و جنجال کمتر بشه....شوهر منم کپی شوهر تو هست و هیچ جا باهاش نمی‌رم که آسیب نبینم..

وای خدا ھمہ مردا رو ب راہ راست ھدایت کنہ
شوھر منم خیلی زود عصبی میشہ منم خیلی رو پسرم حساسم بدتر اذیت میکنہ منو حرص بدہ اصلا بلد نیست چجوری با بچہ رفتار کنہ خیر سرش 34 سالشہ من بھش یاد میدم چیکار کنہ

در این شکی نیس رفتار شوهرت و پدرش غلطله
ولی تو چرا مدیرت نمیکنی گولش مزدی میگرفتیش بغل تا دعواش نکنن
بابای منم عصبیه
شوهرمم اخلاق خاص خودشو داره
اگه من و مادرم مدیریت نمیکردیم الان مادر دوسه تا بچه داغون بودیم
یا طلاق بگیر
یا بمون و مدیریت کن

پدر مادر برادر نداری بیان شوهرت ادب کن یاازش شکایت کن مهریتو بزاراجار چراکاری نمی کنی اون بچه گناه داره جای تو بودم وسایل موجم می کردم میرفت فراربابچم اون روانی هست ازآخربچه تو میکشه مثل پدرمن بخدا یک آدم بدی بود انقدرمادرمو زد کتک حتی چاقوزد لطفا برررووو تروخدا. دست بچتو بگیر برویکجای دور

طلاق بگیر لطفاااا

بازم تو خیییلی خوبی من بودم دیگه اصلا نمیزاشتم بچه بره پیشش میگفتم این روانیه نرو
کلی دعوا میکردم نمیگم کار خوبیه میکنم ولی خب حساسم رو دخترم

خب وقتی میبینی اینطوریه چرا به بچه ات گیر میدی برو عقب پیش بچه ات بشین

با این اخلاق گندش باز ازت بچه میخاد اصلا بچه دار نشو گناه داره

هیی خواهر شوهر من با خودم خوبه ولی بچهامو زیاد دعوا میکنه خون ب جیگرم میکنه😔

وای قلبم ب درد اومد😭😭😭

فقط میتونم بگم خدا شفاش بده آخه کسی بچش این رفتارو میکنه بچه از ترس لکنت میگیره.برادر شوهرم و شوهرم سر همین ترسا لکنت گرفتن والانس هستن هنوز

پس ازشوهرمن دیوونه ترم هس منم شب روزفقط دعامیکنم خدامن وبچه هامونجات بده ازدستش

شوهرت چندسالشه؟

سوال های مرتبط

مامان 🌺فاطمه خانم🌺 مامان 🌺فاطمه خانم🌺 ۲ سالگی
سلام مامان گلیا
خوبید؟
آقا من الان تو دوره پی ام اسم بعد غروب با ماشین منو همسرمو بچم رسیدیم دم در شوهرم پیاده شد در پارکینگو باز کنه(در به سمت بیرون باز میشه) دخرمم زور زور که پیاده شم
خلاصه بهش گفتم همینجا پیش ماشین بمون تا مامانم پیاده بشه دوید سمت خیابون دویدم گرفتمش چادرم افتاد از سرم اومدم چادرمو درست کنم دوید سمت در خونه یعنی خدا رحم کرد شوهرم درو نکوبوند تو صورتش وای خیلی بد بود
بعدم که دیدش بم گفت خاک تو سرت نمیتونی یه بچه رو بگیری
وای یعنی انقدر عصبانی شدم (در حالت عادی اینطور نمیشه) اما وقتی اومدیم خونه برای اولین بار سر دخترم داد زدم
خیلی هم صدام بلند نبود اما اونقدری بود که دخترم ترسید و از ترس صدام خودشو محکم میچسبوند بغلم الهی براش بمیرم.... خدا لعنتم کنه که سرش دا. زدم به خدا خیلی پشیمونم همینطور دارم گریه میکنم فقط اون صحنه یادم میاد که با چشمای گرد دوید تو بغلم و گفت ترسیدم ترسیدم مامان
تو رو خدا یه چی بگید آروم شم
یه چی بگید دلم اروم شه
وای خدااا
الان خوابیده من دارم گریه میکنم
مامان دانه برف مامانش مامان دانه برف مامانش ۲ سالگی
سلام مامانا دارم این متنو مینویسم با گریه 😭😭😭😭😭😭😭
من شاغلم امروز خدا گذاشته به دلم گفتم بزار زود برگردم آمدم خونه دم در کلیدو انداختم در دیدم در قفله از داخل هرچه زنگ همسایه های دیگه رو زدم نبودن نگاه کردم دیگه طبقه دوم هست زنگ زدم پسرشون درو باز کرد گفتم در قفله در پارکینگو بزن برام این فاصله تند تند زنگ خونمونو زدم شک کردم درو پرستار باز نکرد همیشه زود درو باز می‌کرد فورا دوربینو چک کردم دیدم بچم همش داره میپره در حمام وگریه مکنه فورا گفتم یا خدا پرستاره گیر کرده تو حموم آخه تو حموم رفته بود دستشو بشوره چون دستشویی‌مون پله داره یه دونه سخته منم فورا رفتم درو براش،باز کردم اون گریه من گریه بچم گریه 😭😭😭😭😭فیلم دوربینو چک کردم دیدم بچم درو ازش میبنده بعدش نزدیک ۱۲دقیقه این گریه اون گریه بچم وقتی گریه میکرد خودشو می‌کوبید تو در دارم سکته مکنم انقدر گریه کردم 😭😭😭چند روز پیش دستگیره بالکنوبردیم بالا .امروز در حموم ببریم بالا واییییییییییی خیلی،حالم بده بشه تجربه برا همه 😔😔😔
مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
خب اومدم تجربه ی خودمو در مورد ترک پستونک بگم نمیگم راحت بودش ولی اونجوری که برای خودم غول ساخته بودم نبودش من ۱۲ روز پیش خیلی یهویی نلین از خواب بیدار شد تصمیم گرفتم پستونک بهش ندم البته نلین تا قبل ۱۸ ماهگی فقط برای خواب و هنگامی که از خواب بیدار میشد بهش میدادم که دوباره به خوابش ادامه می‌داد تا اینکه از اردبیهشت ماه که تب ۴۰ درجه کرد وابسته پستونک شد که فقط می گفت پستونک که کلا در طی هم زیاد می خورد یه مدت گفتم ایرادی نداره چون دندونش هم در می آورد از اونورم خواب در طی شبش خیلی بدجوری شده بود پشت هم توی خواب بیدار میشد و پستونک می خواست دیگه دیدم خیلی وابسته شده صبح بیدار شدم گفت پستونک گفتم مامان نمیدونم کجا گذاشتی برو بگرد پیداش کن تا ساعت یازده موقع خواب نیم روزش یه پنج دقیقه گریه کرد و خوابش برد بیدار شد گفت پستونک نلین به پرنده ها علاقه داره گفتم مامان پرنده ها بردند گفتند نلین بزرگ شد گفتند چیزی دیگه ی برای نلین میاریم گفت نه نه منم پشت هم تکرار میکردم پرنده ها بردند تو که پرنده ها رو دوست داریی تا غروب حسابی سرشو گرم کردم حسابی خستش کردم شبش رفتیم با هم عروسک به همراه وسیله های تمیز کاری خریدیم نلین خیلی جارو دسته بلند دوست داره گفتم نلین کدام‌ها رو دوست داریی پرنده ها گفتند هر کدوم دوست داریی بردار که انتخاب کرد اومدیم خونه خیلی خسته بودش زود خوابش گرفت در طی شب هم بیدار شد یکبارش روی پام گذاشتم چند بار دیگه پشتشو ماساژ دادم خوابش برد نمیگم راحت خوابش برد حتی چند دقیقه گریه هم کرد ولی خب اونجوری نبودش زود خوابش می کرد فرداش چند باری اومد گفت پستونک بازم همون جمله ها رو گفتم و عروسکشو نشون گفت باشه روز سوم تب کرد بقیه رو پایین میذارم