۷ پاسخ

منم همینم بابام هردفه میاد خونمون تقریبا هرروز پسرمو میبره بیرون تا یساعت خوبم بعدش هزاران فکر میاد توی سرم زنگش میزنم تا نیاد مثل تو تپش قلب میگیرم، بیرون رفتنی با شوهرم همیشه چشمم دنبال پسرمه نباید ازمون دور بشه اونم بشدت شیطونه تمام فروشگاه رو میدوعه استرس میگیرم خریدو کلا ول میکنم برا همینه سه ساله کلا نتونستم درست حسابی خرید کنم

من صبحانه با پسرم میخورم.ناهار هم همینطور.و اینکه بدون میکائیل تو خونه نمیتونم وایسم خیلی سخته و فضاش سنگینه برام

من شب نباشه بی قرار میشم

ن من تازه ی نسکافه درست میکنم ریلکس میکنم😅😅😅😅

من دخترم خونه پدرم میمونه دلم میگیره
سرکار دلم براش تنگ میشه
وقتی بیاد اینقد خوشحال میشم بوسه بارونش میکنم بغلش میکنم

منم همینم دقیقا

نه من که اصلا اینجوری نیستم😅

سوال های مرتبط

مامان آرتا😍🥰 مامان آرتا😍🥰 ۳ سالگی
مامان قندلی❤️ مامان قندلی❤️ ۳ سالگی
سلام به همگی
از شنبه پسرم رو کلاس برای روزهای زوج ثبت نام کردم با این وجود که امروز دومین جلسه بود ولی اینقدر راضیم کلا زندگیم روتین گرفته
صبح ساعت ۹ بیدار شدیم با هم صبحانه خوردیم بعد آماده شدیم ساعت ده رسوندمش کلاسش بعد یه پارک بزرگ کنار مهدش هست یک ساعت رفتم پیاده روی بعد یکسری وسایل لوازم تحریر که مربیش خواسته بود رو خریدم بعد اومدم خونه کل خونه رو جمع و جور کردم و جارو کشیدم و ناهار درست کردم الانم در حال استراحتم همسرمم رفته دنبال پسرم
همه ی اینا رو گفتم که حرف این خاله خانباجی ها رو گوش نکنید که میگن بچه باید خونه باشه و فلان و غیره اتفاقا بچه نیاز به ارتباط با همسن و سالاش رو داره
البته لازم به ذکره که بگم یهو نفرستادمش از مهر سال قبل اول با کلاس مادر و کودک شروع کردم بعد نم نم دیگه خودم حذف شدم و کلاساش شده هفته ای یک جلسه یک ساعت بعد دو جلسه و نم نم زیادش کردم الان رسیدیم به سه جلسه ۲/۵ ساعته در هفته
شما از تجربیاتتون بگید شاید به درد یه مادر نگران بخوره که اینقدر عذاب وجدان مهد کودک رو نداشته باشه☺️