۱۰ پاسخ

با شوهرت صحبت کن بگو اگه این لجبازی کنترل نشه کار میکشه به دکتر و‌دارو که تو‌این سن اصلا خوب نیست برای کنترلش هم به کمک تو نیاز دارم
روزی یکی دو ساعت ببرش بیرون جای پولی هم نه
فقط ببر خیابون ببر فضای سبز
بزار از هم دور باشید چند ساعتی
احتمال زیاد حسودی هم داره میکنه به بچه بعدی از اونه

کاش روزی یکم حتی شده یک‌ساعت یا نیم ساعت شوهرت ببردش بیرون تو خونه استراحت کنی با فسقلی اعصابت اروم‌بشه

این اقتصای سنشه
بچه منم از این رفتارا داره
نمیگم کارت بد بوده نه چون برا هممون پیش اومده و هممون عصبی شدیم
کاش میزاشتی یک سال دیگه حامله میشدی اینطور توانت برا این بیشتر بود

درکت میکنم منم امروزی شهربازی این داستان و داشتم زدمش الآنم قلبم در دمیکنم ازعذاب وجدان

باید حواسشو به جایگزین شیفت کنی اینجور وقتا
حالا یا خوراکی یا یه عامل تشویقی ک برات مقدوره مثل آب بازی یا مثلا بدو بدو یا خونه کسی ک دوست داره هربار هرکدوم برات ممکنه

من به تو گفتم ببر روانپزشک کودک دارو بگیر گوش ندادی این خشمو لجبازی دارو میخواد

واای منم خیلی امروز از دست دوقلوهام تا مرز جنون رفتم کیه میخاد دست از اینکار بردار خدا داند

میدونم چی میگی اصلا عذاب وجدان نداشته باش ماهم آدمیم بالاخره از کوره درمیریم دختر منم الکی لج و بهانه میگیره یوقتا همینجوری زبون نفهم میشه کاری نمیشه کرد تا بگذره این سنشون

عزیزدلم اگه حامله ای و دست تنها کاملا حق داری . از این ب بعد تنها اصلا نبرش بیرون من هنوزم جرات نکردم تنهایی ببرمش بیرون بس ک اذیت میکنه کمر درد میگیرم

عزیزززمممممم🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
خانما میشه خواهش کنم راهنماییم کنید .الان وقت کردم بنویسم پسرم اصلا اصلا از من جدا نمیشه فقط از من بازی میخاد توروخدا نیاید بنویسید خب بچته پیش تو نره پیش کی بره از صبح که چشم باز میکنه میگه بیا تفنگ بازی بیا توپ بازی بیا این بازی بیا اون بازی هر چقدر هم باهاش بازی کنه بازم میخاد یعنی ازت میخاد که تو باهاش بازی کنی اصلا تنهایی بازی نمیکنه تنهایی تو اتاق نمیره فقط چسبیده به من خیلی کلافه میشم ولی موضوع این نیست من همش نگرانم در آینده از این بچه ها بشه که هیچ کاری ازشون برنمیاد فقط محتاج پدرومادر هستن واس هر کاری هر چقدرم بهش توضیح بدم که الان کار دارم اصلا انگار نه انگار مثلا امشب پسر کوچیکم داشت زار میزد از دل‌درد خودم داشتم دیونه میشدم اونم چسبیده بود بهم که بیا توپ بازی کنیم هی بهش میگفتم ببین داداش بغلمه اصلا انگار نه انگار ولی به اون ربطی نداره اونم که خاب باشه باز دست از سر من برنمیداره اصلا از خدامه بره تو اتاقا خرابکاری کنه کشو بریزه بیرون بپاشه ولی اگه من برم تو اتاق دنبال من میاد با منم برمیگرده واااااااااااااااااااااای خستم سرم رو محکم با روسری بستم
مامان Aron مامان Aron ۳ سالگی
مامان نقلی مامان نقلی ۳ سالگی