مقایسه ک کار درستی نیست
ولی طرف بچش بدنیا‌میاد شیرخودشو میخوره ماشاالله شیر زیاد بچه‌کلا ۵ دقیقه هم شیر نمیخوره سیر میشه میره تا یکی دوساعت بعد
وزن‌گیری عالی بجز کولیک هم ک‌مشکل دیگه ای ندارن
راحت و آسوده ن رژیمی ن چیزی بچه تا صبح تخت می‌خوابه نهایتش یکی دوبار شیر بخوره
بجز نق نق های توی روز داستان دیگه ای نداره
اونوقت من از روز بدنیا اومدنش اییینقدر سختی کشیدم سر هرچیزی میگم خدایا شکرت ولی آخه مگه ما ادم‌نبودیم

هووووف

عزیزم ربطی نداره درست بچه بابچه فرق میکنه نباید مقایسه کرده اما دخترمن شیرخودمم میخوره تازه یک سینه قبول نکرد بایک سینه شیر میخوره ۳ماه اول شیرخشک میخوره به بعد دیگه لب نزد.کولیک داشت ۴ماه اول شب تاصبح گریه ی شدید در۲۴ساعت ۲ساعت میتونستم بخوابم.همه ی ما مامانا به نحوه‌ی سختی میکشیم دخترم وزنش بالا نمیره چون یک سال اول که شیر مهم بود کامل نتونست بخوره اما بازم خداروشکر سالمه

منم موافقم بچه اولم شیر خودمو تا دوسالو نیم خورد خیلیم آروم بود
تپلم بود
ولی این رفلاکسو کولیک شیرخودمو نخورد
الان وزنگیرز درست حسابی نداره
ببخابی اذیتشم حد نداره

هرکی ی جوری اذیت میشه عزیزم
یکی تو بارداری یکی بعد از زایمان
من ویار نداشتم ولی ۶ ماه از شوهرم دور بودم روحی افسرده شده بودم ، ویار نداشتم ولی زایمان زودرس گرفته بودم بستری شده بودم و شوهرم ک باید کنارم میبود نبود ، ویار نداشتم ولی از ماه ششم تا اخرین روز ببخشید ببخشید اسهال میشدم و بخاطر همین موضوع یک سره بودم دکتر سرم و امپول میزدم ک اب دور جنین کم نشه ، بچم ب دنیا اومد بی خوابی و نق زدن نداشتم ولی بی دلیل دختر من ۴-۶ روز الکی بستری کردن بخاطر تشخیص اشتباه ، هر دو سه روز ازش ازمایش میگرفتن درصورتی ک ب هیچ کدوم از این ازمایشا نیازی نبود و اخرشم گفتن ازمایش مغز و نخاع باید بگیرم ک اونم نیازی نبود و خداروشکر انجام ندادم ، دختر من اصلا شب بیداری نداشت ، نق نقو نبود ولی شهر غریب بودم هیچکدوم از اعضای خانوادم پیشم نبودن ک حداقل هفته ای ی بار برم خونشون ۲ ساعت استراحت کنم ، شوهرم بستری شد تو شهر غریب نتونستم پیشش باشم با بچم خونه تنها بودم اونم بیمارستان هیچ همراهی نداشت

همیشه یه چیزی میده خدا ی چیزی ممکنه ازت بگیره من بچه ی ارومی داشتم ولی تو غربت دست تنها بودم یا بارداری سختی داشتم

اصلا ربطی نداره من بچم شیر خودمو میخوره ولی خیلی اذیت شدم هر بچه ای یحور اذیت می‌کنه
تازه وزنمم خیلی کم شد

دختر منم خیلی اذیت کرده روزی نبوده این بچه یه چالش نداشته باشه فقط دوس دارم یه شب کامل بخوابه

خداروشکر
ولی منم کم آوردم
از بارداری ک کشتم خودمو تا وزن بره بالا
ویار داشتم
زایمان سخت
آلرژی و رژیم سخت
رفلاکس پنهان ک هیچ دکتری تشخیص نداد و بچه ای ک شیر نمی‌خورد و وزن نمی‌گرفت
با قطره چکون و تو خواب شیر دادن
وزنشم ک دارم خودمو میکشم و هنوز کمه
خداروشکر
ولی واقعیت از آینده میترسم

من توی بارداری ویار بدی داشتم جوری که حتی آب نمیتونستم بخورم هر روز زیر سرم ۱۵ کیلو وزن کم کردم در صورتی که خیلی ها اصلا نمیدونن ویار چی هست بعدشم درگیر رفلاکس و کولیک و از این چرت و پرت ها سینمم که اول نمیتونست بگیره با چه سختی هایی کلنجار رفتم

هر کی از ی جا میکشه
یکی از بارداری یکی از زایمان یکی از بچه داری یکی از شوهر یکی از خانواده شوهر یکی هم از خانواده ش

قربوووونت
هر کسی به قول مامانای گهواره به یه شکلی
من خودم دوران بارداری خوبی داشتم
بچمم به دنیا اومد خداروشکر بدون هیچ چیزی و شیر خودمم میخورد و همه چیزش اوکی ولی حدودا دو ماهه بود که یه مشکل خیییلی خیییلی خیییلی سختی تو زندگیمون اومد که یعنی دیگه ته زندگیمون رو دیدم
و تا ۶ ماهگی پسرم وحشتناک زندگی سختی داشتیم
ولی پسرم از همه لحاظ اوکی بود
و الانم که بچم مشکلی نداره یه فشار زندگی داریم که اصلا نداشته بودیم
و وقتی مجرد بودم هم بهترین زندگی رو داشتیم .
دیگه زندگی همینه اینقد بالاپایین داره که اون سرش ناپیداس .
ولی بازم بابت همین کمبودهای زندگیمون باااید خداروشکر کنیم .
شکر نعمت نعمتت افزون کند ❤️

من همیشه به شوهرم میگم فک کنم خدا داره گناهای منو باپسرمون پاک میکنه واقعا صبرایوب میخواد هرروز یچیزیش هست

عزیزم من بچم شیر خودمو میخوره .تا چهار ماهگی فقط تو رژیم بودم .بخاطر کولیک آنقدر سختی کشیدم بدنم داغون شده بعد از چهار ماهگی شیرم به شدت کم شد الان بهش شیر خشک هم میدم ولی با این وجود وزنگیری هم نداره ،بچم لاغره مهم اینکه سالم باشن ،اصلا هم توی این ۱۱ماه نشده که خب بخوابه و کلی نق نق می‌کنه .گریه در طول روز هم خواب نداره وکلا تو بغلمه ..ولی تحمل میکنم این روزهامون هم میگذره ،

عزیزم بچه ها باهم متفاوت هستن
من دخترم از بدو تولد همش اسهال و شکمش زیاد کار میکرد تا یک سالگی دردشو نفهمیدن الان فهمیدن التهاب روده داره
الان دارو میدمش و اینکه همش گریه و نق نق
بچه های اطرافم بغل همه میرن ولی بچه من نمیره با اینک من دوباره حاملم و خودمم طول سرویکسم کمه
ولی بازم خدارو شکر

نه ما آدم نبودیم
فرشته بودیم خخخخخخ

چی شد؟ متوجه نشدم، ولی منم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی اذیت شدم، واقعا دلم برای خودم کبابهههه