خانما یه پسر 6 ساله داذم
که از بعد زایمان روم حساس شده. مدام دورم هستش هی حواسش بهمه و یه لحظه اخم کنم میوه چرا اخم کردی بس مه این چند وقت درد کشیدم حالا یه اخ بگم هی میگه چی شده چیشده چرا اخ گفتی
مدتم میگه چرا نخندیدی چرا تو فکری چرا اخ گفتی چرا فلان چرا بیسار چرا اشک میریزی. بیرون هم بریم اینقدر میچسبه به من و جدا نمیشه. اصن خسته ام کرده
و البته کمکم می ده بچه میخوابونه ننو تاب می ده اروغ میگیره
ولی واقعا نمی تونم مثل قبل توجه کنم بهش مثلا هی میگه مامان اینو نگاه کن ببین چیکار می کنم و میگم بچه داره جیغ می زنه بچه فلان بیسار نمی تونم نگاه کنم اونم اصرار و اصرار
خسته شدم
#بچه_دوم

به پسر بزرگ ترتون بیشتر توجه کنین پسر کوچیکتون فعلا توجه جزو نیاز های اصلیش نیست ولی بزرگه طبیعیه توجه ازش کم شده تمام چیزایی که قبلا براش انحصاری بوده حالا تقسیم شده از جمله مامانش😄
به حساسیتش با همین کارایی که خودتون میگین مشارکت دادن تو کارای داداشش و یه وقت حتی کوتاه اختصاصی بازی با خودش جواب بدین

بیشتر بهش توجه کن گناه داره فکر میکنه دوستشنداری 🥲

پسرتو پس نزن ک اگ افسردگی بگیره خوب شدنش طولانی میشه ها ازمن گفتن
درسته یکم کلافه میشی ولی خب اون الان مث زنیه ک شوهرش هوو آورده کنارش همش میچسبه بهت محبت بیشتر میخاد باید زمانی ک بچت خابه اونو بغل کنی بوس کنی نقاشی بکش بازی کن بزار تنهایی حس نکنه
ی مدت سخته بعد میتونی هندل کنی

خوبه ک حواسش بهته و کمکت میده
من دخترم بشدت حسودی میکنه دیگه کلافه شدم باورت نمیشه با اینکه ۵سال و نیمشه میگفت منم غذا میخورم باید آروغمو بگیری🥴یا میگه بزار منم از شیرت بخورم ببینم چه مزه ایه 🥴میگه موقع خواب صورتتو سمت آجی نکن🥴

مامان جانم یه لحظه متنی که نوشتی رو بخون... چجوری دلت میاد با پسر بزرگت اونیکه باهاش مادر شدی و الان داره با تمام وجود بهت عشق میورزه اینطوری رفتار کنیدیا بگی خستم کرده؟ اون الان میوه دلت شده داره تو رو عاشقانه میپرسته... به نظرم اصلا رفتارت و احساست منطقی نیست اگر واست مقدوره با یه مشاور مشورت کن