کشید من قبل اینکه بیهوشی رو بزیزن توی سرم نیمه بیهوش شدم ، یهو بهشوش شدم شکمم کشیدن یه کوچولو داد زدم ک شنیدم دکترم گفت دخترم بچت به دینا دارم میارم بعد دوباره نیمه بیهوش شدم صدای بچم شنیدم هیچی دیگه نفهمیدم ساعت 10 صبح بچه من به دینا آمد ، ساعت 11 ریکاوری من بهشو آمدم تا 2 طول کشید برم بخش چون شلوغ بود
2 بعد ازظهر رفتم بخش و منتظر ک‌ بچم بیارن اما نیاوردن
بعد بهم گفتن ک رفته دستگاه ، گفتن وقتی به دنیا آمد اوکی بود بعدش رفت دستگاه ، من چون شب قبلش شام خیلی کم خورده بودم تافت نداشتم اجازه گرفتم قبل از اینکه 8 ساعت پر بشه خوردم چون میدونستم حالم بد نمیشه اما اگه نخورم حالم بد نمیشه ، بعد ساعت 10 شب آمدن سوند در آوردن درد نداشت گفتن راه برو راه رفتم فقط یکم درد داشت بعد هر بار بلند شدن بعدش عادی میشد
فرداش ازشون شیاف شکم کار کن گرفتم شکم کار کرد مرخص شدم دو روز آمدم خونه بعدش رفتم پیش بچم ، 9 روز دستگاه بود همین خلاصه ک من فقط دوبار درد کشیدم به بار ریکاوری ک شکم فشار دادن یه بار هم اتاق عمل ک شکمم کشیدن 😊 ولی دلم خیلی بد گیر کرد پیش اینکه بچم به دنیا آمد بزارم روی صورتم
ایشالا ک عمل خوبی داشته باشید به چیزای مثبت فکر کنید🥹🥹❤️

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان هامین🥺😍 مامان هامین🥺😍 ۸ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۳

تقریبا یک ربع بعد صدای بچم اومد لباس پوشوندن و
اوردن چسبوندنش به صورتم ب همین ک بردن منو خاب گرفت و هیچی نفهمیدم تقریبا ۴۵ دیقه بعد بازم حالت تهوع اومد سراغم سه بار اول و وسط و اخرای عمل شدید شد ...
بعدشم بردنم اتاق ریکاوری کنار بچم
یساعتی اتاق ریکاوری بودم
بعدش بردنم بخش
روی شکمم شن گذاشتن ، مخدر تزریق کردن و سرم وصل کردن، شیاف گذاشتن گفتن ۸ ساعت نباید چیزی بخورم و تقریبا ۶ ساعت بعد بیحسی رفت
تو اتاق عمل شکمم فشار دادن تو ریکاوری فشار دادن و چندبار تو بخش فشار دادن چون‌بیحس بودم هیچی نفهمیدم فقط بار اخر که تو بخش فشار داد با مشت فشار داد و بیحسیم‌رفته بود خیلییی شکمم درد کرد

بعدش مایعات شروع کردم و سوند دراوردن و راه رفتم
اولین راه رفتن خیلیی سخته خیلییی همراه نداشته باشین نمیتونین اگه تونستین بگین همسرتون یا پدرتون کمک کنه یه اقا کمک کنه راحت تره چون بعد بیحسی من ورم داشتم و خیلی سنگین شده بودم
من به توصیه یکی از مامانا به همسرم‌گفتم اومد کمکم کرد
مامان shahan💙 مامان shahan💙 ۲ ماهگی
مامان بردیا 🥰 مامان بردیا 🥰 ۶ ماهگی
سزارین قسمت سوم
رفتم بیمارستان، اول رفتم پذیرش و نامه پزشک و دادم و بعد بخش زایمان و آوردن ازم رگ گرفتن و بعد سوند زدن
ک البته سوند خودش درد چندانی نداشت ولی من بعدش همش حس ادرار داشتم دوست داشتم در بیارم برم دستشویی اما بتادین ک قبلش زدن منو اذیت میکرد و واقعا سوخت.
بعد منتظر موندم تا دکترم بیاد.
دکتر ک اومد بردنم اتاق عمل
دکتر بیهوشی بی حسم کرد ک اصلا درد نداشت
در حین عمل هم هی منو چک میکردن ک حالم خوبه یا نه
در آوردن بچه از شکمم خیلی زود بود شاید 5 دقیقه ولی بستن و دوخت و دوز شکمم طولانی تر بود و نمیدونم فشارم میدادن یا چی ک تپش قلب میگرفتم و حالم منقلب بود و یکم بی‌حال بودم ولی بد نبود.
بعد منو آوردن ریکاوری و ماساژ رحمی دادن چون بی‌حس بودم نفهمیدم هیچی
کلا بی حسی چیز بیخودیه
سرم نباید تکون میدادم و احساس می‌کردم پوست سرم خواب میره
خلاصه بچه رو آوردن و تماس پوستی و یکم شیر دادم ک البته نداشتم.
بعد از حول حوش یک ساعت میخواستن ببرنم بخش ک دم در یه ماما دیگ دوباره منو ماساژ رحمی داد و من چیزی حس نکردم چون بی حس بودم.
مامان ایلیا و حلما مامان ایلیا و حلما ۶ ماهگی
پارت سوم
بعدش بردن ریکاوری حدود نیم ساعت موندم دیدن حالم خیلی خوبه چون گفته بودن دو ساعت میمونم ولی چون عمل خوبی داشتم و خوب رفتم جلو بعد نیم ساعت انتقال دادن بخش.
همه داشتن از بچه هام تعریف میکردن خوشگل تپل زیبا 😍و سفید😁اونجا شکمم رو ماساژ دادن قسمت ریکاوری
بخش هم ماساژ دادن ولی چون من همچنان بی حسی داشتم دردی احساس نکردم و گفتن خودت هم هرازگاهی اینکارو بکن ک خون بیاد بیرون و لخته نشه منم به خواهرم گفتم هعی ماساژ میداد تا شکمم لخته ایجاد نشه
بعدش دو ساعت بچه هامو آوردن من هنوز صدام درنمیومد نمیتونستم حرف بزنم فقط با سر جواب بقیه رو میدادم خداروشکر بچه هام سالم و سلامت به دنیا اومدن و نرفتن دستگاه
دکترم فردا صبحش اومد منو معاینه کرد همه چی اوکی بود پزشک نوزاد هم بچها رو نگا کرد همه چی اوکی بود دیگ همون روز ساعت۲ظهر اینا بودن مرخص شدم.
بارداری خوب،زایمان سزارین خوب و عالی داشتم ولی فقط اونجا بد شد ک سرفه داشتم جای بخیه هام رسما میسوخت وقتی سرفه میکردم داد میزدم صدام همه جارو برمیداشت الانم همین دردو فقط دارم وگرنه همه چی خوب بود ولی این درد سرفه همچنان بامن باقیست و شب و روز رو ازم گرقته 😑
مامان کوروش مامان کوروش ۱ ماهگی
سلام خانوما بعد 10 روز اومدم تجربیات بگم

دکترم فریبا حقی بود خیلی عالی بود راضی بودم ازشون واقعا دکتر خیلی خوبیه از همه لحاظ و من سزارین اختیاری بودم 15 تومن گرفتن
و اینکه بیمارستان موسی بن جعفر بودم بیمارستانه همچی خوبی نبود بعضیاشون رفتارشون مثل سگ بود صحبت میکردی جوابتو نمیدادن
و من صبح ساعت 9 بیمارستان بودم کارامو کردم شد 10 نیم بستری شدم اومدن سوند سرم اینا وصل کردم لباس پوشیدم ساعت دو دکتر اومد رفتم اتاق عمل اتاق عمل خیلی باحال بود اولین بار بود ک رفتم 😂و دراز کشیدم میخاستن گولم بزنن گفتن بیهوشی گفتم نه من بیهوشی نمیخام درد بعدش نمیتونم تحمل کنم بی حس میخام دیگ دکتر اومد بی حسی زد اصلا درد نداشت فقط نباید تکون بخوری ساعت 2:40کوروشم بدنیا اومد خداروشکر همه چی خوب بود و بخیه هم جذبی زدم خانم دکتر گفتن جذبی بهتره واقعا جذبی بهتره و اونایی ک بیهوشی بودن تو ریکاوری جیغ میزدن اه ناله من نه دراز کشیده😂آروم 6 بار شکمم فشار دادن فقط 5 پرستار عوضی خیلی بد فشار داد و اینکه چسب بخیه اومد پرستار عوض کنه برام خیلی بد عوض کرد راضی نبودم طوری زده بود ک رون پام گرفته بود و پام سوخته بود این خیلی اذیتم کردحتما جای دکترم برم ازش شکایت میکنم وگرنه اصلا درد نداشتم زایمان خیلی راحتی داشتم واقعا عالی بود برگردم عقب حتما سزارین انتحاب میکنم و بخیه جذبی
و هزینه بیمارستان هم 50 تومن شد
مامان محمد مامان محمد ۵ ماهگی
پارت 3#
آقا ما شدیم 40 هفته و زایمان نکردیم
رفتم سونو

دو شب درمیون nst
ولی میگفتن ی بار خیلی حرکت داره ی بار خیلی ضربانش بالاس دیونم کردن

تا اینکه من ی شب خیلی انقباظ بدون درد داشتم رفتم بیمارستان ن آن اس تی خوب نبود و چند بار گرفتن
معاینه کردن تحریکی ک خیلی درد داشت برای من زایمان اولی
گفت ب زور ی سانتی و امشب باید بستری شی برای آمپول فشار آماده باش

منم ترسیدم خیلی حالم بد بود گفتم این ک باز نشده خیلیم انقباظ دارم اگ آمپول فشار زدن و نشد شی؟ بعد ببرن سزارین
دردام بشه دوتا درد گفتم نمیخوام هرجور شده سزارین
دیگ بستری شدم مرتب سرم و نوار گرفتن ولی خوب نبود و بچه خیلی تکون داشت زیاددددد

گفتم خطرناکه میگفتن ن ولی ب دکتر میگفتن خیلی بچه حالش بده
دیگ دکتر امد و ساعت 5 منو بردن اتاق عمل
اول قبل عمل سوند وصل کردن ک اصلا درد نداشت خیلی بهتره معاینس خدای 😂

بعد رفتم اتاق عمل ی 7. 8 تا آمپول زدن تو کمرم خیلی درد داشت خیلی زیاد چون چند بار زدن و دیدن من بی‌حس نمیشم بیهوش کردن
با دوتا نفس کشیدن رفتم دیگ
بعد دو ساعت بهوش آمدم ک خیلی درد ناک بود خیلی فقط ناله ناله دوس داشتم بمیرم

بچه ها حتما قبلش بگید تو اتاق عمل شکمتون فشار بدن و درد نکشید من گفتم
ولی بازم بعدش ک ب هوش آمدم فشار دادن کم ک چیزی نیومد

و تند تند شیاف استفاده کردم تا آروم بشم

راه رفتن اول دو س قدم اول سخته بعد درست میشید و نترسید
ولی من با اینک طرف دار طبیعی بودن الان اصلا پشیمون نیستم ک سزارین شدم
چون میدونستم بچم خفه میشه و خودمم هم اون توانای زور و درد و ندارم
😊
مامان ♡فراز♡ مامان ♡فراز♡ تولد
خب نوبتیم باشه نوبت منه ک بگم عمل سزارینم چطور گذشت
اول از همه ساعت ۶ رسیدم بیمارستان مهر اهواز دکترمم خانم الهام لک بود
تشکیل پرونده دادم و تخت بهم دادن ولی کسی اجازه نداشت کنارم باشه تا بعد زایمان
ساعت ۹ و نیم اومدن و منو بردن اتاق عمل
اصلا نمیترسیدم یه کووووچولو استرس داشتم از بابت سوزن اسپاینال ک واقعا نفهمیدم جطور زدش دردش ب اندازه یه نیش پشه بود
بعد از اینکه یکم بی حس شدم سوند رو واسم وصل کردن ک اونم اصلا نفهمیدم
پرده ای گذاشتن جلوی صورتم بعد چون روی کمر دراز کشیده بودم و بچه ب قفسه سینم فشار میاورد یکم تنگی نفس و سرگیجه گرفتم منم داشتم واسه پرستاری ک بالای سرم بود توضیح میدادم ک اذیتم و فلان اصلا حواسم ب اطراف نبود یه لحظه دیدم ینفر داره با شکمم ور میره فک کردم داره ضدعفونی میزنه ولی یهو صدای یه نی نی توشولو بلند شد واااای نمیتونم بگم چ حس قشگی بود شنیدم صداش
بعدش شکممو بخیه زدن فرستادن اتاق ریکاوری اونجا تا بی حس بودم ۲ ۳ بار ماساژ رحمی داد بعدش درخواست پمپ درد دادم واسم آوردن بعد از اون بی حسیی ک رفت یبار دیگه ماساژ رحمی داد ک فقط این مورد درد داشت واقعاا خیلی درد داشت و نمیتونستم جلوی صدامو بگیرم ولی فقط ۳ ۴ دقیقه بود و بعدش با پمپ درد آروم شدم
دیگه بعد ۴ ساعت از ریکاوری انتقال دادن ب بخش و الانم راحت واسه خودم دراز کشیدم هنوز بهم نگفتن ک بلند شم و راه برم ولی تا اینجای کار واقعا عالی بود همه چی و امیدوار فعلا سوند رو در نیارن بزارن بمونه تا فردا 😂
مامان رادمان💙 مامان رادمان💙 ۲ ماهگی
مامان Mahyar 🩵 مامان Mahyar 🩵 ۹ ماهگی
خب سلام
اومدم از تجربه زایمان سزارینم بهتون بگم ،من خیلی راضی بودم از عملم چون هم بخیه هامو خوب زده دکترم و هم کلا برام تا اینجا راحت بوده
من دوفرودین ک ۳۷هفته شدم بخاطر فنری ک توی کلیم گزاشتن ختم بارداری داد دکتر
ساعت ۶صب رفتم برای عمل ،اولین نفر وارد اتاق عمل شدم (قبلش ان اس تی گرفتن ،فشارمو چک کردن و سوند رو وصل کردن ،میگفتن سوند درد داره ولی درد نداره درواقع یکم سوزش داشت موقع وارد کردنش ک اونم بعدش تقریبا ی دیقه بعدش سوزشم رفت)وارد اتاق عمل ک شدم بیحسیو زدن و پرده رو کشیدن و اقا مهیار ساعت۸:۳۰به دنیا اومد، اونجا سریع شکممو دوبار محکم فشار دادن وبردنم از اونجا ریکاوری منو ولی بچه رو نزاشتن بغلم چون مهیار یکم حالش بدشده بود و سریع بردنش دستگاه
تقریبا بعد نیم ساعت علائم حیاتی مهیار بهبود پیدا کرد و اوردن سریع شیر دادن بهش و گراشتن روی سینم و مارو اونجوری بردن اتاق اثر بیحسی ک رفته بود دوبار هم اونجا شکممو فشار دادن درد داشت واقعیتش ولی تا دستشو میکشه سریع خوب میشه دردش
بعد ۱۲ساعت مایعات مصرف کردم و تقریبا بعداز نیم ساعت از تخت اومدم‌پایین و راه رفتم
راه رفتن بعداز عمل سزارین نمیگم سخت نیست ولی اونجوری ک بعضیا ازش غول ساختنم نیست دو سه قدم اولش سخته بعدش دیگه هیچی نیست
من به درخواست دکترمم از پمپ درد استفاده نکردم چون گفت مخدره و وارد بدن نوزاد میشه
من شیاف استفاده کردم هر ۸ساعت و دردی نفهمیدم
مامان نيلای 🩷 مامان نيلای 🩷 ۲ ماهگی
پارت هشتم زایمان اول سزارین اختیاری🩵

من تو دو سه ساعت که از عمل دراومده بود فک کن دوتا شیاف استفاده کردم 😂 یکیو خودشون دادن ی بسته هم‌ من خودم داشتم همراه خودم 😂😂
میخاستم سومی هم بزارم دیگه ترسیدم نزاشتم اما اون مخدره دیگه دردم اروم کرده بود که دکترم اومد گفت در چه حالی گفتم الان یکم خوب شدم
گفت ۱۲ ساعت بعد اجازه خوردن بهت میدیم و بعد سوند میکشن که راه بری
که‌ اونم فرداش ساعت ۵ صبح میشد چون ساعت ۵ عصر عمل شده بودم ساعت ۵ صبح باید سوند میکشیدن قبل سوند کشیدن مامانم بهم چای داد با خرما و بعدش یکمی اش خوردم و ابمیوه هم داد بهم بعدش
اومدن سوندو کشیدن و گفتن از تخت بیا پایین که اونم یا خدا سخت ترین کار همین بود اولش یکم مامانم تختو اورد بالا و نشستم
بعدشم کم کم خودمو کشوندم و اومدم یواش یواش پایین فقط سخت ترینش باسنت بود که باسنتو نمیتونستی تکون بدی چون درد میکرد بخیه ها اما کم کم اومدم پایین و راه رفتم
ولی بعد اینکه یبار از تخت میای پایین بار های بعد تر هی راحت و راحت تر میشه واست و فقط اون اول اذیت میشی
من دو سه بار رفتم دسشویی و بعد راه رفتن خیلی بهتر شدم دردمم روز دوم فقط در حدی بود که یه دفعه مثل ضربان محکم میزد و ول میکرد در اون حد
مثل روز اولش خیلی شدید نبود