شوهرم چند روزیه به بچم میگه به مامانی بگو یه آبجی میخوام 😟😂😂

گفتم دیگه نه ، اصلا ، ابدا ، هرگز ، محاله
گفت بگو مامان یه دونه آبجی میخوام که تنها نباشم فردا روز بزرگ شدم بی کس نباشم ، گفتم نه نه اصلا اصلا

عجبا ، یادش رفته اگه ماما نداشتم قطعا میمردم موقع زایمان ، گریه های خودش پشت پنجره اتاق زایمان انگار یادش رفته
دوستم میگه هی گریه میکرد و هی میگفت عزیزم طاقت بیار 😂😂😂😂😂
مامانمم از اونور میگفته وای وای دخترم مرد وای میترسم بمیره 😂😂
زایمانم واقعا وحشتناک بود ، من ک اصلا نمیتونم به یکی دیگه فکر کنم ، شماها ک بچتون هم سن بچه منه به بچه دوم فکر میکنید ؟

من که اصلا همسرمم نه
شاید ۶ یا ۷ سال دیگ همه چی تغیر کرد نظر ماهم عوض شد

گریش واسه اون لحظه بوده
منم بعد سزارین خییییلی درد داشتم فقط داشتم ناله و گریه میکردم شوهرم خییلی ناراحت بود پیش مامانم فقط میتونست دستمو بگیره نوازش کنه یه لحظه مامانم رفت پیش پرستار گریه میکرد میگفت توروخدا گریه نکن بسه
بعدش تا چندوقت پیش میشست تعریف میکرد میخندید

خونه بدونه دختر نمیشه که 🤭

طبق تجربه بهترین فاصله سنی ۴ ساله کمتر از اون یعنی هرروز می میری و زنده میشی

الان نه ولی یه مدت دیگه بیار پس فردا شما نباشین به قول شوهرت بچت بی کس نباشه

عزیزم اما بنظرم خیلی به زایمان ادم ربط نداره به طرز فکر مربوط میشه وگرنه من واقعا بدترین زایمانو داشتم از ۷ درد کشیدم تا ۱۱ شب برای طبیعی اما سزارین اورژانسی شدم ولی واقعا دوس دارم ۴ تا بچه دیگه داشته باشم با وجود تمام سختی هاش

اره بهش فکرکردیم اما نه الآن حداقل 4یا5سال دیگه
من بارداری سختی داشتم همش استراحت بودم هیچ کاری نمیتونستم انجام بدم مامانم و شوهرم ازم مراقبت میکردن بااین حال مامانم که میگه یکی دیگه بیار به شوهرمم میگم اگه بارداری دومم همین جورباشه بازم راضی هستی یکی دیگه داشته باشیم میگه اره بازم بیاریم😅

من چون تک فرزند بودم میدانم چقدر مزخرفه، برا همین به بچه دوم و سوم هم فکر میکنم

منم شوهرم میگه نه ولی با درد طبیعی که کشیدم و نهایت سزارین شدم و بعدش باز دوبار دیگه عمل شدم خودم دوس دارم

شوهر منم میگه پسرمون یه ساله شد ی بچه دیگ بیاریم اما من میگم زودهههه

خب خداروشکرتووشوهرت اوکی شدین...ن اصلابازبچه نیار

منم زایمان سختی داشتم و جفتشو تجربه کردم ده سانت فول شدم ک ضربان قلبش افت مرد و اورژانسی سز شدم ولی حتما میارم چلی الان ن چهار پنج سال دیگ

من که سزارین بودم و کل عمل شوهرم کنارم بود و دستمو گرفته بود اسم بارداری و زایمان میاد تمام تن و بدنم میلرزه

منم تا پای مرگ رفتمو برگشتم یعنی مردمو زنده شدم ولی دوست دارم یکی دیگه داشته باشم ولی شوهرمو خانوادش میگن ب هیچ وجه

😂😂😂شوهر منم همش به دخترم میگه به مامانی بگو من همبازی میخوام
راستش آره فکر کردیم ولی فعلا نه حداقل سه ساله بشه بعد

منک وحشت دارم میترسم ناخاسته باردار بشم

به بچه دوم فکر میکنید؟

بچت 6 ماهشه؟