۵ پاسخ

به سلامتی عزیزم😍.

گهواره نمیومد بالا الان میزارم

ادامشو بزار

خب خب بعدش

خبببب چند هفته بودی

سوال های مرتبط

مامان دختری🤍✨ مامان دختری🤍✨ ۳ ماهگی
خوب اینم از تجربه زایمان طبیعی من با چند روز تاخیر 😁
وقت داشتم ولی تنبلیم اومد بیام بنویسم.

خوب من از دو هفته تقریبا قبل زایمانم دردای کاربن شروع شده بود تقریبا بیشتر وقتا درد پریودی داشتم که اذیتم میکرد ولی عادت کرده بودم بهش .من از ۳۵ هفته پیاده روی رو شروع کردم که به نظرم خیلی تاثیر داشت توی راحتی زایمانم😉
تقریبا هر روز پیاده روی میکردم بیشتر روزا روزی دو ساعت میشد
خیلی هم سخت بود چون بر نی نیم پایین بود و قشنگ فشار می آورد به مثانه😵‍💫 ولی وقتی به این فکر میکردم که روی زایمانم تاثیر داره توانمو جمع میکردم و تا جایی که می‌تونستم ادامه دادم.
هرشب درد پریودی رو داشتم تا اینکه شب آخر بازم همون دردا بود و خستگی پیاده روی اینم بگم من ورزش جدول و پله و چمپاتمه راه رفتن هم داشتم که بنظرم ایناهم خیلی تاثیر داشت🤌
صبح که پاشدم حس کردم دردم نسبت به روزای قبل بیشتره وقتی هم رفتم سرویس یه لک قهوه ایی دیدم که دلم ریخت فهمیدم جدی جدی انگار زایمانم نزدیکه 😄ولی بازم توجه نکردم با همسر جان بازم ساعت نو صبح پاشیدیم رفتیم پیاده روی که تلاشهای آخرم بزنم😅
خودم انقد اذیت بودم که دعا دعا میکردم که دیگه آخرش باشه ولی از یه طرف هم اصلا به زایمان نمیتونستم فکر کنم 😂🤦
صبح حدود چهل پنجاه دقیقه پیاده روی کردم که تو اون مدت بازم درد داشتم ولی کم
دیدم اینطور نمیشه هنوز اصلا معاینه نشدم بودم کنجکاو بودم ببینم چند سانتم به ماما همراهم پیام دادم و رفتم مطب معاینه کرد انقدی درد نداشت چون کامل شل گرفته بودم اینجا رفتار ماما هم خیلی مهم بود با مهربونی انجام داد و سعی می‌کرد حواس منو پرت کنه 🤭
گفت کلا یک سانتم سر بچه هم درشته سرشم کامل تو لگنه ولی دهانه رحمم کامل نرم نشده هنو🙃
مامان Yazdan مامان Yazdan ۵ ماهگی
سلام مامانای عزیز خوبین خوشین انشالا
من از روزی که زایمان کردم تازه فرصت کردم بیام گهواره یه دل سیر پیامها رو بخونم و براتون از تجربه زایمانم بگم
خب به نام خدا
دکترتوی ۳۷ هفته گفت که باید پیاده روی کنی و منی که زود از پیاده روی خسته میشدم و خیلی تنبلیم میشد کلا سه شب اونم پشت سر هم نبود شب در میون‌رفتم که شب آخر دردم گرفت ولی خیلی شب آخر پیاده رفتم از بعد از ظهرش ترشح قهوه ای و چند قطره خون دیدم ولی مشکلی نداشتم رفتم پیاده روی که ساعت ۱۲ شب یه حس فشار تو واژنم احساس کردم که داشتم برمیگشتم خونه تو مسیر خونه یکی دوبار همون‌جوری احساس فشار همراه با درد داشتم ولی خیلی خفیف رسیدم خونه دراز کشیدم گفتم شاید مال پیاده روی زیاده ولی دیدم نه ساعت ۱ شب شد ساعت ۲ شب شد ولی این دردا بیشتر داشتن فشار میاوردن تا حدی که دردم میگرفت نمی‌تونستم تکون بخورم ولی هر ۲۰ دقیقه بود ساعت ۲و نیم رفتیم بیمارستان که معاینه کرد گفت ۳ سانت باز شدی و من ساعت ۳ بستری شدم ولی دردام همون‌جوری بود هر یه ربع ده دقیقه یه بار ولی اصلا سرو صدا نمی‌کردم فقط تنفس عمیق و دم و بازدم تا ساعت نزدیک ۵ دردام بیشتر و فاصله اش کمتر شده بود ومن چون از قبل درخواست اپیدورال کرده بودم ساعت۵و نیم اومد برام تزریقش کرد و اون موقع ۴ و نیم سانت بودم وقتی تزریق کرد انگار توی بیهوشی بودم خواب و بیداری هیچی حس نمی‌کردم خیلی خوب بود .
ساعت ۶ دکترم اومد و من اون موقع فقط یکی از پاهام درد عجیبی گرفته بود به حدی که داشت فلج میشد به دکترم گفتم پام داره فلج میشه گفت چیزی نیست نگران نباش و در کنارش لرز هم منو گرفته بود که این حالتها خیلی رو اعصاب بود
مامان هانا🩷 مامان هانا🩷 ۲ ماهگی
زایمان سزارین
.
اصلا نمیدونم چقد تو ریکاوری بودم ۲۰ دیقه یا شاید نیم ساعت اصلا فکر نکنم بیشتر طول کشیده باشه.
بعدم از بخش اومدن دنبالم فشار و ضربان قلبمو گرفتن و شکممو فشار دادن ،
بچها اولین بار که فشار دادن درد داشتم ولی هم شدتش کمتر بود هم تایمش کمتر بود و حالت یه درد یه لحظه و تموم شد اما وقتی داشتن میبردنم مثل پریودی درد داشتم تا به بخش رسیدیم
اومدن لباس و زیرمو عوض کنن بیحس بودم نمیتونستم تکون بخورم ولی درد پریودی داشتم اینم بگم که حتما حتما پمپ درد رو بگیرید من با اینکه پمپ درد داشتم ولی همچنان اذیت بودم البته نترسیدا خیلی کم بود من توقع داشتم هیچ دردی نباشه.
تا اینجا رو راضی بودم عملم خوب بود خداروشکر همچیز اوکی بود ولی داستان از اینجا شروع شد😁
دردام بیشتر میشد تا دوباره اومد لباسمو زد بالا و نگاه کرد گفت باید فشار بدم یا علی که نمیدونی چه دردی داشت لامصب یلحظه حس کردم روح از تنم جدا شد،،ولی بچها به خود خدا قسم که تحملشو دارید یعنی خدا یه تحملی کیده به آدم که بعدش که فکر میکنی میگی من😳 من انقدر محکم بودمو نمیدونستم......
بعد فشار دوم معذرت میخوام یه عالمه لخته ازم خارج شد و دردی که از قبل داشتم بهتر شد ولی همچنان درد داشتم.
به ساعت که نگا کردم ساعت ۲بود من حدودا با پمپ درد تا ساعت ۶ و اونورا یه دردی داشتم که آزار دهنده بود برام و بعد بهتر و بهتر شدم تا ساعت ۹که میخواستم از تخت پایین بیام🥲
مامان حانیه و علی مامان حانیه و علی ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا. من ۶/۵/۴زایمان کردم.
۳۹هفته و ۶روز و چون دردای خودم شروع نشد روز قبلش دکتر معاینه تحریکی کرد. یکم درد داشتم ولی هر چی به شب نزدیک میشد دردا کم میشد.
دیگه صبح ساعت نه و نیم بستری شدم و با آمپول فشار دردا شروع شد.
من زایمان دوم بود اولی هفت ساعت درد کشیدم تا بدنیا اومد ولی سر پسرم نه و نیم که سرم رو وصل کردن یواش یواش دردا شروع شد. ولی تقریبا همون ساعت اول کیسه آبم پاره شد. روند دردا خیلی خوب بود و چندتا آمپول زدن که متفاوت از زایمان اولم بود. خلاثه در کمال تعجب نزدیک دوازده دیدم احساس دفع دارم و ماما گفت که بچه داره میاد و دکترم رو صدا کرد.

برام جالب بود چون دردا نسبت به زایمان اولم بهتر بود و تا لحظه زایمان تایم بدون درد هم داشتم ولی زایمان اولم دیگه اون آخرا همش درد بود.
خلاصه روند دردا ها خوب و قابل تحمل بود و سعی کردم ورزش هم انجام بدم. ولی خوب چون سر بچه یکم بزرگ بود اون لحظه تولد خیلی سختم شد و خدا روشکر بچه سالم بدنیا اومد.
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید.
مامان مسیحا💙مهراس مامان مسیحا💙مهراس ۱ ماهگی
دکتر گفت چهارشنبه بیا بازم ویزیتت کنم و اگه شد بستری بشی چهارشنبه دقیق ۴۰ هفته بودم تواون یه هفته هم همه کار کردم
تا چهارشنبه رفتم و با گل مغربی معاینه کرد ک یه کم دهانه نرم تر بشه گفت ۲سانتی ولی معاینه ات خوب نیس دهانه رحم سفت و دولایه شده
گفتم منو بستری کن من هیچ دردی هم ندارم خسته شده بودم دیگه
دکتر بستری کرد و تا کارمو کردم ساعت۱۲ سرم فشار وصل کردن (تو زایمان قبلیم باامپول فشار ۱۰ساعت زایمانم طول کشید) اینم گفتم انشالله تا شب تموم
ماماهمراهم اومد و ورزش هارو شروع کردیم و بعددوساعت معاینه کرد گفت ۳ سانت ولی همچنان سفت و دولایه دردهای کمی هم داشتم تا ساعت ۵ ورزش کردم و دکتر کیسه اب و زد
دردهام بعدش داشت شدید میشد ورزش کردم روتوپ رفتم دوباره با گل مغربی معاینه تحریکی کرد ماماهمراهم .تا ساعت ۱۲ شب شدم ۶سانت با دردهای خیلی زیااااااد حتی از زایمانم قبل هم دردهام ب جرئت میگم بیشتر بود خیلی تند و شدید بود و اینکه پیشرفت زیادی نداشتم خستم میکرد
پارت بعد
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال ( پارت ۲ )
دیگه رفتم خونه و سه روزی که تا زایمانم مونده بود رو شروع کردم به ورزش و پیاده روی روزی یک ساعت و نیم پیاده روی میرفتم و یک ساعت هم ورزش کردم
روز زایمانم بدون درد رفتم بیمارستان معاینه کردن هنوز ۲ سانت بودم بهم گفتن از کی آبریزش داری گفتم آبربزش ندارم گفتن چرا کیسه آبت سوراخ شده😐 فکر کنم شب قبلش سوراخ شده بود که متوجه نشده بودم
ساعت ۶ و نیم صبح بستری شدم یه قرص دادن گذاشتم زیر زبونم و کیسه ابمو هم پاره کردن دردام کم کم شروع شد ولی شدید نبود یه کیسه آب گرم هم دادن گذاشتم رو کمرم دردام کم کم شدید میشد ولی بازم قابل تحمل بود مثل درد پریودی یکم شدید تر بدنمم شدید میلرزید که گفتن بخاطر سرمه چون سرده وارد بدنم میشه حالت تهوع شدید هم داشتم مدام استفراغ میکردم بعد یک ساعت یعنی ساعت ۷ و نیم باز معاینه کردن ۴ سانت شده بودم گفتن اگه ماما همراه یا اپیدورال میخوام بگم که گفتم هر دو رو میخوام اپیدورال بهم تزریق کردن ۵ دیقه بعدش همه دردام خوابید ماما همراهمم همون موقع رسید اولش چون یکم پاهام بی حس بود نمیتونستم پاشم ورزش کنم ماما همراه با روغن بچه پاهامو ماساژ داد بهترین قسمت زایمانم اونجا بود انگار همه خستگی بارداریم با اون ماساژه داشت خارج میشد😂 انقدرم ماما همراهم خوش اخلاق بود قربون صدقم میرفت خوراکی میزاشت دهنم اینا کلا خیلی خوب و مهربون بود بعد یک ساعت که بی حسی پاهام رفت از تخت اومدم پایینو ماما همراه بهم ورزش داد تا ساعت ۹ و نیم که تو واژنم احساس فشار کردم
مامان مهراد🥹 مامان مهراد🥹 ۶ ماهگی