خانوما یه چیزی چهار سال تو دلمه که نمیدونم چطوری ناراحتیمو نشون بدم بهشون یه خانواده ی شوهری دارم که همشون فقط بفکر خوش گذرانی و شب نشینی و دورهمی و اینان و اگه صدسالم باشه یک دقیقه هم از بچه ی برادرشون یا خواهرشون مراقبت نمیکنن و هر بار هر جا که بریم و دوقلوهای من خواب و خوراک شون بهم بریزه خیلی اذیت می‌کنن و چهار سال و نیمه دارن منو سرزنش میکنن که چرا بچه ی دوقلو آوردی و دوقلو بزرگ کردن خیلی سخت و دردسر داره و ای کاش یه دونه بچه میوردی و از موقعی که دوقلوها دنیا اومدن ما یه دور همی خوب نگرفتیم و سه تا خواهر شوهر دارم تو این چند سال یکبارم حال بچه هامو نپرسیدن و از اومدنشونم خوشحال نشدن چون خوش گذرانی شونو به قول خودشون بهم زدن و از مادرشونم نگم که دیگه بدتر از خودشون و واقعا از این همه سرزنش خسته شدم دیگه و باعث شده که دوست داشتنم از بچه ها هم کم بشه و هی بشینم غصه بخورم
خدا ازشون نگذره الهی.

۵ پاسخ

وااای چطوری دلشون اومد اینجوری بگن خدایااحکمتتو شکرر
انقدر التماس کردم ب خدااگفتم ی دوقلو بده من جنسشم فرق نداره فقط سالم باشه خدااندادبهمم بابادختررررتوداری ارزوی من وزندگی میکنی دورهمی چیهههه نمیگی ۲تابچه توی زایمان خدابهت داده سختی داره نمیگم نداره ماتوخونواده دوقلوداشتیم امااحرفم اینه بذاربزرگتربشن یچندسال دیگ بحرفم میرسی خدااابهت چقدرلطف کرده ک دوقلوداده
ب حرف بقیه اهمیت نده مواظبشون باش خدایاشکررت کاش خدای دوقلوب من میدادحیف ک نشده

شعورشون به خدا اندازه مغز گوسفند نیست به خدا مگه دست شما بوده که بچه هاتون دوقل شدن
گلم تا میتونی اتفاقا حرص بدی پیش اونا بچه هاتون لوس کنید . اصلا نمیتونم تصور کنم اخه ناسلامتی نوه اون خانواده هستن .مامان من میمیره برا بچه های برادرم به خدا .

به نظر من رفت و آمدت رو حاداقل تا زمانیکه بچه ها از آب و گل دربیان کامل حذف یا خیلی خیلی محدود کن
درباره علتش هم حتما به همسرت بگو
و اگر برای روحیه خودت نیاز داری به دورهمی. ... سعی کن با خانواده هایی باشه که خودشون بچه دارن و درک میکنن
و اینو بدون
هیچی هیچی هیچی تو این دنیا با ارزشتر از خودت و بچه هات و خانواده ای که ساختی نیستن ، حالا هر کی هر چی دلش میخواد بگه
باید بگم این سطح از شعور اون خانواده ارزش فکر کردن نداره چه برسه ه اینکه بخواد رو حست به بچه ها تاثیر بذاره

ب حرفاشون اهمیت نده عزیزم بخدا دوتا بچه خیلی عالیه من خودمم دوتا دارم سختیای خودشو داره شب نشینیا تا جایی ک بچه هام خسته نشن میرم خسته بشن با شوهرم برمیگردیم
تو هم وقتی اینجوری میگن نرو اعصاب خودتو بهم نریز

عزیزم اصلا برات مهم نباشه . شکر دوقلوها رو بجا بیار . من دوست داشتم دفعه اول که حامله میشم دوقلو باشه و خواست خدا اینطور نبود . الانم بچه ها از اب و گل دراومدن خودت رو اتفاقا قوی کن و مهمونی دورهمی مثلا تو خونت بگیر بذار هم خودت لذت ببری هم بچه هات . تو دورهمی هاتون هم من جای شما باشم بیشتر به بچه ها می رسم .

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
تجربه من برای دفع پسرم تو دستشویی ،ایتحا می‌نویسم تا بمونه که چقدر سخت بود برام و فکر و خیال میکردم که پسرم کی میخواد بشینه و پی پی کنه ...تا چهار سالگی سرپا انجام میداد چون از نشستن میترسید ..
درحالی که جیش کردن رو دوسالگی یاد گرفت
خلاصه بگم دیدیم که بزرگ شده و سرپا اونم تو خونه خیلی ناجوره .هفت میلیون دادیم تو بی پولی دستشویی فرنگی خریدیم تا سرپا تو سرویس دفع کنه ...ی هفته گذشت که سرپا تو سرویس انجام میداد ،ی روز چون گوجه سبز زیاد خورده بود اسهال بود منم سریع نشوندنش رو سنگ ایرانی براش بازی گذاشتم سریع دفع کرد ...این بود که ترسش ریخت و فهمید اصلا چیز ترسناکی نیست ..امااااا...بازم دیر به دیر تا مجبور نمیشد نمیومد دفع کنه شاید سه روز چهار روز ی بار ...(من همیشه وقت نشستنش رو سنگ ایرانی گوشی میدادم خودش بازی کنه،اونم حواسش می‌رفت پی گوشی زور نمی‌زد )
همسرم بردش سرویس انبار خودش بازی کرد و پسرم نگاه میکرد ،سریع دفع کرد بدون اذیت .خلاصه دیگه اون همه عذاب تو چهار سال تموم شد شکر خدا ..‌
بچه های که هر چهار روز ی زره دفع داشت الان هر روز دفه داره ن یبوست داره ن دارو میدم
خدارو شکر میکنم که این دغدغه بزرگ و کابوس شب هام تموم شد الهیی شکر
گفتم شاید کسی مشکل منو داشته باشه و بتونه از پسش بربیاد
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام مامانا
شما برا تربیت جنسی بچه هاتون چیا بهشون گفتین؟
من جاهای خصوصی رو گفتم و این که نباید کسی ببینه و دست بزنه و از این حرفا
دخترمم خیلی رعایت میکنه
دیگه نمیدونم چیا باید بهش بگم
دو روز پیش خونه پدر شوهرم بکدیم پسر خاهر شوهرم که وقیقا همسن دخترم هس هم بود با دخترام بازی میکردن تو حیاط خودمم از پششت پنجره حواسم بهشون بود یه لحظه حس کردم پسره داره میگه فلان جام رو بیرون آوردم (دقیقا اسم الت تناسلی مرد رو اسم واقعیش رو) بعد من گفتم شاید بد متوجه شدم ولی دو سه بار شنیدم و زود نگا کردم ببینم چه خبره دیدم چیزی ده نمیگه و بازی میکنن گفتم شاید بد متوجه شدم دیگه حواسم بهشون بود تا این که یک ساعتی بعدش دیدن واقعا داره هی میگه فلان جات رو بیار بیرون اینقددد عصبی شدم جوری که دخترام متوجه نشن رفتم بهش گفتم اگه از این حرفا بزنی نمیزارم بازی کنین
خیلی خیلی پسر بی ادب و پر رو و گستاخی هست با هیچ کس صلاح نمیره منم اصلا نمیزارم همو ببینن ولی اون روز اتفاقی شد
بعضی خونواده ها از جمله بابای همون بچه اینقد بی فرهنگن که فکر میکنن چون پسر هس دیگه مجازه هر چرتی بگه تشویقش هم میکنن
حالم ازشون بهم میخوره