جدیدا خیلی کم تحمل شدم دخترم از. اول خیلی سخت و لجباز بود بیشتر وقتا دست تنها بودم وقتیم کسی بود بیشتر با حرفا و نصیحتاشون داغونم کردن تازه اینقد دیگه کل امروز حرص خوردم از دخترم که دیگه زدمش زنداداشم نجاتش داد بچم فقط دوسالشه ولی زدمش ولی داااغونم کرد هروز خدا ۲۴ساعته پیشمه و یک بند درحال نق و لجبازی و خرابکاریه هروز اشکمو دراورد دیگه نمیدونم چکارش کنم خونه مادرشوهرمم میرم نمیکنه یساعت بگیرش من یکم راحت بشینم داغونم داااغون

اون بچه چیه ک بزنی ب جای زدن خودتو کنترل کن ی صلوات بفرست ببرش پارک یا نمیدونم مثلا برین باهم ی ابمیوه بخورین بیاین روحیه خودتم عوض میشه

دقیقا منم دیونه شدم شوهرمم اینو خیالشم نیست

بچه هاهمشون همینن فقط نوع اذیت هاشون فرق میکنه مامادرهاحوصله نداریم من خودم بدترازشماهستم
عذاب وجدان هم فایده نداره چون فرداش بدترمیشیم😂
من خودمم سراینکه پسرم اصلالباس گرم وآستین بلندوکلاه نمیپوشه بیرون هم میرم ماشین نداریم پول آژانس اونقدری پولدارنیستیم بخوام باآژانس برم وبیام هرسری دعواوداداعصبانیت بخدادیه دوست ندارم بابچم برم بیرون دوست دارم بمونیم خونه فراری ام توپاییزوزمستون ازبیرون الان دوماهه مریضه خوب نمیشه

عزیزم درکت میکنم

حق میدم برا این حالت...چون تجربه‌اش کردم