شماهم شوهراتون روی بچه ها حساسن یا فقط شوهر من اینطوریه؟
دیگه عصابم و داره خورد میکنه هم میخوام برم بیرون میگه تو آخر این بچه رو سرما میدی، تو خونه هم دلم میپوسه نمیتونم تا عید تو خونه بمونم که
انگاری من مهم نیستم دیگه فقط بچه مهمه
هر کاری میخوام بکنم میگه با بچه ، انگاری بچه که آوردم دیگه حق زندگی کردن و گردش و بیرون و ندارم ، انگاری فقط باید تو خونه باشم بچه رو تر و خشک کنم یا هم گریه می‌کنه میگه بخاطر فلان چیز که خوردی الان گریه می‌کنه انگاری تا الان ده تا بچه زاییده و بیست تا هم بزرگ کرده
یا گریه می‌کنه اصلا نمیگیرش تا من یکم نفس بکشم حتما باید بهش بگم بیا بگیرش خسته شدم ده دقیقه هم نشده میاد میگه این شیر میخواد یا بیا عوضش کن ، انگاری من خودم به تنهایی حال کردم که الان باید همه چیزش و تحمل کنم
منم آدمم دیگه خسته میشم
اگه میدونستم آنقدر سخت گیری می‌کنه و زیر بار مسئولیت نمیره حالا حالا ها اقدام نمی‌کردم ، کفر نمیگم اما واقعا من به تنهایی خسته میشم خواهرشوهرمم میاد خونمون فقط بلده بیدارش کنه میگم تازه خوابیده میگه نیم ساعت دیگه بیدارش میکنم منم امروز رک و پوست کنده بهش گفتم دیشب تا کی گریه می‌کرده آقا داداشتم تا دیر وقت بیرون بوده الان تازه من دارم یه نفس راحت میکشم خوابه تو میخوای بیدارش کنی تو که میری خونتون منم که باید گریه هاشو تحمل کنم بعدشم گفتم (تو عقده) انشاالله برین خونه خودتون دو روز دیگه بچه دار شی خواهر شوهر یا برادر شوهرت بیان بیدارش کنن میفهمی من چی میکشم ولی چه فایده دیره دیگه دیگه نمی‌دونم بدش اومد یا نه رفت خونشون
راستی مامانایی که واکسن دو ماهگی کوچولو هاتون و زدین چه کارایی انجام دادین برای بهتر شدنشون و چند روز طول می‌کشه که خوب بشن؟

۱۹ پاسخ

عزیزم درکت میکنم شوهر منم سر پسر اولم اینجوری بود طوری که گریه میکرد میگفت پستونک نده بهش خوب نیس یعنی پیرم کرد تا پسرم بزرگ شد ولی سر این باهاش اتمام حجت کردم حق نداری بهم گیر بدی و خداروشکر آدم شده ...مردا سر بچه اول احساس مسئولیت میکنن ولی فقط حرف ن عمل..توهم یکساعت بچه رو بسپار بهش برو بیرون بفهمه بچه‌داری چقدر سخته..

بنظرم همین حسا و حرقهارو رک و راست به شوهرت بگو. توی بچه دونفر باید همکاری کنن.

خوب قاطی کردی،ولی کلا من خودم حساسم هیچ جا نمیرم

خداروشکر شوهر من اینجوری نیس خودش هرشب میگه بیا ببرم شمارو بیرون یه دوری بزنیم دلت گرفت تو خونه

دقیقا شوهر منم همینه... من ده روز از خونه بیرون نرفتم از طرفی افسردگی پس از زایمان هم داغونم کرده

اره همشون همینن خدا نکنه بگی اخ خسته شدم میگه مگه چی کردی میخوری و میخوابی دریغ از این س ماهدک بچه اومده من مثل ادم خوابیده باشم قیافم شده عین کارتون خوابا ، خونواده بیخودشم ک دم ب دقه بچه خپابه میان داد میزنن بالا سرش کاررررررن بچه زحله ترک میشه و بیدار میشه اینقد اذیتش میکنن ک چی ، من فقک خدا خدا میکنم بچم زود بزرگ بشه دیگه نیان بخدا ی بعد ظهرا پسرم دو ساعت شاید بخوابه میخوام منم بخوابم ک جون داشته باشم شب بیدار بمونم پونصد نفر میان تو کلم با بیست تا بچه واقعا ادم دیوونه میشه

هی خواهر چ دل پر از دردی
به شوهرت بگو بیا نگه دار پس من ی برم بیرون
گفتن زندگی مشترک یعنی تو همه چی مشترک
منکه خسته میشم دیگه نا ندارم برش دارم
اگه شوهرم خونه باشه خودش سریع میاد برش میداره نگه میداره تا من ب کارام برسم یا خستگی بگیرم
صبح هام هر روز با کالسکه میرم بیرون واقعااا تو خونه موندن سخته و حوصله سر میره و دل آدم میگیره

واکسن دوماهگی واقعا برا جانا افتضاح دو روز کامل گریه کرد
من قطره زدم به پاش و وکس
بعدم حوصله داغ گذاشتم

من شوهرم واقعا خوبه ولی خواهر شوهرم گپ خواهر شوهر شما
حتی میگفت شیر خشکی کنش بزار اینجا

برای استامینوفن من فقط دوبار استامینوفن دادم چون تب نکرد
کمپرس نذاشتم
محل واکسن هم دوباره ایبوپروفن ماساژ دادم خداروشکر اصلا اذیت نشد.

شوهر منم دقیقن همینطوریه کپی شوهر شما👍

شوهر منم دقییقا
جدیدا یکم سرماخوردکی خفیف گرفته بچه میگه تو مریضش کردی خب دردسرش برا منه
شبا اگه بچه گریه کنه میگه واای چرا اینطوریه طبیعی نیست😐😐
بدبختی خونه بابام هم ی شهر دبگه هست نمیبرتم میگه عید بریم😭

🤣🤣🤣🤣🤣 همین که نوشتی من تمام اخلاق های شوهرت رو دارم و شوهر خودم مثل توعه

فقط بهت میگم حق داری خسته بشی
با شوهرت حرف بزن از روی دوستی
حرص نخور..میگذره
تا اومدی خونه دور جای واکسنو روغن گوسفند بزن آروم
و مرتب قطره استامینوفن و بده

چه دل پری داشتی ، میفهمم چی میگی
شوهر من ماهی یک هفته میاد برا همین خیلی گیر بچه نیست کاری نداره من چکارش میکنم ، اما خب از این بابت که نیست همه مسئولیتهاش با منه ، واقعا خسته میشم

همدردیم عزیزم در رابطه با شوهر
ولی از من خداروشکر ازوقتی بچه بدنیا اومده ریختشونو ندیدم،
واکسن که من فقط روغن زرد دوبار مالیدم دور سوزنش و استامینوفن دوروز اول دادم تموم،کمپرس نزاشتم

شوهر منم دقیقا همین کارا میکنه خوبه برای ما دومین بچه مونه

باتموم وجودم درکت کردم🥲🥲🥲

چقد متن طولانی نوشتی😑

سوال های مرتبط

مامان فندوق کوچولو 😍 مامان فندوق کوچولو 😍 ۷ ماهگی
مامان 𝒎𝒆𝒉𝒓𝒂𝒅👶 مامان 𝒎𝒆𝒉𝒓𝒂𝒅👶 ۴ ماهگی
خدایا خسته شدم دیگه .خسته شدم انقد از هر لحاظ تحت فشارم
پس کی میخام یه نفس راحت بکشم تا دوماهگی که درگیر زردیش بودم بردم آزمایش و...زردیش توب شد بازاسترس واکسن داشتم .واکسن زدم .باز استرس ختنه .ختنش کردم گفتم راحت شدم دیگه. اونم الان یه ماهه خودم نمیدونم بدنم به چی حساسیت شدید داده کل بدنم ریخته بیرون در حدی که لرز میکنم الان ۱۰ روزه که خیلی شدید شده هرروز ازین دکتر به اون دکتر میرم هیچکدوم هم نتونستن کاری برام انجام بدن .من هرروز دارم بدتر از دیروز میشم در حدیه ک شبا نشسته شاید یکساعت بتونم بخابم .دیگه امروز رفتم یه دکتر دیگه آمپول زد قرص داد یکم بهتر شدم اومدم خونه باز پسرم نمیدونم تو آفتاب بود یا باد خورد بهش دور چشاش قرمز شد
فقط امیدوارم سرما نخورده باشه که دیگه واقعا نمیکشم .هرروز دکتر دکتر بریدم دیگه .دخترمم از یکطرف مدرسه میره کارا اونم هس .مثلا همین فردا گفتن تخم مرغ ابپز تزئین کنید بیارید صبحانه. ۶ صب باید پاشم تزئین کنم با بچه کوچیک. شوهرمم شب کاره روزا هم میاد مبخوایه تا عصر .هیچکی دیگم ندارم دیگه واقعا کم اوردم .مامانمم هی زنگ میزنه غر میزنه ک چرا همش میری دکتر انقد دکتری کردین خودتونو بشینید خونتون انقد بچه کوچیکو نکشید دنبال خودتون .الان میگم بچه چشاش قرمزه میگه کار خودتو کردی بچه رو مریض کردی دیگه؟تو حالیت نمیشه باید تو آفتاب نگه نداری بچه رو .هرچی میگم جا نبود کنار بزنه برم عقب مجبور بودم هی غر میزنه. دیروز زنگ زدم میگم من و باباش نظرمون اینه کنار شیر خودم روزی یکی دوبار شیر خشک هم بدیم بهش تپل تر شه میگه تو میخای یکار کنی بچه سینتو پس بزنه .تو از عمد میخای شیر خشکیش کنی وگرنه تو ک شیرت خوبه ‌...میدونم نگران بچمه ولی منم مادرشم دیگه...همش داره غر میزنه