۱۶ پاسخ

عزیزم بقیه هیچ وظیفه ای در قبالت ندارن
تو زاییدی و تو باید بزرگش کن
من باهزارن مشکلی که دارم همه کاراش رو دوش خودمه

ببین من شیرمو صاف میکنم قطره شیرافزا و‌پودر گالاکتومید میخورم تو چایی گاهی عناب گاهی اویشن گاهی به میریزم بعضی وقتا چهارتخم با عسل صبح میخورم باعث میشن آرامش بچه بیشتر شه.. روزای اول تا یه ماه صبح ظهر شب یه قلوپ گلاب میخوردم خیلی کم.. تشک بچم شیب داره شیشه شیر آنتی کولیک داره راهش میبرم آروغ میگیرم رعایت میکنم بجز شب تا صبح که دراز کش بهش شیر میدم اوایل سخت بود ببعد دیگه خودشم عادت کرده قبلا رفلاکس پنهان داشت پس میاورد نیومده بیرون قورت میداد الان خداروشکر تو خواب پس نمیاره و قورت نمیده مگه اینکه بیدار باشه بدون بادگلو گذاشته باشمش رو تشک.. هروقتم شیر میخواد بهش میدم غذاهم الان همه چی میخورم بجز محصولات گاوی.. شیر خشک ای ار بهش میدم چون شیرم بعضی وقتا کم میاد برااینکه شب تا صبح شیر داشته باشم شبا یکی دو نوبت شیر خشک میدم برا کولیک شیر ببلاک کامفورت و برا رفلاکس ای آر من دوتاشو دارم فعلا نان ای آر میدم اوکیه.. بچه قلقش اومده دستم خیلی راحت میگذره.. نمیگم بدون اذیته ها ولی از ۱۰۰ رسیده به ۴۰ درصد که خب هربچه ای همون قدر اذیت داره

هرچی بیشتر سختی بکشی اجرش خیلی بیشتره الکی که نیست میگن تمام عمرتو به مادرت خدمت کنی نمیتونی یه شب بیداریشو جبران کنی چه برسه بقیه

نگران نباش عزیزم منم مثل تو بودم من هرروز گریه میکردم ولی خداروشکر دوهفته هست که بهتر شده نی نی توهم خوب میشه دل دردش تموم میشه

من خودم برای دل درد پسرم( یبوست و نفخ داره) صبح زود و عصر دور نافش رو جهت عقربه ساعت با روغن زیتون ماساژ میدم، به کمرش هم روغن زیتون میزنم امتحان کن ان شاءالله بهتر بشه

ای جانم خدا کمکت باشه خواهر عیب نداره متوسل شو به ائمه خودشون کمکت کنن، واقعا بچه داری سخت هست حالا شماهم میگی شرایطت اینطوره سخت تر میشه یکم، تحمل کن به خدا بگو فقط چون دارم سرباز امام زمان تربیت میکنم همش عیب نداره

تو الان سخته برات من ک کل بارداری و برای باردارشدنمم حتی عذاب کشیدم و پدرم در اومد
واسه زایمانمم خیلی اذیت شدم
الانم از اول دست تنها بودم، با یه بچه مدرسه ای
بچمم یسره نق میزنه و دل درد داره
چی بگم پس دو روزه وقت نمیکنم یه دوش بگیرم.... چی بگم پس🤕🥺

مامانا بچه داری یادشون رفته

خدا بهمون صبر بده😭

تو خوب مامانت باز پیشت من ک تو شهر غریب تنها

من نمیگم دقیقا مثل تو بودم
اما من بعد زایمانم انگار توسط مامانم رها شدم
خب یه مقدار مریضی و مشکلات داره
اما نخواست با همون وجود صدشو برام بزاره
یکی دوبار برام غذا داد
دیگه نگفت دخترم داره چی میخوره
تجربه بچه داری هم نداره
تقریبا ۱ هفته اول مادرشوهرم پیشم موند
و خونواده همسرم از نظر روحی خیلی تحت فشارم گذاشتن
هیچکس به فکر درد کشیدن من نبود ، فقط میگفتن به بچه شیر بده و...
من اگه همسرم نبود هیچ جوره دووم نمیاوردم
من یه روز با مامانم رفتم دکتر، همسرم نبود مجبور شدم
یجا نزدیک بود مامانم بچه رو بندازه😑😑
بعد اون جرئت نمیکنم بیرون بچه رو بهش بسپارم
منم دیدم اینجوریه از بعد ۷ روز بچم منو همسرم اکثرا تنها بودیم و بچه رو نگه داشتیم
اعصابمم ازوم تر بود

فقط صبر صبر صبر🥲 خودت بعد غذا عرق نعنا بخور غذاهای نفاخ نخور

ناراحت نباش عزیزم 🌹یکی بارداری اش سخته یکی بچه اش به دنیا میاد سختشه اول وآخرشم خودتی تنهای تنها کسی کمک نمیکنه اول میگن کمک میکنیم بعد هیچ کاری نمی کنن

عزیزم شرایطت سختع ولی سعی کن اهنگ بذاری یکم روحیه ت بهتر میشه
برا دل دردی شکم بچه رو ب برعکس عقربه های ساعت ماساژ بده میگن دل دردش کمتر میشه

باز خودت میدونی ولی یکی قل های من شدیدا کولیک داره سه تا دکتر عوض کردم داروهاش خوب نمیکن من فولوس میدم راحت می‌خوابه دلپیچه اشو کم میکن

درکت میکنم منم یه وقتایی مثل همین حالا اصلا جون ندارم بچمو بغل کنم وقتی گریه می‌کنه یا نمیتونم شیر بدم از بس عاجز و خسته ام حالا خوبه من گاهی اوقات کمکی دارم ولی دانشجو بودن داره کمرم رو می‌شکنه

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۳ ماهگی