یه روزی من توی رودربایستی نشستم با یه آقایی در مورد ازدواج به حرف زدن.
شانزده روز از سالگرد اول پدر پسرم می‌گذشت و من اصلا حال روحیم خوب نبود.
دنبال بهانه و ایراد بودم که بگیرم و قضیه رو بپیچونم. اما خواست خدا چیز دیگه ای بود. حرف های ما به سمتی رفت که من تصمیم گرفتم بیشتر فکر کنم.

سه ماه رفتیم و اومدیم تا بیشتر باهم آشنا بشیم. پارک، شهربازی، فروشگاه. دوبار هم امیر رو بدیم بیمارستان کودکان. یک بارش من آنقدر حالم بود گریه کردم. گفتم ببین بچه داری این شکلیه. همش مریض میشه، شب نمیخوابه، اذیت داره. گفت فدای سرش. مگه خودمون نداشتیم؟
خلاصه بعد سه‌ ماه ما عقد کردیم. یک ما بعد هم سر زندگی مون بودیم.

حالا این شازده پسر امشب گل منو دزدیده میگه بابام واسه من خریده نه تو😒

تصویر
۱۶ پاسخ

خداروشکر که یه عشق و یه زندگی جدید جایگذین تجربه تلخ گذشتت شده عزیزم
انشالله سالیان سال کنار هم با عشق زندگی کنید

همیشه خوشبخت باشید❤

واااااوووو چه جالب
همیشه به شادمانی

الهی خوشبخت نرین باشید سه تاتون

خوشبخت باشید کنار هم 🥰

ان شاالله همیشه در کنار هم خوشبخت باشید

عزیزمممم 😍😍انشاله خوشبخت ترررین باشین😍😍

خوشبخت و پایدار باشید ❤️

خوشبخت ترین باشید الهی🌹💐

ینی کیف میکنم از تاپیکات متوجه میشم شوهرت پسرتو دوس داره...از ته دلم دعا میکنم این پسرتم دنیا اومد شوهرت بازم همینجور عاشق امیرعلی باشه...همیشه تو دعاهام اسم امیرعلی هست امیدوارم یه روز از موفقیتش بنویسی برامون

سلام گلم
سالگرد ازدواجتون مبارک باشه 😍
همیشه کنارهم یه خانواده شادوپرمحبت وخوش بخت باشید🫂

عزیزم مبارک باشه سالگرد ازدواجتون انشاالله زیر سایه حضرت زهرا باشین

ان شاالله عاقبت بخیر باشید

ان معدالعسر یسرا ان مع العسر یسرا

عزیزم 😂😍😍😍انشالله خوشیاتون طولانی

شوهر اولتون چی شد؟

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری

سوال های مرتبط

مامان نیهاد👼 مامان نیهاد👼 ۳ سالگی
سلام مامانا تجربه من از پوشک گرفتن پسرم
اولا من از تجربه ای که گرفتم از پوشک گرفتن پسر خودم و اطرافیان به این نتیجه رسیدم تو سن خیلی کم هم خود بچه اذیت میشه هم مامان چون خیلی سخت بنظر من گرفنه میشه و اذیت میشه میگم از تجربه اطرافیانم مسگم که سن تقریبا پایین از پوشک گرفت و اقدام کرد و لی شکست خورد پوشک کرد دوباره چند ماه بعد دوباره اقدام کرد شکست خورد و میگفت دیگه تا بعد ۳ سال اقدام نمیکنم هم بچم اذیت شد هم خودم اعصاب نموند برام من میخواستم قبل ۳ سال از پوشک بگیرم ولی ۲ ماه خونه بابام بودم و معذب بودم نگرفتم و بعد ۱ماه رفتیم مسافرت و تا برگشتم روز بعد پوشک نیهادو باز کردم که ببینم همکاری میکنه یا نه روز اول فقط دوبار همون اول جیش کرد رو فرش البته جایی که تو راه نبود بعدش دیگه رو فرش جیش نکرد چند باری فقط خطا در حد چن قطره داشت چند روز اول نمیتونست کامل خودشو تخلیه کنه انگار یا یاد نداشت یا ترس برای همین همش تو دستشویی بودیم بعد کم کم خوب شد فاصله ها بیشتر شد حجم ادرارش هربار بیشتر و نگه داشتن ادرارشم بهتر شد یاد گرعته بود دیگه شبا از اول جیش نمیکرد من چن شب اول پوشک کردم دیدم خشکه صب دیگه پوشک نکردم اوایل بیرون میرفتم پارک خرید پوشک میکردم که مجبور نشه بره دستشویی مثلا پارک خوب نباشه کثیف وو باشه از دستشویی ترسیده شه بعد دیدم میریم و میایم پوشکش خشکه دیگه پوشکش نکردم برا بیرون هم و فقط بهش گفتم پارک هم دستشویی داره و نی نی های دیگم میرن جیش داشتی بگوووو و فقط یک شلوار براش برمیداشتم ک نیاز بود عوض شه چون بچه ها مشغول بازی میشن یکم حواسشون پرت میشه ووو ولی خداروشکر دیگه خوب شده بود کنترل ادرارش عالیه
مشاهده ۶ پاسخ
مامان فسقلی ها مامان فسقلی ها ۳ سالگی
بچه های شماهم مث پسر من هستن اگر اره چکار میکنین؟
پسرم هروقت میریم خونه مامانو بابام یا مادرشوهرم اینا انقد بداخلاق میشه و غرغرو که نگم یا همش بهونه میاره گریه میکنه با مامانو باباهامون با صدای بلند و لحن بد حرف میزنه در حالی که ما تو خونه اصلا داد نمیزنیم.حتی اگه خونمون هم بیان پسرم اینجوری رفتار میکنه باهاشون همش غر میزنه گریه میکنه ولی وقتی تنها هستیم اصلا اینطور نیس یا با ما اینجوری حرف نمیزنه.دلم تنگ شده برا اینکه خونه بابام بخابم قبلا که کوچیک تر بود میخابیدم یا چندروز میموندم با اینکه خونمون ۵دقیقه باهم فاصله داره
مشاهده ۲ پاسخ
مامان قندکوچولو🙆🏻 مامان قندکوچولو🙆🏻 ۳ سالگی
مامانا توروخدا بیاین درمورد این قضیه باهم حرف بزنیم
من در طول ماه پیش میاد که با پسرم جدی حرف بزنم یا عصبانی بشم ولی داد و بیداد و پرخاشگری نمیکنم ، ولی وای و امان از سه چهار روز مونده به پریودم.... اصلا عین آتش فشان فوران میکنم 😞 هر ماه توی دوران pms یکبار رو پیش میاد که سرش داد و بیداد کنم و گریش بندازم
دیروز هم اینکارو کردم و هیچ جور آروم نمیشدم امروز پریود شدم و از دیشب هم جوری پشیمونم که حد نداره
امرور این قضیه عین خوره افتاده به جونم ، همش میگم خدایا چرا قبل از پریود هورمونام اینطوری میشن که اشک بچمو در بیارم 😞😢 بخدا قلبم میخواد از کار بایسته از بس سر این قضیه ناراحتم
شما توی این دوران چکار میکنید که آروم بشید ؟!
بخدا بخاطر هر دادی که توی دوران سر پسرم زدم یه زخم اول رو روح و روان اون بچه زدم و دوم یه زخم رو قلب خودم ..... 😞😞😞😞
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
امروز پسرم یک حرف خیلی عجیبی زد . داشتیم با هم بازی میکردیم ( مثلا رفته بود شهربازی باید اول بلیط میخرید ) بعد پسرم گفت من دو تا بلیط میخوام یکی برای خودم یکی هم برای زنم 🤭🤭🤭 منظورش من بودم . نمیدونم این حرفش طبیعی هست یا نه ؟؟؟
مشاهده ۱۱ پاسخ
مامان ❤️کارن ❤️ مامان ❤️کارن ❤️ ۳ سالگی
خداروشکر ک مرحله پوشک گرفتن هم با موفقیت ما پشت سرگذاشتیم
خداروشکر اول ذهنش رو اماده کردم بعد خودش گذاشت کنار الان داریم ب مرحله ایی میرسیم ک خودشو بشوره ک زمان میبره اجبارش نمیکنم
ب حرف اطرافیان اصلا اهمیت ندادم مهم بچم بود سه ماه شروع کردیم یک ماه هست شبا هم میگه
مشاهده ۷ پاسخ
مامان چشم قشنگ مامان چشم قشنگ ۳ سالگی
دیروز ظهر رفتیم جایی غذا بخوریم بخاطر پسرم تو فضای باز رستوران نشستیم که بگرده بازی کنه یه فضای خیلی بزرگ بود که ۴ تا میز ۴ نفره گذاشته بودن فقط بعد با ما یه خانوم و آقای دیگه هم تو اون فضا بودن
پسر من غذاش رو خورد بعد تا ما غذا بخوریم بلند شد یکم دور زد تو محیط نه سر و صدا کرد نه بدو بدو نه دست به وسیله ای زد فقط راه میرفت اطراف رو نگاه میکرد گلا و درختارو نگاه میکرد لمس میکرد حتی یه برگ از گل یا درخت نکند با گربه ی اونجا بازی میکرد چون جدید بود براش
بعد اون آقاعه میگفت چقدر شیطونه
نمیشینه اصلا گفتم بچه آپارتمانه اینجا محیط بازه به خودش کسی و محیط آسیب نمیرسونه که داره میگرده و کشف میکنه هی میگفت قشنگ معلومه پسره خیلی شیطونه و این مدل حرفا ناراحت شدم من
مشاهده ۸ پاسخ
مامان امیرارسلان مامان امیرارسلان ۳ سالگی
مامانا پسر من اینقدر آروم خوب بود یکماهی شده یه پسر. لجباز یک دنده. همش بهونه میگیره گریه میکنه حرف گوش نمیده. غذا نمیخوره. فقط من دارم روانی میشم الانم بخدا قسم تو حیاط زیر شیر آب. یه تشت گزاشته نشسته توش. بادم میاد. من با این بشر چکنم. دارم روانی میشم
مشاهده ۶ پاسخ
مامان نینی مامان نینی ۳ سالگی
بعضی از آدما خیلی بیشعورن
من پسر اولم ۳ سالشه خودم ذخیره تخمکم کم بود و صلاحدید پزشک و تصمیم بین خودم و همسرم باردار شدم که الان یه ماهه زایمان کردم
از روزی که متوچه شدیم بچه دومم هم پسره دیگه حرف و حدیثی نمونده که رو دلم نذاشته باشن
خدا میدونه چیکار باهام کردن جالب اینجاست که همه حرفا هم از سمت خونواده همسرم بوده
مادربزرگ همسرم علنا بهم گفت به چه دردت میخوره؟ حالا باز اگه دختر بود یه چیزی پسر به درد نمیخوره
در صورتی که من و همسرمم فقط گفتیم خدایا سالم بده
مسلما ماهم اگر دومی دختر میشد از لینکه هر دو جنسیت رو خدا بهمون داده بود خوشحال تر بودیم ولی الانم چیزی از عشقمون به بچمون کم نمیشه
امروز کسی اومد منزل ما که به محض رسیدن گفت بعرس رو برو تعیین جنسیت بلکه دختر بشه دخترا بهترن
مادرشوهرمم گفت اره باید بره چند سال دیگه
اخه به شما چه ربطی داره مگه تاثیری تو زندگیتون داره؟
مگه بچه ها برده دست ما هستن؟
من خالم ۳ تا پسر داره
بخدا پسراش از منی که دختر هستم بیشتر به درد مامانشون میخورن
بخدا هیببچ فرقی نیست اینقدر دل مامانا رو نشکنید
حالا اگه من دوتا دختر هم داشتم همین داستان بوداااا
مشاهده ۱۸ پاسخ
مامان باربد کوچولو مامان باربد کوچولو ۳ سالگی
خانوما یه تجربه بهتون بگم ممکنه ب دردتون بخوره درسته بچه ها باهم فرق دارن ولی من یه غلطی کردم بدجوری پشیمونم
پسرمو از پارسال بخاطر تاخیر گفتار مهد میبرم و گفتار درمانی این ماه حدودا ۱۰روز مهد نبردمش و همش پیش من و باباش بوده حالا ببینید چی شد عین زمان دوسالگیش شده
دنبال ما گریه میکنه نمیتونیم تکی بیرون بریم
دیگه سرکلاس گفتار درمانی نمیشینه
دوروزه درخواست شیشه شیرشو میکنه میگه می می
میخوام بگم اگه تو سطحی هستید ک احساس پیشرفت میکنید با یه تصمیم احمقانه مثل من خرابش نکنید واقعا این چ کاری بود من کردم الان چجوری درستش کنم تمام یک سال زحماتم هدر رفته🥲🥲🥲
مشاهده ۵ پاسخ
مامان مالک مامان مالک ۳ سالگی
سلام خانوما من پسرم درست حرف نمیزنه بردم گفتار درمانی گفت اگه تا یک ماه بهتر نشه باید امارا بگیرم راستش خیلی حالم بده شد اعصابم خورد شد
ولی مثلا کلمه هایی مثل آقای دکتر آمپول زدن
برق اومد
عمو اومد
عمورفت
آقا رفت پارک ا
اینا رو میگه حقیقتش کمی میترسم خدا نکرده مشکلی نداشته باشه
مشاهده ۵ پاسخ
مامان هامین مامان هامین ۳ سالگی
#موقت
خواهر شوهرم ۲تا بچه داره اولی دختره۱۳ سالشه تاخیر رشدی داره و مدرسه استثنایی میره کلاس سومه ،دومی پسره ۵ سالشه
احساس میکنم پسرش هم ی علائمی داره اما خودش هر موقع ما رو میبینه بدون اینکه ما چیزی بگیم شروع میکنه حرف زدن میگه پسرم خیلی باهوشه و ازش مطمئنم و...
پسر من ۳ سالشه خیلی فوتبال دوست داره وقتی میره با پسر اون بازی کنه متوجه شدم که اصلا بلد نیست شوت کنه با اینکه ۵ سالشه مامانش میگه به فوتبال علاقه نداره ی چیز دیگه هم اینکه دندونای شیری ش دوران نوزادی سیاه شد و ریخت دقیقا خواهرش هم اینجوری بود ،چند وقت پیش از زبون مادر شوهرم شنیدم که پسرش رو واسه حرف زدن برده دکتر چون واضح حرف نمی زنه
ولی خب خواهر شوهرم با اعتماد بنفس کامل میگه بچه دومش هیچ مشکلی نداره ،خب تا اینجاش به من ربطی نداشت میدونین چی اذیتم میکنه این که هر وقت ما رو میبینه غیر مستقیم میخواد با حرفاش بهم بگه که پسر من مثل دختر اونه ،تمام اطرافیان میتونن ک پسرم مثل بلبل صحبت میکنه هم چیزش به موقع و سر وقت اتفاق افتاده نمیدونم چرا نظر عمش اینه؟ جالب اینه ک پسر من و پسر اون با ۲ سال اختلاف سنی توی یکسال از پوشک گرفته شدن پسرم ۲سال ونیم بود پسر اون ۴ سال
میشه با حرفاتون بهم آرامش بدین؟
مشاهده ۶ پاسخ
مامان مهراد مامان مهراد ۳ سالگی
یه ساعت پیش بچه‌های ساختمون رو همراه پسر خودم بردم پارک. همسایه روبرویی هم گفت غذا درست میکنه و میاد. یه ربع بعد اونم اومد، یکم که بازی کردن، پسرم شروع کرد به بهونه گرفتن. فهمیدم خسته‌ست.
برای همین برگشتیم خونه. هی میگه خوابم میاد، الانم داره کارتون میبینه فقط امیدوارم خوابش نبره ولی اینا مهم نیست.
من بعد مدتها داشتم با یکی توی پارک حرف میزدم و دلم میخواست همینطور به گپ زدن ادامه بدیم که پسرم نذاشت.
برگشتم خونه. حالم گرفته شد :(
مشاهده ۸ پاسخ
مامان مامان مامان مامان قصد بارداری
بعضی وقتا که خیلی از بهونه گیریای الکیش خسته میشم سرش داد میزنم بعدشم پشیمون میشم اما اون مقصر نیست منم مقصر نیستم من که همه زندگیمو تعطیل کردم دارم همه کار واسش میکنم آیا من از سنگم من حق ندارم خسته شم؟؟؟
کی میدونه من بعد سه سال هنوز یه خواب راحت ندارم چون تا صبح سه بار میخوابدنمش باز بیدار میشه
منم دلم میخواست مثل خیلیای دیگه عصرها به جای کاردرمانی باهاس برم پارک نمیدونم خدا چرا این مسیر و برام قرار داد من گاهی خیلی قوی ام گاهی جا میزنم کم میارم اما این درد منو میکشه یه درد سنگین رو دلمه چند سال بگذره تا عادی شه...
خدایا چرا منو با دخترم امتحان میکنی
دخترم خیلی ناز معصومه حقش نیست منی که کم اوردم سرش داد بزنم من که هر روزم تو فکر و ترس از آینده اش خلاصه. میشه میدونم تا ۵ سال دیگه همه چیز خوبه اما دمن تا اون روز نابود شدم
مشاهده ۴ پاسخ
مامان جوجه خوشگلم مامان جوجه خوشگلم ۳ سالگی
سلام مامان های گل من ائلوین رو دو هفته است از پوشک گرفتم خدا رو شکر شب یلدا ا تا صبح خشک بود فقط یک شب که هندوانه خورده بود خیس کرده بود یکی هم امشب چون شام کمی خیار شور خورده بود زیاد آب خورد. به نظرتون شب اداری داره یا نه. و اینکه شب ها بیدارش کنم ببرم دستشویی هر شب بهتر نیست ؟
مشاهده ۲ پاسخ
مامان پرهام مامان پرهام ۳ سالگی
دوستان من پسرم رو دیروز بردم پارک. ۳تا دختر حدود ۵ ساله داشتن باهم سرسره بازی میکردن،بدو بدو میکردن و میخندیدن.
پسر منم این مدلی بازی کردن های هیجانی رو دوست داره. چند بار سعی کرد خودش رو باهاشون قاطی کنه، اما همش بهش میگفتن برو کنار. ما با تو نمی‌خوایم بازی کنیم.
من اولش دخالت نکردم.
بعد دیدم پسرم ازشون ناامید شد رفت اونور.

بعد من رفتم ب یکی از دخترا گفتم پسر منم دوست داره با شما بازی کنه ، گفت باشه بیاد.منم پرهام رو صدا زدم ، گفتم بیا با دوستات بازی کن.
ولی ۲تای دیگه خیلی بدجنس بودن،راه نمیومدن.

یک صحنه دیدم که داره با زور پسرم رو از سرسره می‌کشه پایین ، منم دیگه عصبانی شدم و به دختره تذکر دادم. پسرم هم داشت نگام میکرد.


حالا میگم من کار درستی کردم یا نه؟؟

از این جهت که شنیدم تو بازی بچه ها دخالت نکنید، منم سعی کردم دخالت نکنم. اما وقتی میبینم دارن ب پسرم زور میگن، دیگه نمیتونم خودم رو کنترل کنم.

شما بودید چیکار میکردید ؟؟
مشاهده ۴ پاسخ