دو سال پیش تو همجین شبی که پسرم دنیا اومد اصلا شیر نداشتم و اونم بلد نبود سینمو بگیره، چقدر سعی می‌کردم که شیرم بیاد و ایلیا هم بتونه شیر بخوره، حالا بعد از دوسال باید در برابر شیر خواستنش مقاومت کنم و گریه‌هاشو برای شیر خواستن تحمل کنم، چه پروسه سختیه این شیر دادن و از شیر گرفتن، ایلیا هم شیر خشک میخوره هم شیر خودمو تا الان سعی کردم تدریجی پیش برم و سراغ تلخک و اینا نرم ولی برای خوابیدنش خیلی به شیر وابسته‌ست و اذیت میشه، اگر تجربه‌ای دارید که کمی راحتتر بگذره این دوران ممنون میشم بگید.

دختر من روزا نمی‌خورد خیلی
اما شبا قبل خواب حتماً میخواست سعی کردم تدریجی بگیرم شبش هم اصلا نشد و نتیجه نداد
آخر صبر زرد زدم

منم ٢ روزه از شير گرفتمش
تلخك اينا نزدم
شاهان از موز بدش مياد حتا از بوش
من اسانس خوراكي موز زدم😅 يكم هم روغني و چربه تا اومد نزديك از بوش بدش اومد گقتم اوف شده
هنوزم كه ميگه گاهي ميگم اوفه
شاهانم خيليببب وابسته بود بدون شير نميخابيد عين نوزادا هر ٢ ساعت بيدار ميشد مي مي ميخواست
الانم همينه خابش ب هم ريخته
منم تدريجي گرفتم هي كم كردم ولي يه جايي دگ بايد يهوو قطع شه

شیر روزشو قطع ،قبل از خواب بهش بده
بعد بتدریج همونم قطع کن

پسر من تا ۱۱ ماهگی جفت رو میخورد
بعدش تا دو سال و یک ماه فقط شیرخشک
ایلیای من وابسته مکیدن شیشه بود