همسایه بالاییم پسرش ۱سال کوچیکتره ولی زبر وزرنگ ترازپسزمنه هرروزمیاد جلو در یا تلفن میزنه اول کلی خوش بش میکنه بعدمیگه مسرتو بفرس بالا بازی کنن پسرمم میفهمه دادوبیدادکه میخوام برم جلوی درم بیان گه خودش سریع میپوشه میره اصلا هم پسرهمسایه بجه خوبی نیس توف میکنه فحش میده تصمیم گرفتم نزارم دیگه بره ولی باز خجالت نمیکشه همش زنگ میزنه میگه وای پسرم داره گریه میکنه میگه مهدیار بیاد بالا چکارکنم خیلی گریه میکنه بزار پسرت بیاد گاهی هم هواخوب بود میبرد پارگ من اصلا نمیفهمم چحور اجازه میدادم انگاز زبونم قفل میشه بعدسریع نگران میشم میرم دنبالش بااین حس رودربایستی موندم چجوربچه بزرگ کنم اونم پسر ‌‌.مطمئنم باز ازرو نمیره این همسایه انروزم یامیاد یازنگ میزنه بهش چی بگم دوس ندارم پسرم تنها بره جایی لامصب چن بارپیچوندم باز دس برنمیداره به جهنم پسرت گریه میکنه خدایا چه گرفتاری شدیم ...

اصلا رودربایستی با همسایه ت نکن
مگه چه نسبتی بات داره که بخوای رودربایستی کنی

واییییییییییی مگه آدم سر بچش هم رو دربایستی میکنه 😑خدایی چجوری اجازه میدی با همسایه بره پارک باید جدی برخورد کنی بگو باباش حساسه نمیتونم اجازه بدم
باز اگه با خانواده خودت یا همسرت بود یه چیزی مثلا من خودم به دخترم خیلی حساسم ولی با عموهاش میره پارک میره مغازه یا با داییش
ولی همسایه نباید اصلا اجازه بدی تو روخدا قشنگ وایستا بگو باباش حساسه

خیلی راحت بگو نه امکانش نیست بیاد تمام😐

ی بار رک بگو منو باباش خوشمون نمیاد رفت و امد. و دوستی بچه ها.

بهترین راهکار در رو باز نکن

بگو بچه کوچیکم بهونش میگیره گریه میفته تا داداشش نبینه نمیتونه بیاد پسرم

اینم همش مریضه بچه من بارها بخاطر اون مریض شده

ماهم با دختر واحد رو به رومون همین داستانو داریم.اون خیلی عصبیه همش داد میزنه صداش بلنده به دخترم زور میگه اسباب بازی های دخترمو خوباشو برمیداره اونایی که یکم کهنه شده رو میده دخترم بعد که دخترم میگه ماله خودمه میگه اگه بهم ندی قهر میکنم میرم خونمون.منم خیلی بدم میاد دخترم دوست داره باهاش بازی کنه ولی چون دختر همسایمون عصبی و زورگوعه خوشم نمیاد همشم مریضه اینم مریض میکنه.دیگه الان یه هفته اس درو قفل میکنم اصلا اجازه نمیدم بره بازی.بذار هرجور دوست دارن فکر کنن.به زن همسایمونم گفتم داره بد عادت میشه وقتی پیش هم هستن تا ۴یا ۵ساعت بازی میکنن بعد موقع شام و خوابم به زور میان خونه.دختر اون که میاد آرامشو از ما میگیره بس صدا داره.به دخترمم گفتم حق نداری بازی کنید چون همش مریضه همشم بهت زور میگه.شماهم بهونه کن به زن همسایه بگو بد عادت شده حرف گوش نمیده دیگه نمیتونم اجازه بدم باباشم گفته هرروز که نمیشه

دیشب پسرم دیدم حالت مسخره دستشو به طرف داداشش میبره هرهر میخنده فهمیدم ازهمون پسره یاد گرفته گفت خودشم آره من میرم بالا خونشون منو مسخره میکنه موقع بازی ...پسره بی ادب انقدر اعصابم‌خورد شد مادرش خیلی سیاست داره یه جورحرف میزنه من راصی بشم بازپسرمو بزارم بره بابچش بازی کنه