۲۰ پاسخ

اخ،باید قبل ب دنیا اومدن مهوا از شیر میگرفتیش،منم تازه از شیر گرفتم گفتم بمونه اون موقع دیگه نمیشه دلش میخواد

واااااای
نگیر خب
چ وقت گرفتنه
فاطمه هم خییییلی لجباز و حرف حرف خودش باید باشه
همش میگه دوست ندارم دوست دارم
می‌ره تو اتاق قهر می‌کنه
گریه می‌کنه
همش دست ب زن پیدا کرده
اما ریحانه رو نمیزنه

فتانه الان نگیر هنوز باید قبلش میگرفتی الان فک میکنه ک بخاطر اینکه بدی مهوا بخوره از اون گرفتی .حتی شده تو شیشه آبمیوه یا شربت شیره بریز بده بخوره وگرن حسادت پیدا میکنه بهش

آخی عزیزم 🥺

کاشکی همون موقع گرفته بودی ،،منکه یک ماه پیش گرفتم

هر پیشنهادی بدم با توجه به اینکه میبینه به مهوا شیر میدی و اون نه نمیشه کاری کرد .. خدا کمکت کنه

یا خداااااا
ناخن داشت مگه
بمیرم برا بچه

من پسرم تا ۲سال ۴ماهگی شیشه خورد بنظرمن ک مشکلی نداره شیرخشک نکن بجاش آبمیوه کن گناه داره

حسادت چیز بدی مراقبش باش گناه داره بچه بدبخت

شیشش ازش نگیر شیرخشک بگیر فقط

خب ی تایمی با شیشه میدادین کم کم از میگرفتین

خب بجاش شیر پاستوریزه بده ک‌بهانه گیریش کمتر بشه و حسادت مهوا نکنه

شیرخشک میدادی.یا شیر خودتو گلم؟

الهیییی🥺🥺🥺

اوخی طفلی بیشتر توجهتون ب بزرگه بچه حسودیش میشه

حسادت میکنه
تا وقتی روابطشون نرمال نشده نذار تنها بمونه پیشش

اوخیییی عزیزم گناه داشت

وای خدا
فواد هم تا باهام لج میکنه میره میزنه تو سر کوچیکه 😣 چیکار کنیم واقعا؟؟

الان گرفتی اذیتت میکنه میذاشتی ی مدت بگذره بعد شیر پاستوریزه اگه میخوره بده

ای وای چه بد چنگ زده حسادت میکنه بیشتر حواستون به بزرگه باشه

سوال های مرتبط

مامان ماهلین و مهوا🩷 مامان ماهلین و مهوا🩷 ۱ ماهگی
اونایی که بچه شیر به شیر دارین بیشترین زمان سختیش کی هست؟؟
راستش برا من سخته اما از دوران حاملگی خیلی آسون تره
تا ده روز کمک داشتم الان ده روزه که صبح ها همیشه با بچها تنهام
بنظرتون هی بگذره سخت تر میشه یا آسون تر ؟؟؟
ماهلین ۱۸ روز دیگ ۲ ساله میشه
تا میاد طرف مهوا میگم بوسش کن اونم بوس می‌کنه
لب مهوا رو هم نزدیک لپ ماهلین میکنم صدای بوس رو خودم درمیارم
فکر می‌کنه مهوا هم بوسش می‌کنه
یا گاهی خوراکی میزارم زیر پتو مهوا میگم ببین برات چی خریده
خیلی خوشحال میشه
حس حسادت ندارع بهش
ولی خوب چون نمیدونه میگه بدید بغلم فشارش میده یا میخواد بوسش کنه می افته روش
یا پستونک و شیشه رو میگه بدید من بدم فشار میده دهنش
این چیزاش سخته
یا مثلاً امروز صبح مهوا رو گذاشتم رو تخت برم کارهام رو بکنم بزور گفت منم برم ماهلین رو که گذاشتم پای مهوا رو له کرد
خلاصه برداشتمش تا مهوا بره به خواب قبل ظهر
سرگرم بچها شدم منی که تا این وقت روز هم نهار هم شامم رو بار میزاشتم
امروز هیچی ندارم
زنگ زدم شوهرم گفتم تن ماهی بخر بیار
برا شام هم میرم تلپ میشم خونه مامانم یا مادرشوهرم
خلاصه سخت نمی‌گیرم
بنظرتون هی بگذره راحت میشه یا سخت؟؟؟؟
مامان ماهلین و مهوا🩷 مامان ماهلین و مهوا🩷 ۱ ماهگی
امروز فرصت شد از بچم چندتا عکس بگیرم بیمارستان اونطور که تصور میکردم ماهلین میاد دیدن خواهرش نشد 🤣🤣🤣
ماهلین بی قرار من بود هی می‌گفت از تخت پاشو بریم
چه برسه گل بگیره دستش راه بی افته بیاد گل رو بده به مهوا 😁😁😁
منم موقع مرخص شدن دیدم ماهلین بغلم نمیاد زدم زیره گریه
وایییی خدا اینو بگم قبل از زایمان فکر کنید ۹۰ کیلو شده بودم با بچه دو ساله که هر دقه دستت رو میگیره میگه پاشو اعصابم داغون داغون
میگفتم خدایا من فقط زایمان کنم یه ده روز برم خونه مامانم استراحت کنم این ماهلین رو نبینم چون خونه مامانم نمی مونه قرار بود با شوهرم خونه مادر شوهرم بمونن
اقااااا شب اول هیچ شب دوم دلم داشت میترکید زار زار گریه میکردم که ماهلین چرا پیشم نیست حالا با اینکه در روز سه چهار ساعت می اومد پیشم میدیدمش اما باز دلم راضی نمیشد که شب پیشم نمی‌خوابه
که دیگ با اصرار مامانم که نه حداقل ده روز بمون به خودت بیای
دیروز که یک هفته از زایمانم می‌گذشت جم کردم اومدم خونمون طفلان مسلم رو گرفتم زیر پر و بالم 🤣😁🤌
اون همه که میترسیدم سخت نیست امروز از صبح باهم تنها بودیم سه تایی
تاب ریلکسی گرفتم وصل کردم چهارچوب در کار ضروری دارم مثل دستشویی یا شستن شون مهوا میزارم تو تاب دست ماهلین نرسه بهش
خیلی کمک حالمه تاب ۹۰ درصد مشکل رو حل کرده ایشالا عادت کنم زود به روال بی افتم خوبه
امروز هم شناسنامه مهوا لپ گلی رو گرفتیم