و مادر شدن سخت تر از چیزیه که فکر میکردم 🫠 بعضی وقتا حس میکنم براش کم میذارم ، بعضی وقتا خودم کم میارم ، از خستگی و بی خوابی کلافم ، از اینکه مدام گریه می‌کنه دلم براش کبابه میشه ، دلم میخواد زودتر زمان بگذره و عید بشه 🥲 شماهم از این حس ها دارید یا من واقعا مادر بدی ام؟

مادر بد؟این چه حرفی
همین که بدنت تونسته همچین فرشته ای بسازه ب خودت افتخار کن
تو بهترین مادری هستی ک برای اون کوچولو مناسبه خودتو دست کم نگیر

عزیزم دختر منم به خاطر رفلاکس و کولیک گریه میکرد دکتر رفتم یه ماهگی گفت اگه شیر خودت رو میخوره باید تغذیه خودت رو تغییر بدی محصولات گاوی نخور هیچیشو لبنیات تا گوشتشو ، حبوبات وبرگای سبز مثل کرفس و کلم بروکلی و خانواده کلم نخور و شیر دادنی باید نشسته بهش شیر بدی بعد از شیر دادن یک ربع ایستاده نگهش داری الان خداروشکر خیلی بهتره

منم میخواهم زودتر بزرگ بشه

۴۰ روز اول واقعا خیلی سخته هم خودت هنوز خوب نشدی هم بچه ناآرامه
بعداز ۴۰ روز یواش یواش بهتر میشه
به خودت برس برو دکتر آمپول و سرم تقویتی بزن تا سر پا بشی اول باید خودت خوب باشی تا بتونی به بچه ات هم برسی و تر و خشکش کنی

دقیقا منم دوس دارم بگذره برم جلو خیلی سخته پر از استرسم

منم همینجورم خیلی خسته میشم اما وقتی مامانم میگه بیام بگیرمش تو استراحت کن نمیتونم واقعا از خودم ی ثانیه دورش کنم خیلی برام سخته

منم مثل تو بودم ولی الان میگم کاش زمان آروم بگذره خیلی زود بزرگ میشه 🫠🥹

این حس ها مشترک واسه مامان اولی ها .گاهی وقتا وقتی مثلا بغل کسی هس احساس دلتنگی ک عذاب وجدان دارم ک چرا بغل خودم نیس یا میگم همش ب من نیاز داره ولی انگار من بیشتر بهش نیازدارم

همچنان 🥺🥺

سلام عزیزم حق داری واقعا سخته انشالله یکی دوماه دیگه بهتر میشه شرایط دوماه به بعد حداقل بهتر میشه