۱۲ پاسخ

مادر و مادر شوهر منم در برابر همسراشون خیلی سر ب زیرن همین امروز خریت پدر شوهرم گند زد ب اینده دخترش
تا امروز هی مادرشوهرم در برابر شوهرش حرف نزد و کوتاه اومد اما امروز بالاخره تلنگر خورده و داره باهاش برخورد میکنه
مادر خودم بعد از ۵۰ سال زندگی مشترک ماه پیش جلو چشم خودم از پدرم کتک خورد و من با زدن پدرم مادرمو کشیدم بیرون از زیر دستش
بارها ب این دو مادر گفتم کوتاه نیایین ک شوهراتون سوارتون نشن
اوایل ازدواجمون پدرم بخاطر سگی ک ما داشتیم هی تیکه انداخت و شوهرمو حرصی کرد تا جایی ک من و همسرم دعوامون شد و همسرم منو هول داد خوردم تو دیوار کلیپسم شکست ولی پشت بندش چنان با مشت کوبیدم تو صورتش ک جای مشتم کبود شد تا ی هفته تو صورتش بود
بعد از اون حتی اگر ب اوج عصبانیتشم برسه رو من دست بلند نمیکنه ولی تا دلت بخواد من میزنمش هر بارم میگه حیف ک دوست دارم اگرن اش و لاشت میکنم ( دوستم داره ولی میدونه اگر یکی بزنه دو تا میخوره)
شما هم اینجوری باش سیلی میزنه مشت بزن مشت میزنه لگد بزن لگد میزنه با وسیله های جلو دستت بزنش مردی ک از زنش کتک بخوره نمیتونه بهش توهین کنه
الانم تا اطلاع ثانوی بی محلش کن و اصلا تو صورتش نگاه نکن ی لقمه کوفت بزار جلوش با بچت برو ی جا دیگه غذاتونو بخورین

دلم برا بچت سوخت دیگه بچه نیار خواهر لعنت به همچین مردای

چرا نزدی لهش کنی

یه راهکار و سیاست بهم یاد بدین میخوام از فردا که بیدار میشم کلا یه ادم دیگه بشم تا حساب دستش بیاد

ایشالا بمیره راحت شی تف ب شرف نداشته‌ش

😞😞الهی طفلک بچه آخه می‌ترسه عجب ادمیه چطور دلش اومده بذاره زیر پتو

واقعا چرا از حق خودت دفاع نمیکنی بیخود می‌کنه دست رو خودت و بچت بلند می‌کنه
مردی که بیرون چرخاشو میزنه به زن و بچش میرسه اخلاقش اینه به چه دردی میخوره کاش جلوش وایسی یکم

خدا لعنتش کنه چطوری دلش میاد بچه ی خودش و بزنه

وایییی عزیزم درکت میکنم بخدا شوهر منم همینطوره هم دردیم فقط دوستاشو در نظرمیگیره

عژیزم اگر خانواده حمایتگری دااری جداشو
نه خودت نه بچه هات نزار عذاب بکشن

الهی😢😢
طفل معصوم چه گناهی داره آخه 😢😢
خدا نبخشدش😢
خدا خفتش بده

قربونت برم درکت میکنم انشاالله خدا کمکممون کنه

سوال های مرتبط

مامان سید علی مامان سید علی ۲ سالگی
مامانا دلم طاقت نیاورد گفتم بگم قبل گفتنش بگم که اصلا شرایطش دست خودم نبوده
از سر کار اومدم میخواستم بچه رو تعویض کنم دیدم نم زده خودم هم به شدت دستشویی لازم بودم شدید گفتم باشه میبرمش تو توالت چون بزرگه توالتمون اون طرف اون مشغول بشه منم دستشویی منم راحت خونه ما شوفاژه لامصب خبر نداشتم فشار آب گرم رادیاتور پایین اومده و آب گرم نداریم وگرنه نمیبردمش اوباش خوب بود آب گرم بود بعدش میخواستم بیارمش بیرون آب گرم نبود میخواستم برم پم پ رو بزنم تنها بودم وپسرم هم تنها بود گریه میکرد میترسید ناچار شدم گفتم سریع با آب سرد میشورنش میارم بیرون خودمم با آب سرد مجبوراشستم اومدم حوله پیچش کردم قبلش می‌لرزید وای پیچوندمش گرم شد آروم شد خلاصه لباساش رو پوشوندم بعد اومدم شربت پلاژین یه سه سی سی بهش دادم که سرماخورده نشه حالش بد بشه دیگه گفتم اگه چیز دیگه ای میدونید راهنمایی کنید از اونجا همش جوش میزنم الان زیر پتوش کردم بهش شیر دادم خوابیده
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
خدایا این استرس روزانه خودمون کمه
این ویروسا و اخبار و حال بدیا رو کجای دلمون بزاریم
بخدا یعنی استرس روزانه پیرمون کرده
دخترم رو ۱۸ ماهگی از شیر گرفتم شیر مادر میخورد
خیلی راحت گرفته شد ولیییی
عادت داشت سینع رو بغل کنه بخوابه منم گفتم این که چیزی نیست تا الان با سینه میخوابید فقط میذاشت رو صورتش و میخوابید درجا
فقطم موقع خواب
بارداریم که هفته بالا شدم سینه هام حساس شدن یعنی دست میخورد بهشون مرگمو میدیدم حالم بد میشد
هر روشی رفتم بچم ول کن نبود فقط باید با سینه میخوابید
حالا اومدم دو روزه دیگه واقعا گرفتمش انقدر بهانه گیر شده و حساس
دردش تو جونم گریه میکنه میگه میمی
یعنی این بچه برای شیر اینکارا رو نکرد که برای سینه میکنه
بعد من همش حس میکنم نکنه مریضه نکنه خطرناکه
نمیدونم باید چکار کنم
واقعا مادررر شدن بزرگترین انتخاب و فداکاری یک زنه
چون تا قبل بچه هیچ چیزی معنا نداشت به این صورت
الان اسم ویروس میاد میلرزم
یا حتی خودم مریض میشم فکر خودم نیستم میگم بچم نگیره
خدایا آرامشی بهم بده
و اینکه به نظرتون بچم خیلی زجر میکشه الان که از سینه گرفتمش؟؟ و ممکنه بی قراریش از این باشه؟؟
مامان همتا🥰 مامان همتا🥰 ۲ سالگی
سلام مامانایه شیرخشکی بیاین که یه راه حل بدم واسه از شیرگرفتنه بچه هاتون
من قصد داشتم که یک ماهه دیگ همتارو از شیر بگیرم و اصلا هم دوس نداشتم یهو شیشه رو ازش بگیرم میخاستم به روشه تدریجی پیش برم و طوری باشه که همتا خودش دیگ به شیر میلش نکشه نه اینکه بخادو من بهش ندم، به همین خاطر شیرشو خیلی کم کردم فقد شبا که میخابید و ظهرا که میخابید بهش ۱۵۰ تا میدادم تا اینکه یک هفته پیش شیشه شیرشو که مارک بی بی لند بود رو خونه مامانم جا گذاشته بودم و مجبور شدم از شیشه شیر نوزادیش استفاده کنم که مارک اونت بود و چون سریش فرق میکرد با بی بی لند همتا خوشش نمیومد و عوق میزد خلاصه از هفته ی گذشته تا الان هروقت همتا تقاضایه شیر کرده من با رویه باز براش شیر درست کردم اما تو شیشه شیر اونت، و همتا تو کله ۲۴ ساعت در حده ده یا بیست سی سی میخورد اصلنم گریه نمیکرد برا شیشه شیر خودش و الان سه روزه که دیگ حتی تقاضایه شیر هم نکرده بدونه کوچکترین اذیت شدن و بیقراری کردنی از شیر زده شد با اینکه هروقت خاست من بهش دادم و هیچ مقاومتی نمیکردم اما یکسره براش شیرموز و انبه و چیزایه مقوی دزست میکنم و با قمقمه نی دار بهش میدم واسه همین دیگ کلا شیرو یادش رفته، بنظرم این بهترین روش برا از شیرگرفتن بود گفتم تجربمو بگم براتون اینم عکسه قمقمه نی دار که تو این شرایط بزرگترین کمکو بهم کرده👇🏼
مامان آروین👼🏻😍 مامان آروین👼🏻😍 ۲ سالگی
۲دیگه بعد از این شیری که وقتی از خواب بیدار میشد رو حذف کردم و تا از خواب بیدار میشد بلند میشدیم و حواس پرتی و صبحانه و بازی، دیگه خودش انگار متوجه شده بود که شیر نیست و اروین همیشه عادت داشت تا صبحانه اشو میخورد میومد شیر میخورد و این عادت از سرش افتاد و کلا یادش رفت، و بعد رسیدیم به غول یکی مونده به اخر یعنی شیر قبل از خوابیدن که یبار امتحان کردم و اروین رو ۳ ساااعت چرخوندم و اون فقط گریه میکرد و نتونستم اخر و هلاک شد بچم و بهش شیر دادم و خوابید، هنوز نه خودش واسه این قسمت اماده بود و نه من، فهمیدم که من باید خواب عصر رو اول یاد بگیرم بخوابونمش بعد برسم به اون قسمت شب، پس عصرا اهنگ لالایی گذاشتم و تکون و لالایی نمیخوابید و بعدش دیگه فهمیدم اروین اینجوری با تکون دوست نداره بخوابه و میذاشتمش تو بغلم و بدون هیچ تکونی اینقدررر حرف میزنم و از ثانیه ای که از خواب بیدار میشد رو براش تعریف میکردم تا همون لحظه و فهمیدم اروین حرف زدنم رو دوست داره و روز اول ۲ ساعت حرف زدم یه چیزی رو هزاربار تعریف میکردم-