خدایا این استرس روزانه خودمون کمه
این ویروسا و اخبار و حال بدیا رو کجای دلمون بزاریم
بخدا یعنی استرس روزانه پیرمون کرده
دخترم رو ۱۸ ماهگی از شیر گرفتم شیر مادر میخورد
خیلی راحت گرفته شد ولیییی
عادت داشت سینع رو بغل کنه بخوابه منم گفتم این که چیزی نیست تا الان با سینه میخوابید فقط میذاشت رو صورتش و میخوابید درجا
فقطم موقع خواب
بارداریم که هفته بالا شدم سینه هام حساس شدن یعنی دست میخورد بهشون مرگمو میدیدم حالم بد میشد
هر روشی رفتم بچم ول کن نبود فقط باید با سینه میخوابید
حالا اومدم دو روزه دیگه واقعا گرفتمش انقدر بهانه گیر شده و حساس
دردش تو جونم گریه میکنه میگه میمی
یعنی این بچه برای شیر اینکارا رو نکرد که برای سینه میکنه
بعد من همش حس میکنم نکنه مریضه نکنه خطرناکه
نمیدونم باید چکار کنم
واقعا مادررر شدن بزرگترین انتخاب و فداکاری یک زنه
چون تا قبل بچه هیچ چیزی معنا نداشت به این صورت
الان اسم ویروس میاد میلرزم
یا حتی خودم مریض میشم فکر خودم نیستم میگم بچم نگیره
خدایا آرامشی بهم بده
و اینکه به نظرتون بچم خیلی زجر میکشه الان که از سینه گرفتمش؟؟ و ممکنه بی قراریش از این باشه؟؟

۵ پاسخ

واقعا مادر بودن سخت ترین کار و انتخاب یک زنه هیچکس به جز خود مادر از خستگی هاش خبر نداره

منم ویروسی چیزی. میشنوم تن و. بدنم میلرزه انقد استرس میگیرم خدا لعنتشون کنه ی بار انواع ویروس ی بار پشه 😥

منم همین جوری شد ولی تا سه چهار روز میزاشتم دست بزنه دیگه بعدش نزاشتم اصلا دست بزنه از سرشم افتاد توهمون دوران ک دیگه شیر ندادمش عادت کرد

اینا چ‌ربطی ب ویروس داش

چون به سینه وابسته بود برای همونه طول میکشه تا عادت کنه ای کاش بعد شیر ندادن اجازه نمیدادی سینه ت دست بزنه

سوال های مرتبط

مامان نَــــواز🐥💞 مامان نَــــواز🐥💞 ۱ سالگی
سلام مامانا
لطفا مامانایی ک تو این زمینه تجربه دارن راهکار بدن بهم🥺
من از صبه تصمیم گرفتم دخترمو از شیر بگیرم کلا شیر خودم بوده و این اواخر دیگه بشدت اذیتم میکرد اونقد ک وابسته بود و از وقتی ک بیدار میشد سینه دهنش بود میک میزد تا وقتی ک بخوابه نوک سینه هام میسوخت دیگه حالا اوردمش خونه مادرشوهرم امروز که خیلی بهش سخت نگذره و بهونه نگیره رو سینه هامو چسب مشکی زدم گفتم اوف شده شکر خدا نواز خیلی خوب تا الان کنار اومده باهاش اصلا اذیت اونجوری یا اینکه گریه کنه براش نداشتیم تا الان ولی مادرشوهرم و شوهرم بحدی بهم حس عذاب وجدان و استرس دادن ک الان ی حس بدی دارم نکنه واقعا دارم کار اشتباهی میکنم نکنه بچم چیزیش بشه بنظرتون کار درستی انجام دادم؟ چی جوابشون بدم چیکار کنم خودم خیلی اذیت نشم و دردش اذیتم نکنه؟ نواز و این ۴ ۵ روز اول کلا در حال گشت خونه مادربزرگاشیم و شبام میبرم خیابون نگا دسته سرگرمه خیلی فک نکنم اذیت بشه فقط نگران اخر شبا خوابوندنشم اخه عادت داره با سینه میخوابه چه کنم در کل بیاید دلداری و راهنماییم کنید ممنونم🥲😮‍💨
مامان سبحان مامان سبحان ۱ سالگی
من واقعا آمادگی روانی از شیر گرفتن سبحان رو نداشتم. نمیدونم این چه کاری بود کردم 🫠
از یه طرف از بعد مریضیش مدام آویزون سینه بود و غذا نمیخورد، از یه طرف هم هردفعه ناراحت بود میخواست با سینه خودشو آروم کنه.
الان ولی دو هفته تقریبا میگذره از وقتی از شیر گرفتمش، به شدت غرغروتر شده و از یه طرف عذاب وجدان دارم و دلم میسوزه براش میگم کاش از شیر نمی‌گرفتم. این عذاب وجدانه یقه منو ول نمیکنه.
بعضی وقتا با خودم میگم بدم دوباره بخوره تا آخر تابستون، ولی باز با خودم میگم خودت میدونی این کار اشتباهه و بچه بیشتر زجر میکشه از اینکه بخوای دوباره از اول از شیر بگیریش.
مایعات و میوه و غذا و اینا خوب میخوره و از اون بابت نگرانی ندارم ولی اصلا از لحاظ ذهنی نتونستم هنوز به پذیرش این برسم که دیگه شیر نمی‌خوره 🥲
امروز بعد دو هفته یهو وسط گریه گفت می می و گفتم می می تموم شده دیگه مامان. ولی یهو دادم دو تا میک بزنه که مطمئن بشه تموم شده 🫠 دارم دیوونه میشم فکر کنم 😶
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
دوست دارم فقط خدا رو شکر کنم
خدا آنیل رو که بهم داد حس میکنم بهم گفت وایسا ببین چی برات فرستادم
نمیدونم چطور گاهی باید شکرگزار باشم بابت وجودش تو زندگیم و کنارم
من همسرم اغلب ماموریته
یعنی الان میگم اگه آنیل نبود من شاید دیوانه شده بودم
با همه سختی ها و ....فقط میتونم بگم خدایا نوکرتم تا ابد که این فرشته رو به من دادی
خیلی خیلی دلسوز منه
شاید کسی باورش نشه اینجا چون نمیبینش
اما هنه اطرافیان میدونن با من چطوره
بچم دردش تو قلبم بدون من چیزی نمیخوره
کسی حق نداره با صدای بلند با من حرف بزنه
کسی حق نداره اذیتم کنه حتی به شوخی
قشنگ جرش میده و میاد چنان منو بغل میکنه که من میمیرم
از وقتی فهمید نی نی تو شکممه میاد بوسش میکنه
من میگم نی نی خوابه میگه نه ببینش بیداره و واقعا هم بیداره حسش میکنم
نمیدونم این بچه از کجا میفهمه بیداره نازش میکنه بوسش میکنه بهش پستونک میده از،رو شکم
فقط میگم خدایاااا شکرت
خدایا عمر منو کم کن به عمر آنیل من اضافه کن
میشه برای سلامتی همه بچه ها خصوصا آنیل من تو این روز عزیزم یک صلوات هدیه کنید به امام رضا🙏😍
منم میفرستم برای تک تک بچه هاتون