۱۴ پاسخ

درهواست دادم بهت عزیزم

منم اینطوری باید بغل خودم باشه به کسی هم بدم چشم روشه میگم دیگه بده به خودم نمیتونم ازش دور باشم

چون مادری ونگران بچت .منم چن ماه اول خیلی سر بچه میترسم

به نظرم از خودت و روحیه نزن این افکار فقط خودت رو اذیت کردی وقتی یکبار حوصله بخرج بدی واسه خودت اونموقع روحیه میگیری

نه اتفاقا اون دوتا بچهام هم خودش بزرگ کرده برعکس من بچه رو بزارم پیش خواهر شوهرم بیشتر خیالم راحت تا خانوادم گرچه اونا هم کم نمیزارن واسم

من ب هیچکس اعتمادندارم ولی بازم چون ب شوهرم مجبورم بسپارم گاهی تاکیدمیکنم همش بهش

من فقط خواهر شوهرم

سلام من سر این بچم سعی کردم اینطور نباشم چون وضعیت زندگیم یکنواخت میشه احتیاج دارم که روحیم عوض بشه بچه رو پیش خانواده شوهرم میذارم میرم خرید که حال هوام عوض شه

من بجز مامانم ب کسی اعتماد ندارم

فکر می‌کنم عزیزم این مشکل طبیعی باشه چون منم همینجوریم دقیقاً من حتی بغل شوهرم که بچه رو میدم خیلی اذیت میشم مثلاً به شوهرم همش میگن مراقب باش از دستت نیفته یا میگم زیاد دوسش نکن ستتو نزنی تو صورتش دستتو نزنی به لباش حالا با شوهرم باز می‌تونم سرش غر بزنم ولی وای دست کسی بدم دیگه واویلاست البته الان خدا را شکر دیگه تنهام ولی همون اوایلش خیلی سختم بود

منم اینجوریم

منم دارم روانی میشم همش افکار منفی دورمه .

اره منم اینجوری بودم بغل یکی دیگه میدمش استرس میگیرم

ی‌نوع کمال گرایی هست ک‌خیلی اذیتت کننده میشه برات من سر دختر اولم اینطور بودم خیلی حرص خوردم الان سعی میکنم ریلکس تر باشک

سوال های مرتبط