۶ پاسخ

تو هم میرفتی تو اتاق میگفتی چقد بهتون گفتم شما بلند نکنین کمرتون درد میگیره گوش ندادین

قبلا هم گفتن زن ضعیفی هستی فردا روز میخای دختراتو تو سر خور بار بیاری زن گنده خودش عقل داره اصلا تو هم اسرار کرده باشی خودش باید بفهمه کمرش مشکل داره نباید سنگین برداره حرف همه برات مهمه بگه
کمی قوی باش خودتو دوس داشته برای خودت ارزش احترام قایل باش

دیگه توخونه هی بهشون بگو پا بوس ن
اصلا هی بگو کسیا بوس نکنید کسی بوسد کرد جاشو پاکن جا بوس پاکن بوس بده خوب نی
هی بگو هی بگو
بگو دیگه پا اونا بوس نکنیا خوب نی اه

بعد وقتی فهمیدی پاشو بوس کردن چیزی نگفتی؟

وای یعنی چی پاشو بوس کردن من بودم جرش میدادم

ول کن مادرشوهرا همینن من بچم کرونا گرفتیم یه زنگ نزد بگه مردین چتونه. بعد توقع داشت مهموناش پذیرایی کنم تو اوج مریضی شوهرمم بدتر از اون از همشون متنفرم بخاطر بچم اینجام

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی و نورا مامان امیرعلی و نورا ۱ سالگی
پسرک ۳سال ۹ماهشه بعد شوهرم جایی میبره یا مهمونی میگه برو دست بده برو خداحافظی کن سلام بده زود باش دیگه گاهی پسرم مجبور میکنه من بهش میگم چرا به بچه فشار مياری مجبورش میکنی مثلا عید رفتیم خونه خواهرشوهرم بعد بلند شدیم بیاییم شوهرم گفت امیرعلی برو دست بده به عمو شوهر خواهرشوهرم نشسته بود بعد پسرم رفت دست بده خورد به لیوان چای ریخت رو‌جلو مبلی بعد شوهرش دست داد به پسرم بعد داد زد سر پسرش دستمال بیار یکم دیر آورد دستمال اخم کرد شوهرش که چرا زودنیوردی مگه باتو نبودم یعنی به قدری حرص خوردما اومدیم بیرون گفتم دفعه آخرت باشه بچه رو زور میکنی دست بده فلان پسرک طفلکی خشکش زده بود مونده یود اونجا من صداش کردم دستش گرفتم آوردم چای ریختنی باز دوباره کارش تکرار میکنه به بچه زور میکنه آخه چی یگم بهش امشب بیاد قشنگ باهاش حرف میزنم که حق نداره بچه رو تحت فشار بزاره میگه من میخوام بهش آداب معاشرت یاد بدم حالا بگید به نظرتون چجوری بهش بگم دعوا کنم امشب باهاش چی بگم جدی بگیره تکرار نکنه کارش
مامان علی اصغر مامان علی اصغر ۲ سالگی
پسرم می‌ره کوچه. فوتبال بازی میکنن یعنی کوچه ما هفت هشت نفر پسر هستن سه نفرم از اون یکی کوچه میان بازی در واقع من دوست ندارم پسرم با اونایی که از کوچه دیگه میان بازی کنه اونا ده یازده سالشونه پسرم تازه رفته نه سالگی هر چقدرم میگم نرو با اونا بازی نکن میگه میرم باباشم میگه تو گیر نده گیرمیدی بچه بدتر می‌کنه خودشم چیزی نمیگه منم دیروز قهر کردم گفتم اگه این بچه بچه ی منه باید حرف منو گوش کنه اگه نه منم میرم خونه بابام شوهرم پسرم و دعوا کرد گفت دیگه نرو منم نمیزاشت برم خلاصه سرشون گرم شد رفتم خونه ابجیم بعدا با داداشم اینا برم خونه بابام مامانم هم خونه داداشم بود رفتم اونجا برعکس همه فهمیدن دعوام کردن گفتن ما خونه نمیزاریمت😂بچه تو ول کردی بلاخره بچه باید بازی کنه حالا شما جای من چیکار میکنید یعنی من حساسم روبچه ام با هاشون قهر بودم دیروز تولدمم بود شب زود خوابیدم دیدم در گوش هم پیچ پیچ میکنن نگو همسرم به پسرم میگه به خاله اینا زنگ بزن بیان کیک اینا خریده بودن که منو خر کنن