مامانای شاغل و خونه دار خدایی چطوری با وجود بچه به کاراتون میرسید؟من دیگه واقعا مغزم نمیکشه همش دارم میدووم و نمیرسم به هرچی برسم یچی دیگه میلنگه
الانم نشستم یه فصل گریه کردم از شدت عجز و ناتوانی😢

منکه خونه دارم کارم شده بشور بساب بخوابون کوـن بشور غذا بپز لباس بشور
بخدا بعضی مواقع گشنه میخوابم از خستگی🥺

پس من چی بگم خواهر که علاوه بر شاغل بودن بچه کوچیک داشتن بچه مدرسه ای هم دارم😭

با بچه شاغل بودن سخته منک خونه دارم همینجوری کم میارم خدا قوت بهت میگم عزیزم هم سرکار هم بچه داری واقعا سخته

هیچی همه چیز رها کردم
صبا سر کارم ظهر که میام له م ناهار که خوردم باید با این بچه سر و کله بزنم تا اخر شب

خدا سایه مادر رو کم نکنه خواهر نباشه دستشویی هم نمیتونم برم

من چی بگم که فک کن شیر مادر میدم شاغلم هفته پیش شنبه از انفلوانزا زیر سرم بودم این شنبه هم دوباره زیر سرم و امپول فردا هم تولد مادمازل .... تازه همسرم تا حدی کمک میکنه ولی بازهم عکسامو دیدم گریم گرفت انقدر لاغر شدم🥺

خیلی سخته خیلی بخدا آرزو خواب استراحت درست دارم ولی خداروشکر کارم تو خونه س حداقل بیرون از خونه نیستم

من اومدم خونه بابامم
از چهارشنبه اینجام نمیتونم واقعا

منک شهر غریبم هیچکی ندارم سرکارم میرم تا ظهر بخدا له له میشم شبا

شهر دورم و دست تنها
سرویس رفتنم دیگ زوری و فوری شده😅

خانوادم نباشن که هیچ کاری نمیتونم بکنم خوبیش هم اینه یه کوچه فاضله داریم با هم