خیلی ناراحتم انگار پسرم کنار اومده از شیر گرفتمش ولی خودم نه احساس میکنم ازم دور شده دیگه تو بغلم نمیخابه رو پام میخابه بوشو حس نمیکنم نمیتونم نصف شبا بغلش کنم از ترس اینکه بیدار بشه دوباره بخابه سخته قبلا دلم می‌گرفت نصف شبا بغلش می‌کردم بیدارم می‌شد شیر میخورد دوباره میخابید زود

چجوری کنار بیام🥺

چون کسیو نداشتم فقط پسرمو داشتم الان احساس تنهایی میکنم

ربطی نداره خواهر.. پسر من از ۱۷ ماهگی شیر نمیخوره ولی شبا تا دستشو نکنه تو یقم تا بغلم نکنه نمیخوابه..روزا ک بماند اسایش ندارم از دستش.. مث جوجه اردک هی دنبالمه و میگه بغلم کن..

نگران نباش عزیزم یه دوره کوتاهی تو بغلت نمیخوابه ولی دوباره برمیگرد
پسر من که این طوری شد

حس عذاب وجدان دادی بهم

خوب میشه نگران نباش
بچه منم بعد شیر اینجوری شد چند روز
الانا تا بغل من نباشه نمیخوابه
سرش میذاره رو قلبم بهش میگم چخبر برام حرف میزنه مثلا
بهش زمان بده الان دلخوشیشو گرفتی تو شک هست

دقیقا مثل من عزیزم دوره داره چند روز بگذره بهتر میشی خود مادر انگار بیشتر اذیته تا بچه

😔😔😔

عزیزم ناراحت نباش دیگ هرچی بزرگتر میشن مستقل تر میشن هر دوره ای چالش های خودش داره باید کنار اومد