۱۰ پاسخ

خب دیگه مشکل داشتی ک زود سزارین شدی دیگه
من برا دخترم ۳۶هفته هرچی ب دکترم گفتم قبول نکرد گفت نمیشه ک زود بدنیا بیاریم سزارین هم بودم
۳۸هفته و چند روز سزارین شدم بازم وزنش همون ۲ونیم بود

منم شرایط طبیعی داشتم اما یهو آب دور جنین کم میشه و ضربان قبلش هم پایین اومد مجبور شدن سزارینم کنن
من واقعا از طبیعی می ترسیدم آرزوی سزارین داشتم

عزیزم این حرفا چیه من چی بگم که بخاطر ژن معیوب من پسرم مریضه
احساس عذاب وجدان دارم ازش خجالت میکشم و کلی احساس بد دیگه

آخه عزیزم این فکرای چرت وپرت چیه می‌کنی الان دیگه تموم شده رفته بچه تم برسلامتی ب دنیا اومده چرا فک می‌کنی مادر بدی هستی ول کن این فکرارو همه دارن برای بچه شون زحمت میکشن شب بیداری میکشن شیر میدن غذا میدن دلشوره دارن استرس میکشن مریض میشه نگرانی میکشن لباس میشورن هزار تا کار دیگه بازم مادر بدی هستی چرا اخه

وا خوب میگی آب دورش کمه رحمت باز بود یا باید پساری میذاشت برات استراحت مطلق یا زایمان دیگه شاید شرایط اینجوری بود آب دور بچه کم باشه بچه خفه میشه

وقتی درد داشتی حتما راست گفته بقیه حرف زیاد میزنن

چرا طبیعی زایمان نکردین
والا اینقدر که این طبیعی رو وحشتناک جلوه میدن هیچ فرقی با سزارین نداره
سزارین بعدش دردش میکشی طبیعی قبل زایمان بعدش راحت میشی

سلام عزیزم اول روز مادر رو بهت تبریک میگم بعد اون هم ترس از زایمان طبیعی هست و خیلیا واقعا ترس دارن ولی بهتر بود بیشتر صبر میکردی ...الآنم دیگه گذشته و خداروشکر پیشته و بزرگ شدنش داری میبینی.همه مامانا یه جاهایی کم میارن ولی صبر کن با حوصله تر باش انشالله زودتر بزرگ میشه حسرت این روزا میخوری

خودت خواستی ۳۵هفته بدنبا بیاد؟؟

چرا ۳۵وهقته و ۳ روز سزارین شدی ؟
بی دلیل نیس حتما دلیل پزشکی داره که زود آوردنش بیروت

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۱۵ ماهگی
خسته مغزم در حال فروپاشیه.. دلم میخواد زندگیم همینجا تموم بشه .. دیگ نمیتونم و نمیخام ادامه بدم ..
مغازه ای ک با هزار آرزو ساختیمش کلی بدهی و قرض بالا آوردیم و کلا جمع کردیم الان از این دادگاه ب اون دادگاه فقط ی النگو داشتم ک اونم فروختم ولی هنوز قرضا تموم نشده
با خونه مستاجری ک از هر گوشش خاک میریزه
کی فکرشو می‌کرد من با این سن کمم با شکم سزارین بچه تازه ب دنیا اومدم ک کلی براش آرزو داشتم رو با آمبولانس ببرم شهر غریب و یک ماه بستری بشه ..
وقتی مرخص شد گفتم بلخره ی نفس راحت میکشم امان از دل غافل هشت ماهش شده هنوز گردن نمیگیره نمیشینه غلت نمیزنه یکسره هم گریه میکنه و بداخلاقی میکنه گفتن باید ببرم کاردرمانی گفتم چشم سه روز در هفته هزینه هر جلسه ۴۵۰ هزار ت گفتن برو بهزیستی میده رفتم پرونده تشکیل دادم چند روز درگیر بودم بعدش میگن ما بودجه نداریم
واقعا دلم میخواد بمیرم
من ک هر کی بهم بدی کرد جواب شو ندادم ک یه وقت دلش نشکنه
شوهر بدبختم هم ن حق کسیو خورده ن ب کسی ظلم کرده
دلم برا شوهرمم میسوزه
واقعا کی قراره ی روز خوب ببینم ❤️‍🩹