۴ پاسخ

چه خودسرن

وای شوهر من یعنی پسر من جرات نداره با کسی جایی بره دعوا راه میندازه چقدم سقش سیاهه
یبار خواهرم اینا رفتن خرید گفت ببرمش ی هوایی بخوره تو هم شام بزار بیایم پیشت گفتم باشه
اینا رفتن شوهرم اومد گفت چرا گذاستی بره حالا تصادف کنن چی بلایی سر بچم بیاد ال بل اونقد نفوس بد زد ک نگو
بعد خواهرم زنگ زد گفت نترسیا ی پسره مست کرده بود محکم از پشت زد ماشین ما خودش ماشینش رفت زیر ماشین ما ،ما چیزی نشد خداروشکر
یعنی دیگه توبه کردم بزارم بدون خودم جایی بره
تو هم اگه اعتماد داری بزار بره فچه یکم تنها بودن یاد بگیره مثل بچه ما ترسو نشه

بچه پیش باباش بوده مقصر اصلی باباشه
فرستادش با اونا

باید زنگ میزدی دعوا میکردی مثلا مادرشم باید بدونم شاید چیزی لازم بود ببرین با خودتون من یه بار همین اتفاق برام افتاد با این تفاوت که خونه مشغول آشپزی بودم از شهرستان اومده بودن بعد میخواستن برن دکتر دخترم باهاشون رفتپایین من فکر کردم برمیگرده با خواهرشوهر بالا آشپزیم تموم شد به همسرم و پدر شوهرم گفتم لیانا کجاست گفت مگه پیشت نی ما دنبالش میگشتیم زنگ زدم گفت ما بردیمش مطب دکتر کاری کردم که همون لحظه خواهر شوهرم وسط راه پیاده شد با تاکسی برگردوندش گفتم والا من دخترم با خودم تو مطبا نمیبرم شما بدون اینکه بگین برداشتین بردین ما هم در ب در داریم دنبالش میگردیم دیگه بعد اون جرات ندارن بدون اجازه تا دم درم ببرنش

سوال های مرتبط

مامان مرسانا🩷 مامان مرسانا🩷 ۶ سالگی
سلام توروخدایه چیزی راجب اندام خصوصی بچه هامیخوام بگم توروخداراهنماییم کنین حالم خیلی بده
دخترم ۶سالشه وپیش دبستانی میره ودخترپسرقاطیه
دخترم یه دوست داره که دختره منم بامامانش دوست شدم باهم درارتباطیم
امروز اومدن خونمون دوتادخترا باهم تواتاق داشتن بازی میکردن. دوستم رفت تواتاق که بهشون سربزنه دیدکه دخترش شلوارشودراورده دمرخوابیده به دخترم میگفت مرسانابگودیگه چیکارکنم؟دوستم که دیدترسید ادختراهم ترسیدن دختره گفت مامان مرساناگفت دربیار
دخترم به دوستم گفت خاله به مامانم نگو
دوستم دیدم حالش یجوریه خلاصه بهم تعریف کرد وحالمون بدشد به دختراهیچی نگفتیم دعواشون نکردیم
خلاصه دوستم رفت خونشون
من نشستم بادخترم باملایمت باهاش حرف زدم خلاصه خلاصه اززیرزبونش حرف کشیدم بیرون بهم گفت یکی ازپسرا تومدرسه به منودوستم گفت بیایین دودول بازی کنیم به نازمون دست زد من دعواش کردم ورفتم
منم کلی بهش حالی کردم گفتم اجازه نده ووووفلان اگه یکباردیگه اینکاروکرد بروبه خانمت بگو وبه منم بگو گفت باشه مامان
من چیکارکنم؟به دوستم بگم که هواسش باشه؟به شوهرم بگم؟برم به خانمش بگم؟دارم دیوووونه میشم چیکارکنم؟