۲۷ پاسخ

بهش حق بده نسترن طبیعیه🥺
ولی تنهاش نذار تا یه مدت
به داداشتم بگو زود ب زود سر بزنه
البته همراه خانومش...

درسته سخته دوری از فرزند
ولی باید کنار بیایین
چون وابستگی بیش از حد زندگی یرادرتون رو دچار مشکل میکنه بعدا یه حس دخالت طوری پیش میاد حتی اگه قصدمادرتون دخالت یا هرچی نباشه
انشاالله که کنار میان با شرایط

مامان بابام بعد ۶ تا بچه امسال تازه تنهان مامانم هر هفته تقریبا با میره تبریز با بابام یا جاهای دیگه مثل روستامون و یا مشهد و قم تازه حس میکنن دارن رندگی میکنن😂😂🥲

کاش عکس کامل از این مدل لباست بزاری عزیزم

این یجور بیماری به نظرم .مامان خودم طوری بود که خونه مفتی بهمون داده تا نریم از پیشش😂😂

عزیزم دستم خورد از دوستام حذف شدی میشه دوباره درخواستم رو قبول کنی🤗

نسترن عکس کامل لباستو می‌زاری لطفا؟
چندگرفتی؟ و از کجا؟

این شرایط برای مامان من هم پیش اومد بعد ازدواج من که بچه اخر بودم خیلی افسرده شد و هنوز بعد ۳ سال احساس تنهایی رو داره
خیلی دلم براش میسوزه
مامانم تهرانه و من کرجم هر هفته میرم خونشون دو شب می مونم اما باز خیلی دلتنگ میشه خیلی شرایط سختیه اینطوری

عزیزم🥲

الهی ک تن پدر عزیزت سلامت باشه و دلخوشی این روزهای مادرت باشه ک تنها نیست..انشاله کنار هم از این دوران ب خوشی استفاده میکنن و منتظر نوه و دختر و پسرشون هستن ک دور هم باشن 🌸
من آخرین نفر عضو خانواده بودم ک ازدواج کردم..اصلا اون موقع حواسم ب دلتنگی پدرومادرم نبود اما من چون روزها تنها بودم و پنج دیقه فاصله داشتیم اکثر صبح بلند میشدم کارهام میکردم میرفتم تا ساعت ۵ میومدم خونمون..اصلا ب فکر تنهاییشون نمیدونم چرا نبودم..
اما سه ساله ک پدرم فوت شده .سه ساله ب فکر تنهایی مادرم هستم و خون ب جگر میشم تنها میاد جلو در ما رو بدرقه میکنه..

عروسک خانم

نسترن کفتی داداشت رفته سر زندگیش اما الان دارن عروسی میگیرین
الان که جدا نشده که مامانت دلتنگی کنه🤔

عزیزم سرش رو گرم کن حسابی به خودش برسه تا یادش بره من مامانم اینجور شد باز رفت سر درس و دانشگاه تا به دنیا اومدن بچه خواهرم، وقتی نوه ها اومدن باز دورش شلوغ شد و حال و هواش عوض شد
با بابات برن مسافرت و.. هرجا که حالشون رو خوب میکنه حتی رفت و آمد با دوستای قدیمیشون

اولش سخته
زمان همه چیزو درست میکنه
اگه خودشو مشغول کنه خیلی خوبه با یه بافتنی، کتاب خوندن، کلاس، فیلم دیدن، رمان خوندن و خواهر اینستا گرااااام
ما از وقتی واسه مامانم اینستا نصب کردیم دیگه هیچ کدوممونو نمیشناسه
۲۴ ساعته تو اینستا😅

تجربه ای ندارم دراین مورد چون‌مامانم اینطوز نبود

ولییییییی خیلی خوشگلی 😍😍😍

حق دارن خیلی ولی باید تعادل برقرار باشه
منم هر وقت به ازدواج دخترم فکر میکنم اذیت میشم

وای خدا الهی🥺یاد مامان خودم افتادم بعد اینکه اومدم خونه خودمون یک روز یواشکی داداشم گف توکه رفتی مامان همش گریه میکنه💔🥲هرچند ک من هرروز میرفتم خونشون

وای زیبا😍😍😍طبیعیه بچتون بعد چند سال بفرستی بره بنظرم ی احساس خلا هس بنظرم نسترن پیشنهاد ی سفر دو نفره بهشون بده با پدرت ی مدت برن ی جایی مسافرت سعی کنه خودشو سرگرم کنه با چیزایی که دوس داررهه مثلا ورزش پیاده روی قرآن هرچی تایمشو پر کنه همش خونه نمونه

یه چند روز شماها پیشش باشید تا عادت کنه

تا چند وقت دیگ عادت می‌کنه
سعی کن تشویق ش کنی بره باشگاه یا کلاسی ک دوست داره بره
منم خواهرم ک ازدواج کرد رفت شهر. دیگ مامانم بزور فرستادم باشگاه و کلاس قرآن نذاشتم تو خونه بمونه فکر و خیال کنه

زمان باید بدین درست میشه
خودت بیشتر سر بزن بهشون🥲

در ضمن من قربون خوشگلیاتم میشم

قربون دل مهربونت بشم من که انقد حواست به همه هست.
ببین نظر من اینه چون هنوز تازه ازدواج کرده داداشت، اگه ازش بخواین مدام بیاد و بره شاید به زنداداشت حس بدی دست بده. البته شایدم دست نده طفلیا، من از نگاه یه عروس دارم میگم😁ولی اگه میتونی بیشتر پیش مامانت بمون. اگرم خواستین داداشت بیاد بگین با خانومش بیاد شب نشینی دور هم باشین. یکم زمان می‌بره چون تنها شدن ولی میگذره و مامان خوشگلتم عادت میکنن.

بعد از حدود یکماه حالا یا کمتر یا بیشتر عادت می‌کنن دو سه بار که رفت و آمد داشته باشن درست میشه

تا ی مدت باید برادرتون صبحا یا عصرها از سرکار اومدنی بره پیششون بشینه ی چایی بخوره صحبت کنه کم کم شما هم بهش سر بزنید عادت میکنه ب مرور

طبیعی عزیزم ، من و داداشمم ک ازدواج کردیم مامان بابام اینجوری بودن البته بیشتر بابام ، ماهم اون اویل هرهفته بهشون سر میزدیم و هرروز تلفن ب مرور زمان رفت و آمد و تلفن رو کم کردیم اونا هم با این قضیه کنار اومدن

اره مامان منم اینطور شده /اگه میتونی چند روز پیشش بمون یا مادرت بره خونه مامانش اینا چند روز بمونه 🥲

سوال های مرتبط