۴۵ پاسخ

خدا شفا بده هر چی زودتر خوب شه

اخ عزیزممممممم جیگرم کباب شد
الهی دیگه راهتون نخوره بیمارستان

عزیزم انشالاه هیچ وقت دیگه گذرتون به بیمارستان نیفته
مشکلش چی بود؟

سلام عزیزم
دختر منم مجرای اشکیش بسته ست مال یکی از چشمام و هنوزم باز نشده خانواده ها‌نمیزارن عمل کنم و میگن‌صبر کن بهتر میشه فقط صبحا چشمش ی کوچولو چرک اومده اما اشک در طول روزم‌ گاهی میاد
مال پسر شما در چه حد بود
انقدرررر از عملش میترسم ک نمیتونم برم انجام بدم دلم‌نمیاد بچه اذیت بشه احساس میکنم ی ترس تو وجودش میشه تا مدتها

الهی ک هرچ زودترمرخص بشه بریدخونه راحت ترید😘😘💕🙏

الهی نباشم ای جااانم🧿🥹
چقدر اذیت شدی اوش رو تو اون حال دیدی
بازم خداروشکر عزیزم به خیر و خوشی گذشت❤️😍

اخ عزیزممم
ان شالله که هرچه زودتر حالش خوب خوب میشه ❤️

الهی عزیزم 🥲🥺 خدا سلامتیش رو حفظ کنه

وای یعنی بدون بیهوشی این کارو کردن. ؟بیحسی زدن؟

عزیزم حالش خوبه؟؟؟انشالله کامل خوب میشه نگران نباش🥲🥺

الهییی عزیزم تنتون سلامت باشه همیشه

انشالله بسلامتی و مبارکی تموم شد

گلم عمل چی انجام داد.انشالله که همیشه تنش سالم باشه

بچه خواهر شوهر منم این مشکل رو داره ولی گفتن بیهوش ۱ سالشه همون
وقتی بیهوش نباشه چطوری انجام میدن بچه مگه وایمیسته چیزی نره تو چشمش

مشکلش چی بود عزیزم

عزیزم چقدر سخت بوده😞😞❤️

وای چطوری بچه رو ثابت نگه داشتن، عملش رو انجام دادن.
اصلا دلم نمیخواد تصورش کنم🥺
خداروشکر تموم شد عزیزم. ❤️

خیلی سخته منم ماه پیش پسرم وبردم مردم وزنده شدم تااوردمش خونه

الهی بگردم براش..
خوشگلیاتونو قربون😍😍😍

ای جانم انشالله تنش سالم باشه 🩵💜

الهی بگردم🥹 .ان شاالله همیشه تنش سالم ولبتون خندون باشه قشنگااااا

چشش باد نکرده؟؟

چیشده عزیزم

عزیزم😢

خداروشکر بخیر گذشت

عزیزم بغضم گرفت ایشالله هیچوقت پاتون به بیمارستان بازنشه

عزیزم

الهی بگردمش 🥺

آخ عزیزم 🥺 خداروشکر که خوبه

الهی بگردم عزیزم
خداروشکر که تموم شد
تنتون سلامت

انشاالله هر چه زودتر خوب شه
عمل چی داشت
الاهی آمین

خداروشکر بخیر و سلامتی تموم شد
ماشاءالله پسر قوی ازپسش بر اومد ان شاءالله تنش سلامت باشه

از کجا فهمیدین مجرای اشکیش تنگی داره

عزیزم ان شالله خدا شفا بده

عزیزم یعنی عملش نکردن؟؟چطوربودعملش؟

عزیزم خدا شفاش بده
مشکلش چیه

آخ قربون اون چشمات عزیزم بغلش کن بچها خیلی اینطور موقع ها میترسن بهش آرامش بده نزار ترس ناراحتی تو رو هم حس کنه

خب بسلامتی تموم شد انشالله ک دیگه گذرتون‌ ب بیمارستان نخوره همیشه سلامت باشه گل پسرت ❤️
منم این راه رو باید برم برا۲۸ ام وقت گرفتم انشالله ک بخیر بگذره خیلی استرس دارم 😭سِرُم اینام زدن بهش یا ن فقط همون سرپایی مجرای اشکش رو باز کردن؟
چقدر طول کشید؟
ببخشید خیلی سوال پرسیدم ولی یکم توضیح میدی از تجربت چون منم دخترمو می‌خوام ببرم و خیلی استرس دارم

عزیزم تنش سلامت باشه ایشالا

از خدا میخام این آخرین عملش باشه و هیچوقت راهی بیمارستان نشی. مگر در زمان بزرگی خودش بخاد عمل زیبایی کنه😊

عزیزدلم♥️
خدا رو شکر که حالش خوبه

الهی❤️❤️❤️😘😘😘

تنش‌سلامت

چشدعزبزم

الهی بگردم ❤️‍🩹 ایشالا بهتر میشه
مامان قوی 🥹🌱

سوال های مرتبط

مامان آوَش🤍🌊 مامان آوَش🤍🌊 ۱۶ ماهگی
از دیروز که گذشته .. هزار بار صحنه های عمل آوش میاد جلو چشمم . هر سری بغص میکنم اشکم میریزه 💔 از دیروز هزار برابر بیشتر دوسش دارم . نمیدونید بچتون غذا بخواد نتونید بدبد چه حالیه .. آب بخواد همش بگه اب چه حالیه💔 نمیدونید در اتاق عمل بزنی باز نکنن . پشت در بسینی صدای گریه ها و زجه هاشو بشنوی چه حالیه 💔 جونم به جون این بچه وصله . من دیروز واقعن یه بار مردم و زنده شدم .
تمام دیشب تو ناخواداگاهم مرور میکردم . شاید بگین تموم شد ولی بخدا تموم نشد .. تو دهن من همش مرور میشه ...
وقتی ازم گرفتن بردنش قلبمو انگار ازم کندن بردن ..
فکر میکردم بیهوش کامل میکنن اما نه !سرپایی بود
همش فکر میکنم خدایا چی به سر بچم اومد بدون من ...
چقدر ترسید بچم .. عملش کلا شاید ۱۵ دقیقه گشید برای من یهه عمر گذشت
بعد اونم بچمو تحویل دادن . دستش آنژیو
چشمش بیته بینیش خونی .. خودش بی حال و درحال گریه .. نمیزاشتن از روتخت برش دارم بغلش کنم . سرش واینمیستاد رو بدنش. جون دادم من بعد اونم تا یکساعت نباید شیر میدادم بچم تو اون حال طلب شیر میکرد . خیلیی سخت گذشت . ۴۰ دقیقه تمام تو بغلم گریه میکرد تا خوابش برد ... شبم همش بیدار میشد ترسیده بود ...
از دیروز هرچی غدا میخوره از ته دلممم میگم نوش جووونت بشه آوشم
مامان آوَش🤍🌊 مامان آوَش🤍🌊 ۱۶ ماهگی
آقا بیاید یه چیزی تعریف کنن از دیروز . که خیلی از خودم عصبانی شدم و بدم اومد . ما دیروز رفتیم روستا خونه مادرشوهرم .
ما ماهی یه بار یا دوهفته یه بار گاهی هفته ای یه بار میریم میبینیمشون . اونم یکی دو ساعت . خلاصه آوش خیلی باهاشون آشنا نیست . هرکسی جز منو و باباش و ابجیم و مامانم براش غریبس . حتی داداشمو و بابام هرروز میبینه بازم پیششون نمیمونه
خلاصه مادرشوهرم رفتیم رسیدم آوش بغل کرد اینم اروم بود . فکر کرد اره دیگه پیشش میمونه . خلاصه گفت میبرم مغازه خوراکی بخرم . گفتم شب شده سرده بابا بچم یخ میکنه . همسرم گفت بزار ببره خباصه من راضی شدم پوشوندمش برد
ده دقیقه بعد دیدم از کوچه صدای گریهه و هق هق بچم میاد
فهمیدم بلهه بچه منو میخواد تمام مدت میگفت ماما
ینی اینو من دیدم انقدرحس بد گرفتم عصبی شدم . از خودم بدم اومد . من حس کرده بودم میخواد گریه کنه و باید نمیزاشتم . من رو این موضوع بچه دور شه ازم یا بزور بغلش کنن خیلی حساسم
شاید بگید اشکال نداره و فلان . اما اون میدونه بچه گریه میکنهحتی کوچکتر بود اصلا بغلش نمیرفت گریه میکرد
خلاصه بچرو من بغل کردم هق هققق نفسش بالا نمیومد قرمز شده بود ینی میخواستم موهامو بکنم خودمم گریه کنم
تا یکساعت بچم چسبیده بود بهم گریه میکرد .
بعد رفتیم شام . دوباره کوچرو دید زد زیر گریه . ینی بچم انقدرر ترسیده بود . تا نیم ساعتم تو مهمونی گریه میکرد . با اینکه آوش اصلا تو جمع گریه نمیکنه و عاشق جمعه .
همش استرس دارم اضطراب جداییش برگرده تازه خوب شده بود
بیشتر فکر میکنم بچم اون تایمی که منو صدا میکرده ازم دور بوده چی کشیده جیگرم کباب میشه بخدا ...