امروز خیلی یهویی تصمیم گرفتم سینه رو از پرنسایگیرم چون روز ب روز داشت وابسته تر میشد .چسب برق زدم رو سینم و گفتم جوجو خورده .خیلی ناراحت شد من خودم که نابود شدم از ناراحتی و بغضش.ظهر هرکاری کردم نمیخابید چون عادت داشت زیر سینه بخابه ناچارن چسب هارو کندم ذوق کرد شیر خورد دوباره چسب زدم وقتی بیدار شد گفت ممه گفتم جوجو خورده نگاش کرد گفتم خواب دیدی که ممه خوردی گفت اره دیگه بهش ندادم .هرشب ساعت ۱۱ونیم پرنسا زیر سینه میخایید .ماهم از ۱۱ونیم خاموشی زدیم و الان که ساعت ۱ بالاخره خودش خوابش برد .
خدا کمکم کنه مصمم بمونم روی حرکتم .فقط ظهرا چون هوا روشنه یکم خوابیدنش سخت میشه شبا چون تاریکه ب نظرم راحت تره .خداروشکر اولین شب بدون زیر سینه خوابیدن خوابید بدون بهانه گیری .خدا به منو پرنسا جونم کمک کنه راحت از سینه گرفته بشه بعد بریم سراغ شیرخشک...
شماهم برامون دعا کنید .
فکر نمیکردم انقد سخت باشه ولی انگار یه تیکه از وجودم دیگه نیست ...

تصویر
۱۹ پاسخ

منم سر از شیر گرفتن روشا خیلی اذیت شدم، بیشتر از لحاظ عاطفی چون هردومون وابسته بودیم

موفق باشی عزیزم فردا بگو از تجربیات شیرگرفتن بازم منم میخوام بگیرم

سخت ترین تصمیم دنیا چهار روزه گرفتمش از شیر چون دوسالش شد دیگه به قمری ... کارم شده گریه همش میگم کاش برگردم به دو سه ماه پیش بازم بچم شیر بخوره دلم تنگ میشه😭😭😭

ببین ۳ روز دیگه آنقدر همه چیز خوب میشه هااااا.
من ۵ روزه گرفتم نمیدونی چقدر همه چیز خوب شد که روز اول و دوم سخت میخوابه ولی به حدی راحت میشه و میشی که باورت نمیشه

چرا من بغض نکردم 😶 یک هفته ست گرفتمش از شیر

بغضی شدم الهی بگردم
خداقوت عزیزم
ان شاالله منم بتونم پسرمو از شیربگیرم ولی سخته،،اون لحظه رو چجوری آخه ترک کنیم توچشمامون نگاه میکنن شیرمیخورن!😢

فاطمه خیلی سخته ولی دیگه نده بهش اصلا اگه اصرار کرد تلخک بخر از عطاری بزن ب سینت ی بار بخوره زبونش بهش دیگههه لب نمیزنه انقد تلخه بمیرم واسه بچم من ۱۵ ماهگی از شیر گرفتمش

سختش نگیر
ظهرا هم خستش کنی خوابش میبره الینا هم همینجوری بود یکم برنامه کودک بزار ببینه کنارش دراز بکش خوابش میبره البته قبلش خسته شده باشه
من دوروز اول برای خواب ظهر تو ماشین خوابوندم

ولی فعلاشیرخشک رو ازش نگیر.تادوسالگی بایدبخوره

وای منم خیلی استرس میگیرم وقتی این تاپیکا رو میبینم پسرمم خیلی وابسته اس

من صبح‌که دخترم بیدار شد حسابی شیرش دادم بعدم صبحونه کامل دادم که سیر باشه بعد ریمل مالیدم خودم رفتم نشونش دادم گفتم عم‌ مامان لولو برده خندید هیچوقتم دنبالش نیومد ولی هفته دوم یکم بهونه گیر شد و الان اوکی شده

منم وقتی بهش فکر میکنم قلبم درد میگیره من پسرم شیر خشکی بود نفهمیدم اصلا چجوری از شیشه گرفتمش ولی دخترم تا صبح شیر میخوره😭نمیدونم چجوری میخوام اینکارو بکنم
شوهرمم میگه چکارش داری بهش بده تا هروقتی که دوس داشت لی من قصد دارم اول اسفند اگه خدا بخواد از شیر بگیرمش خدا خودش به هممون کمک کنه

یه مدت اصلا ظهرا نخوابون
شبا دیگه راحت میخوابه بدون هیچ چیزی.
پسر منکه کلا خواب ظهر رو حذف کرده خودش.
یعنی اگه بخوام میتونم بندازمش توی تاب و بخوابونمش ظهرها
اما خب یک ساعت طول میکشه🫠
منم دیگه بیخیال خواب ظهرش شدم،
شبا هم راحت تر میخوابه

پیشونیش زخمه؟؟

کاش کم کم میگرفتی
یهویی سختشه
از روش چهار در چهار اگه اشتباه نکنم بگیر

درکت میکنم منم امشب ۵مین شبه بدون سینه خوابیده روزام دیگه نمیخوابه چون خوابش نمیبره بدون سینه شبام خیلی خسته میشه مجبوره بخوابه

اره منم هروقت فکرمیکنم بهش بغض میگیره نمیدونم چجوری میخوام ازش بگیرم

خیلی سخته من امروز تازه اومدم امتحان کنم چسب زدم
وای جانان اومد دید انقد گریه کرد هی میگفت بکن بکن اونارو
دیگه طاقت نیاوردم کندم
نمی‌دونم چیکار کنم واقعا

خیلی سخت خیلی‌ بدتر از همش اینکه انگار قلبت دیگ تو بدنت نیس آخ بمیرم برای دخترم خیلی زود گرفتمش

سوال های مرتبط

مامان رویسا مامان رویسا ۱ سالگی
دوستان چون تو تاپیک قبلی خیلیا پرسیدن چجوری رویسا جونک از شیر گرفتم اینجا کامل توضیح میدم شاید به دردتون خورد
اولا اینکه رویسا جون خیلی شدید وابسته ی شیر بود جوری که دیگه شب تا صبح باید هفت هشت بار بیدار میشدم تا ممه بخوره این داستان هم کیفیت خواب خودشو خراب کرده بود هم من بی خواب و بد خلق میشدم و واقعا کمر درد و گردن درد اذیتم میکرد
پس تصمیم گرفتم بر خلاف نظر خیلیا که میگن تا دو سالگی باید شیر بخوره شیرشو کلا قطع کنم اولش رو سینه هام چسب زخم زدم و روش با رژ قرمز کردم ولی اصلا اینجوری قانع نشد تازه چسبم داشت میکند دیگه قبل اینکه چسبو کامل باز کنه خودم چسبو دراوردم وقتی حواسش نبود به سینه هام صبر زرد زدم صبر کردم تا دوباره بیاد سمت ممه وقتی اومد خیلی ریلکس برخورد کردم نه گفتم اوفه نه گفتم جیزه خودش اومد تا سینمو گذاشت دهنش تلخیو حس کرد دیگه اصلا نیومد سمت سینم و اینکه ترک شیرش کلا یک روز طول کشید و خیلی راحت تر از چیزی بود که فکر میکردم شبا هم به جای شیر آب یا آب میوه طبیعی میدم بهش میخوره قبلا شبی هفت هشت بار بیدار میشد اما الان دو سه بار بیدار میشه میگه مامان آب آب میخوره میخوابه واقعا راحت شدم
مامان یزدان مامان یزدان ۱ سالگی
تجربه من برای قطع شیردهی(شیرمادر)
الان دقیقا شد یک هفته که پسرم لب به شیر نزده
امروز برای اولین بار وقتی داشت تلویزیون میدید خوابش برد
این برای من این نشونه بود که یاد گرفته مستقل خوابیدن رو
شبا هم که میاد بین منو باباش انقد وول میخوره تا خوابش ببره
من دو سه هفته اخر سعی کردم هی وعده هاشو کمتر کنم مثلا یزدان عادت داشت تا از خواب صبح بیدار میشد شیر بخوره ازش نیم ساعت بگذره بعد صبحانه بخوره هفته های اخر تا میومد درخواسته کنه میگفتم پاشو بریم صبحانه خیلی گرسنمون شده این وعده کامل حذف شد چند شب سعی کردم بدونه سینه بخوابه داستان بگم نازش کنم ولی دیدم نه نمیشه هر جوری شده تقاضای شیر میکنه و کلا چه خواب روز چه خواب شب بدون سینه اصلا نمیتونه بخوابه تو این مرحله به بن بست خوردم
پس وقتی تعداد وعده هاش شده بود سه تا یکی قبل از چرت روز یکی قبل از خواب شب و یکی توی خواب حدود ساعت ۷ صبح تصمیم گرفتم قطع کنم
شبای اول خیلی اذیت میشد چون اصلا بلد نبود بدون شیر بخوابه میبردیم تو ماشین میچرخوندیم تا بخوابه دیدم خب نمیشه عادت سینه از سرش میوفته عادت میکنه به ماشین که دیگه شب چهارم ماشین هم نبردم و انقد نازش کردم تا خوابش برد تا سه شب توی خواب بهش دادم بعدش بیدار میشد گریه میکرد بغل میکردم راه میبردم دوباره میخوابید
مامان رونیکا مامان رونیکا ۱ سالگی
سلام خانما . روزتون خوش
خواستم تجربه از شیر گرفتن رونیکا رو باهاتون اشتراک بزارم شاید به درد بخوره

رونیکا خیلی خیلی به سینه وابسته بود صبح تا شب
شل تا صبح سینه دهنش بود واسه همین تصمیم گرفتم از شیر بگیرنش . حتی خواب هم زیب سینه میخوابید و میترسیدم از شید بگیرمش دیگه نخوابه ولی ...
رفتم حرم و انار بردم روش یاسین خوندم تو حرم شیر بهش دادم و بعد انار خورد و دیگه بهش شیر ندادم .صبر زرد از عطاری گرفتم یه کوچولو به نوک سینه زدم تلخ . یه بار. گفت ممه بهش دادم گفت تلخه تلخه دیگه نیومد سمتش
اگه گاهی هم میومد خودش میگه نه تلخه

واسه اینکه سینه خودم درد نگیره هم تا یه هفته شب ها زمانی که خوابش عمیق بود بهش شیر میدادم و روز ها اصلا
دیگه شیر سینه خشک شده و اونم شب بیدار نمیشه واسه شیر
آیت روش نه خودتون اذیت میشین نه بچه .
واسه خوابش هم شب اتاق رو تاریک میگنم کنارم دراز میکشه ده دقیقه باهاش صحبت میکنم نازش میکنم میاد تو بغلم خودش خوابش میبره

گفتم بهتون بگم شاید لازمتون بشه