از دست شوهرم زدم بیرون مشکل اعصاب و روان داره بچه خونه بهم می‌ریزه اونم دعوا می‌کنه که منو میخوره بچش هم اذیت می‌کنه تو دسشوی هم با من میاد ای خدا تا کی تا کی باید تحمل کنم

خدارو شکر شوهره من برای ریخت و پاش نق نمیزنه بمب هم بترکه نمیگه چرا اینجا ریخت و پاشه خب بچه طبیعتش ریخت و پاشه

مث شوهر من اونم فقط داد میزنه وقتی بچه چیزی میریزه بچم از ترس فرار میکنه بغلم
خیلی حرص میخورم روزی دوتا تپش قلب میخورم هرچی میگم نکن داد نزن شسته میشه پاک میشه اصلا انگار ن انگار 🥺

عزیزم ما جای تو نیستیم ولی اینجور که تو میگی خودت که درامد داری خونه و ماشین هم داری چرا جدا نمیشی که بچت حداقل و خودت در آسایش باشین؟
اون بدهکاره چه دخلی به تو داره؟؟؟تو چرا باید بدهی اون را بدی ؟
چرا خودتو فدا میکنی؟

باباش آخر عمرشه اگر ارث بهش برسه وقت مرگش بدهیش میده منم راحت میشم اذیت هم کرد بهش میگم برو برای خودت خونه جدا بگیر الان که داری برو

این مردک مشکل اعصاب داره خسته هستم نمی‌دونم خدا می دیگه میخاد به داد منو بچم برسه

دیگه بچه نریزه کی بریزه خب هر چی ب بچه هم بگیم نریز و.....عغده ای میشه

بچه ناهار میخوره شام میخوره می‌ریزه کیک میخوره می‌ریزه اینم مثل سگ واق واق واق خدایا من چکار کنم

شوهرای شما هم اینطوری هستن ؟ ساعت ۵ صبح بیدار میشم میرم سر کار ۵ عصر میام خونه آخر هفته هم همش منو ب زور میبره خونه باباش وقتم کمه دلم میخاد آخر هفته برای خودم و بچم باشم بدون هیچ ناراحتی این مردک روانی رو مخ هست