سلام خانوما نشستم گریه میکنم لطفا زودتر راهنمایی کنید


امروز مهد. دخترم جشن داشتن بعد من دیشب دخترمو بردم وسایلشو به مادرشوهرم نشون بده
هی گریه کرد من چرا نمونم دوست دارم شب بخوابم
چقدر بهش گفتم که بیا بریم جشن داری گوش نکرد
مادرشوهرمم دوبار درست و حسابی نگفت نمیتونم نگه دارمت
تقریباً تا یک تصفع شب من موندم تا راضی شد بیاد خونه
همین ک رسید تو آسانسور باز گریع کرد چرا اومدم خونه
منم بردمش جلو در مادرشوهرم گذاشتمش با شوهرم برگشتیم


کلاسشون ساعت دوعه امروز مادرشوهرم ساعت یک اوردش

همین کع اومد خونه باز گفت من چرا اومدم

منم گفتم اسمتو از جشن خط زدم به معلمتون گفتم نیستی
برو با مامان بزرگت
مادرشوهرم گفت چرا خط زدی چرا دیشب اوردینش بالا گفتم چون دوست نداشت بمونه خونه
منم دارم میرم بیرون کار دارم ببرش با خودت
دخترم گفت الان جشن چیزی بهم نمیدن گفتم نه برو با مامان بزرگت استقبال کرد و رفت


از یک تا الان دارم گریه میکنم چون اولین سال جشن دخترم بود ذوقشو داشتم کلی وسیله اماده کردع بودم
از ی طرفم میگم اگه دوست داشته باشه جشنشو بره چی

خیلی از شوهرم و مادرشوهرم عصبانی شدم من گفتم دخترم جشن داره باید آماده ش کنم نمیتونه بمونه
ولی یبار حتی شوهرمم نگفت بیا خونه

هم عذاب وجدان گرفتم براش
هم ذوقمو کور کردن

چکار کنم بنظرتون


دلمم نمیخواد زنگ بزنم به مادرشوهرم که با دخترم حرف بزنم

من هرچقدر بیشتر میخونم.... نسبت به خودت وایب منفی میگیرم!
میگی مادرشوهرم درست و حسابی نگفت که بمونه... خب حق داره! وظیفه نداره با سن بالا بچه ی دیگران رو نگه داره
حالا اون ک میلش نبوده بچه رو نگه داره باز بردی جلوی درشون گذاشتی و برگشتی... یعنی به زور بهش گفتی بیا بچه ی منو نگه دار و اونم توی رودرواسی قبول کرده

بعد تو به بچه ات دروغ گفتی ک اسمشو خط زدی.... باز این یه اشتباه! حالا ک بچه مونده پیش مادربزرگش و لذت برده از اون تایم چرا داری لذت هاش رو کور میکنی؟ چرا براش زهر میکنی؟

بعد باااااز به تمام ب مادرشوهرت گفتی دارم میرم بیرون بچه رو نگه دار؟ پس خودت بچه رو نمیخوای و همش میندازی گردن دیگران و وقتی بچه به دیگران عادت میکنه.... دیگران بهش بیشتر محبت میکنن معلومه که دیگه مادرشو نمیخواد
خودکرده را تدبیر نیست

بعد اخرش هم میگی از دست مادرشوهرم عصبی هستم!
بنظرم مادرشوهرت باید از دست تو عصبانی باشه.... یه بچه زاییدی اونم همش میگی اون نگه داره آخرسر هم شاکی میشی... به جای این ک ازش تشکر کنی
واقعا ازخودراضی هستی و فکر میکنی اون پیرزن وظیفشه ک رایگان به شما خدمات بده و به جای تشکر میگی ازش عصبی هستم... والا اگه جای مادرشوهرت. مادر خودت بود برمیگشتی میگفتی مامانم لطف کرده بچه رو نگه داشته و من استراحت کردم ...

🤣🤣 والا منم از دست تو عصبی شدم
🙃 میدونم الان خوشت نمیاد بابت این ک یه سری واقعیت ها رو بهت گفتم و مطمئنم هیچکس دیگه هم روش نشده بهت بگه از بس ازخودراضی هستی و طلبکار

اشکال نداره بچه ست،کلی شب یلدا پیش رو داره که میتونه باشه،ارزش نداره بخاطر اون باهم ناراحتی کنین،برار هرجا دلش میخواد باشه اما بهش محبت کن و باهاش تو ارامش خرف بزن ادم هرجا پدر ماادرش باشن باید بمونه

برو دنبالش ببرش جشن عزیزم اون بچس هنوز نمیفهمه ولی ببری بهش خوش میگذره خاطره میشه براش
مادرشوهرتم باید به دخترت میگفته برو جشن دیگه حالا برو دخترتو ببر اشکال نداره

خب مثل منی 😅
من باید همکاری کنن وگرنه لجم درمیاد براهمین مادرشوهرم اگه همکاری نکنن میدونن من قهر میکنم و خیلی بد میشم باهاشون

اگر مادرشوهرتون خوب ازش نگه داری میکنه، چرا لج نکردید که نه، همون دیشب بهش میگفتید اگه مامان فلان اجازه داد، شب لمون پیشش ولی فردا صبح بیا خونه تا حاضر بشیم و بریم جشن.
الانم اگه هنوز تایم دارید، برید دنبالش و با مادرشوهرتون سه تایی برید جشن.