۱۰ پاسخ

اصل تویی مگرشوهرت حامله س.حساس نیستی حق داری.متاسفانه شعورشون دراین حده.مال منم اینقدر بیشعورن

من کلا از خانواده شوهرم توقع هیچی ندارم چون درک اینکه ازشون توقع کنم ندارن برای همین برای آرامش خودم کلا زیاد کاری بهشون ندارم دوری و دوستی رو انتخاب کردم

شیاف پروژسترون اگه استفاده کنی سریع هماتومت ازبین میره

اصلا توقع رو از زندگیت حذف کن خواهر بعدشم بفکر خودت باش حرص نده خودتو نزنگن چی میخاد بشه با زنگیدن اونا

بسلامتی عزیزم
اونا اگه درک داشتن که باید به تو زنگ میزدن
برات مهم نباشه...به کتف چپت

اخه پسرشون توروحامله کرده زنگ زدن ازون تشکر کردن😒

عزیزم کلا توقعی از خونواده شوهر نداشته باش برای همه همینه😂😂😂

چرا برات مهمه بیخیال باش
استراحت مطلق سخت نیست با سپهر کوچولو

نه عزیزم حساس نیستی
ولییییی به هیچ جات نباشه
ادم تو این روزا میشناسه اطرافیانشو
منم استراحت مطلق بودم، تا وقتی جنسیت بچم معلوم شد فقط یه سری از اقوام میدونستن و اکثرا نمیدونستن باردارم
وقتی جنسیتو خواهرای شوهرم فهمیدن ، به جای تبریک بهم گفتن به کسی نگی حامله ای، یکی از اشناهای ما ۷ ماهه بوده بچش سقط شده
منی ک حاملگی اولم بود. ذوق بچمو داشتم، از طرفی بی تجربه بودم و استراحت کطلق داشتم، و دلم یه دلگرمی و هم صحبت میخواست
بعدم که زایمان کردم هدیه زایمانمو انقدررر منتظر موندن ک من رفتم سرویس یهداشتی، کادو رو دادن به شوهرم
خیلییییی خیلیییی کارا باهام کردن
و الان از ۲۷ تیر از زندگیم حذفشون کردم، ولی چ فایده که شوهرم حذفشون نمیکنه و مثه قبله باهاشون

آره باید به شماهم زنگ بزنن حال احوال پرسی تبریک بگن

سوال های مرتبط

مامان لیام❤️ مامان لیام❤️ ۱ سالگی
از 10مهر متوجه شدم باردارم شاد شدم ،چون می دونستم با بچه کوچیک تو شهر غریب سخته اما می خواستمش😭چند روز گذشت رفتم دکتر گفت نزدیک پریودیت تشکیل شده کوچیکه اما قلبش میزنه به خونوادم گفتیم سه روز بعد لکه بینی شروع شد،دکتر گفت استراحت مطلق اما نگفت تو شهر غریب تک و تنها چه طوری استراحت مطلق دلم می خواست پیش خونوادم باشم یا حداقل پیش خونواده شوهرم ،یا حداقل یه عزیزی باشه که یه لیوان اب بده دستم. 😭دوست داشتم خواهر شوهر که همه می گن بده باشه یا مادر شوهر مادر یا خواهر خودم هیچ نمی خواست کاری کنن همین که از دلشوره هام براشون بگم اما تک و تنها بودم تا ده روز شد رفتم دکتر سونو انجام دادم گفت قلب کوچلوت نمیزنه مثل چینی خورد شدم گفتم حتما دستگاهش خوب نیست با التماس از جایی دیگه نوبت گرفتم که دوباره سونو بشم اون نابودم کرد گفت بچه ات چهار روزه رشد نکرده و ضربان نداره😭😭😭😭 برگشتم پیش دکتر گفت صبح بیا بستری شو دلش به حالم نسوخت ،دل هزار تیکه ام نیاومد به مامانم یا آجیم زنگ بزنم تا صبح گریه کردم غریب بی کس،تک و تنها رفتم بستری شدم با شوهری که تو بخش راهش نمی دادن تک و تنها کورتاژ شدم من این چند روز نمی دونم چه طوری دق نکردم از غریبی خودم بازم مامانم که فهمید گفت مامان خودت چه طوری گفتم مامان خودم خوبم ،اما نمی دونم این خوبم چرا جیگرم رو سوزوند مامانم بفهمه ناراحتم حالش بد میشه ۳۵ ساله هر وقت درد دارم هر وقت حالم بده به همه می گم خوبم اما نمی دونم به کی بگم دارم میمیرم از درد💔💔😭