تجربه شد برام : از بچتون هیییچ جا تعریف ندید ، دیشب مهمونی یلدا بودیم نیکان ییتابی میکرد گفتم ساعت خوابشه گفتن که چند میخوابه گفتم ده و نیم ،شوهر خالم گفت خوب این که یک بیدار میشه گفتم نه تا ده صبح میخوابه فقط شیر میخوره چند بار وسطش وگرنه تا صبح خوابه
دیشب که ۲ خوابید صبح هم زود بیدار شد بداخلاق بود تا ۳ ظهر که به زور خوابید
الان هم بیداره و نمیخوابه .🥲

منم این و قبول دارم.هیچ‌وقت از هیچ چیزی توی یه جمع تعریف نکنید...
دوره بارداری من۳نفربودیم که باهم بارداربودیم اون دونفر بارداری نسبتا سختی داشتن اما من اکی بودم خیلی برام سبک و راحت بود همین که اقوام اومدن گفتم نه خیلی خوبم و مشکلی ندارم،دو روز بعدش چنان دست دردی گرفتم چندین بار دکتر رفتم که میگفتن بخاطر بارداری هست تا خودم خواب دیدم همون اقوام چشمم کردن،بعدش هم که دخترم به دنیا اومد چشمشون برای دخترم سنگین شد...هروقت میان ومیرن یچیزی میشه.

گل گفتی این به من ثابت شده

به خاطر شلوغی ای که توش بوده اینجوری شده

خخخ دقیقا

پسر منم دیشب تایم خوابش بهم ریخت امروز همش بداخلاق بود
البته چشم بد که دیگه جای خود داره🤕

به خاطر مهمونیه دوسه روز میکشه دوباره تنظیم بشه

آره این به منم ثابت شده🥴