خانوما شما بیاین قضاوت کنین الان حق با منه یا من مقصرم؟
من بیماری خودایمنی روده و کبد دارم هروقت خواستم برم تهزان شوهرم بهانه اورد منو نبرد با پدرم کلی کرایه دادیم و رفتیم بار اخر من تو ماشین داشتم جون میدادم بخدا دیتتم جون نداشت تلفونو بگیرم به دکترم زنگ بزنم تمام طول مسیر رو من فقط شدید لرزیدم یه زنگ نزد ببینه من کلونوسکوپی کردم چی شد اصلا بهوش اومدم یا مردم.الانم دارومو از ساری میگیرم وریروز خودم رفتم مسیر سه ساعته رو تیکه تیکه ماشین گرفتم شهر غریب با بدبختی ادرس پیداکردم گفتن داروت نیومده امروز رفتم گرفتم یکساعت و نیم تو خیابون ایستاده بودم تا از تهران بهم خبر بدن برای تزریقش کجا باید برم.رفتم بیمارستان خصوصی گفتن قرار دادم تموم شده اومدم دولتی گفتن فردا صبح باید بیام
حالا شوهرم پریشب تبو لرز داشت من پیشش بودم بعد صبح یادم رفت صبحانه تخم مرغ ابپز کنم پنیر و گردو اوردم برای اینم ریختم تو سینی کنتر بخاری بخوره چون پتو پیچ کرده بود خودشو جفت بخاری نشسته بود
پسرمم هی میگفت وای بابایی برو عقب مریض میشم
هیچی اقا این شوهره بهش برخورد چی جور گفت ادبتون میکنم و من خلم ک صدمو براتون میذارم و از این به بعد میدونم چجوری رفتار کنم هرچی بی رحمتر باشه ادم بهتره و…خلاصه الان درست یادم نیست حرفاش ولی تو تاپیک قبل قشنگ نوشتم همه ماجرا رو
بعد از این حرفا اصلا اجازه نداد من حرف بزنم و جمع کرد رفت حالا سرکار یا جای دیگه رو نمیدونم یه بار دیروز بهش پیام دادم جواب مداد یه بارم امروز زنگ زدم رد تماس داد و دیگه نمیزنم
بنظرتون الان اونی ک باید ناراحت و طلبکار باشه من نیستم؟!!

۱۱ پاسخ

بنظرم بحث شما از مقصر کیه گذشته
اینجور مردی که بیماری زنشو میدونه و دلسوزش نیست یا ببخشبد روانیه، و یا دلش جای دیگست
اصلا دنبال مقصر نباش
معلومه ک اون مقصره
بیفت دنبال اینکه ببینی چه مرگشه و حقشو بذار کف دستش خواهر

خانما نسخه کامل براش نپیچید شاید بایه حرف شما چیزی که نباید بشه فقط ازتون پرسید کی مقصره همین

دام میخواد زنگ بزنم به خواهرشوهرم همه چیو کف دستش بذارم
مادر و پدر شوهر ندارم

میگفت تو میترسی مریض بشی نزدیکم نمیشی بچم مثه خودته ولی شما مریض میشین من تو دهنتون میام.گفتم بابا من اگه میترسیدم پس چرا دیشب باهات رابطه داشتم رفت گفت برو بابا
بعد میگفت پنج سال پیش من کرونا گرفتم تا بهت گفتم برو خونه مادرت سریع پاشدی رفتی من داشتم تو خونه میمردم!خب پسرم نوزاد بود الرژی تنفسی داره جون بچمو تو خطر بندازم ک تو ناراحت نشی؟!

من تاپیک های شما رو زیاد دیدم عزیزم، این دندون لق رو بکن بنداز دور. اگه میخوای هم باهاش زندگی کنی فقط به چشم هم خونه ببینش

عزیزم شوهر منم همینجور بود

خب همینارو به خودش بگو

چه لوس خاک بر سر ..بگو موقعی تو باید ادب میشدی که من دیگری رفتم دنبال درمان بیماریم تو شهر غریب،،

چقد شوهرت بی معرفت و دل سنگه

کسی که تو مریضی کنار ادم نباشه به هیچ دردی نمیخوره بنظرم

مگه با پدرت ازدواج کردی؟شوهرت باید زنش هر مشکلی داره گردن بگیره

ولش کن، ک. و ن لق آدم پررو

سوال های مرتبط

مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۶ سالگی
سلام شبتون بخیر اومدم یه چی تعریف کنم و برم😂
بهتون گفتم قبل از عید از دیوار خونه اجاره کردم ۱تومن ریختم طرف کلاهبردار بود خطش رو خاموش کرد
حالا امروز رفتم بانک شماره کارتش، گفتم من اشتباهی به این شماره کارت پول ریختم
خانمه گفت اوکی من زنگ میزنم ولی هیچ اطلاعات مشتری رو به شما نمیدم
به یه شماره زنگ زد گفت خاموشه یه شماره دیگش هم سه بار زنگ زد جواب نداد آخرسر من صادقانه گفتم که بابت این ماجرا از من ۱ تومن کلاهبرداری کرده
و خطش خاموشه
همینو که گفتم زنه خوشش اومد گفت ا چه جالب پس بزار بیشتر زنگ بزنم
انقدر زنگ زد تا جواب داد بهش گفت من کارمند بانکم ۱ تومن گرفتین خط رو خاموش کردین این خانم خیلی پیگیره حاضره بیشتر از پولش خرج کنه تا پیگیری کنه هی اصرار داشت که اشتباه شده من پولی نگرفتم
آخرسر شماره منو داد بهش ،گفتش که زنگ بزن پولو بهش برگردون
هرکاری کردم هیچ شماره ای بهم نداد
بعد بهم گفت قبل اینکه شما واریز کنین ده دقیقه قبلش ۲ تومن واریزی داشته و سریع انتقال داده به یه شماره کارت دیگش بعدش شما ۱ تومن واریز کردین یک رب بعدش انتقال داده
همرو به یه شماره کارت انتقال می‌داده
و اینکه این خانم آبادان سکونت داره
خلاصه من اومدم خونه دیدم یه شماره ناشناس پیام داده 😂😂
فقط نگم براتون چه حالش گرفته شده بود😂
۵۰۰ تومن برگردوند موند بقیش که میگه چند روز دیگه میزنم 😅پایین اسکرین شات های پیام رو میزارم
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
آخر هفته ها که میایم خونه ی مامانم خواهرم بچه هاشون میزاره و میره به کاراش برسه ۳ تا داره یه ۱۵ ساله یه ۱۱ ساله یکی هم ۱ سال و دو سه ماهشه این فسقلی ته تغاریشونه و خدا خواسته بعد وقتی من باشم مانانم میگه حوصله ندارم تو به این بجه برس ولی خبر نداره من از خودش بدترم عین یه زن ۵۰ و ۶۰ ساله شدم بعد از این بجه های بدقلق و بد غذا هم هست دیگه بیشتر رغبت نمی کنم بهش برسم بجه های خودم اینجوری نبودن و خوش خوراک بودن حالا به غیر از یه مدت که ماهلین میکروب معده و رفلاکس شدید داشت ولی در حالت عادی خوب بود خلاصه امردز خواهرم ساعت ۴ داشت میرفت گفت نیم ساعت دیگه پوش ملورین رو عوض کن و شیرش بده و بخوابونش ولی من کاملا عذا گرفته بودم 🥴ولی گفتم گناه داره دیگه بجه رو به من سپرده قبلا اونم یه وقتایی کمک من می کرد بزار کمکش کنم خلاصه اومدم بچه رو به زور با بی حوصلگی تمام پوشک عوض کردم و شیر دادم و خوابوندمش اصلا حوصلشو نداشتم اصلا من دیگه به هیچ عنوان نمی تونم یه بجه رو از اول به دنیا بیارم و بزرگ کنم دیگه آدم قبلی نیستم و نمیشم دیگه میگم شاید یه دلیلش اینه که سر این دوتا خیلی سختی کشیدم تا بزرگ شدن عاشق بچم ولی دیگه حوصله رسیدگی به بجه کوچولو رو ندارم قبلا چقدر با عشق کارای این دوتاشو می کردم تو نوزادی الان یکی بچشون بسپاره به من زورم میاد یعنی همه اینجوری هستن یا من خیلی زود دارم پیر میشم ؟؟🫤همیشه میگم خداروشکر دوقلو شدن اگه نه دیگه حوصله زایدن و بزرگ کردن از اول نداشتم 🤭البته اینو بگم خواهرم سنش بالاس
مامان مهرادگلی مامان مهرادگلی ۶ سالگی