مامان کنجد مامان کنجد هفته شانزدهم بارداری
دیشب تاصبح بیداربودم و فکر کردم به اینکه با ماتم زدن چیزی درست نمیشه نگاه کردم دیدم همیشه یه چیزی که خیلی واسم عزیز و دوست داشتنی بود و ازدست دادم و بعد سوگواری ازش دست کشیدمو بااون قضیه کناراومدم درسته غم از دست دادن بچم سخته و دوسش دارم اما ازاینکه بخواد سالم به دنیا نیاد و هرروز اذیت شه هم قطعا بیشترداغون میشم واسش گریه میکنم جوری که اصلا دیگه غمی تودلم سنگینی نکنه و غمباد نگیرم از نظر جسمی کلی توفشار میرم ولی بازم تصمیم گرفتم بخاطر همسرم مادرم خانوادم بخاطر دوست و اشنا کسایی که منومیبینن سرپاباشم قوی و امیدوار جلو برم هنوز اخر راه نیست هنوزم میتونم مادر شم تصمیم گرفتم دشمنامو با ماتم زدگی شاد نکنم این تقدیر من هستش و من باید درمقابلش سرخم نکنم قوی بودن اصلا تو شرایط من راحت نیست ولی غیرممکنم نیست خداروشکر میکنم انقدری دست و بالمون باز بود که حداقل ازپس هزینه ها بربیایم و بفهمیم بچمون مشکل داره
سخته دل کندن اما نمیخوام حسای خوبی که دراینده میتونم به خودمو همسرم و خانوادم انتقال بدم با محروم کردن از دست بدم هرکی هرتجربه ای از ای وی اف داره لطفا بهم بگه هدفم اینه دوقلو یا سه قلو ای وی اف کنم فقط نیاز به تجربه خانونای ای وی افی و همشریای عزیزم دارم لطفا