بارداری و زایمان
تجربه زایمان
مامانا تا دخترم خوابه تجربه زایمانم بگم همتون میدونید دیگ از ۳۶ هفته و ۵ روز گفتن دهانه رحم بایه تقریبا ۳ سانت هرجقدر ورزش و پیاده روی میکردم پیشرفت نمیکردم تا اینکه چهارشنبه هر موقع میرفتم سرویس بهداشتی ازم ببخشید گوله گوله ترشحات خیلی غلیط و قهوه ای رنگ‌میوفتاد زمین ک حدس زدم این نشونه زایمان باشه ولی چون امیدی نداشتم جدی نگرفتم خلاصه شبم یه انقباضای نامنظم کاذبی داشتم تا اینه از ساعت چهار صب هرازگاهی با دردای انقباضی از خواب میپریدم ولی چون خیلی خوابم میومد اهمیت نمیدادم و دوباره میخوابیدم تا نزدیکای ۵ از خواب بیدار شدم گفتم شاید سرما زدمو پوشندم و همینجور دراز کشیده بودم ک یه ابی ازم اومد بخشید تشابهاتم شاید چندش باشه میخوام متوجه بشید انگار یکی اب داغ جمع کرده تو دهنش یهو خالی میکنه بیرون همونقدر کم ولی شک کردم چون کاملا بی اختیار و ابکی بود رفتم سرویس تو راه دوباره ازم اب اومد شلوارم خیس شد تو سرویس بوی وایتکس یا مایع منی پیچیده بود اومدم دوباره پد گذاشتم دیدم ابش صورتی اینجا پرسیدم گفتن بله کیسه ابه انقباضامم نامنظم اما شدت داشت ینی طولانی بود ولی خیلی قابل تحمل بود خیلی تا اینکه به شوهدم‌گفتم تا از سرکار بیاد و بریم بمیارستان شد ۸ صب تا کارامو بکنن و معاینه کنن و بستری بشم شد ساعت ۹ و نبم

۲۹ پاسخ

دراز کشیدم اومدن با یه لوله ای ادرارم خالی کردن و ازم نمونه ادرار گرفتن چونکه کیسه اب پاره شد نزاشتن خودم پرش کنم یکم سوزش داشت این قضیه بعد ماما همراهم شروع کرد معاینه کردن گفت همون سه سانتی بزار کمکت کنم یه معاینه تحریکی کرد خب حقیقتش دردناک بود ولی قابل تحمل بود در حد ناله کردن بود و سرم و امپول فشار زدن که دردام شروع شد تقریبا ۹ و چهل دیقه بود شدید میشد وقتی میگرفت ناله های شدید میکردم مامام معاینه کرد گفت سه سانتیی تحمل کن کمکت کنم و با دستش شدیدا معاینه کرد دستش قشنگ میچرخوند و تاکید داشت لحظه ای ک درد دارم اینکارو برام انجام بده من دیگ دردام و خودم‌نمیتونستم کنترل کنم شروع کردم به جیع زدن ک غلط کردم منو ببرین سزارین منو بیهوش کنید چرا اپیدورالم نمیزنید ک دوباره معاینه کرد گفت اماده ای برای اپیدورال ۴ سانتی یه اقایی اومدن واس زدن اپیدورال

قسمت۳ من انقدر درد داشتم اصلا توجه به وضعیتم نکردم ینی بازترین حالت ممکن دکترش خیلی انرژی منفی بود البته بگما دردا فاصله داشت وقتی ول میکرد خیلی خوب بودم وقتی میگرفت میخواستم بمیرم ولی تموم بشه جوری که میپرسیدن اسمت چیه میگفتم یادم نمیاد اون اقا اپیدورالم زدن واقعا اصلا درد نداست تزریق اپیدورال یه سوزن میزنن تو کمر خیلی نازک بعد یه لوله وصل میکنن میبندم به کمرت ک اگر نیاز شد شارژ کنن تا اپیدورال عمل کنه من مرگمودیدم بعد معاینه کرد گفت ۵ سانتی ساعت فکر کنم ده بود از ساعت ده تا ساعت یازده فول شدم یهو بعد دکترم اومد گفتن وقتی احساس زور داشتی زور بزنن محکم و خودشونم کمک میکردن و از بالا معدم فشار میدادن بعد ساعت یازده و نیم دخترم بدنیا اومد وقتی سرش اومد بیرون فقط میگفتم خدایا شکرت تموم شد خیلی راااحت شدم دکترمم بخیه هامو زد احساس درد و فشار تو مقعد داشتم ک هرجی تایم میگذشت بهتر میشد الان فقط یه قسمت از بخیه میسوزه فکر میکنم انتهای بخیه هست ک پوشک بهش فشار میاره میره تو تنم خیلی احساس ضعف میکردم ناهار اوردن خوردم تا ب بچه شیر بدم ابمیوه و خرما اینا اوردن بچه رو یکم شیر دادن بردن واس لباس پوشوندم و دیگ رفتیم بخش
ادرار داشتم میترسیدم ادرار کنم ولی واقعا راحته نترسید درد نداره

قسمت ۵
مامانا من شروع دردم با امپول فشار ساعت ۹ و نیم یا چهل دیقه بود و زایمانم یازده و نیم و تنها چیزی که باعث شد انقدر سریع پیش بره و بخیه داخلی اصلا نخوردم فقط خیلی کم بخیه اونم واس برش پرینه خوردم این بود ک از وقتی فهمیدم باردارم شروع کردم به پیاده روی و از ۳۳ هفته ورزشای لگنی شدید شروع کردم
خاکشیر زیاد خوردم ماه اخر و از هفته ۳۷ گل مغربی گذاشتم ولی هیچی به اندازه پیاده روی و ورزش اثر نداشته
عوارض اپیدورالم ک فعلا جای سوزنی ک زدن درد میکنه ک گفتن طبیعیه تا چند روز نهایت یه هفته رفع میشه
و درد پریودی و یه دردای ریز ک خب شیاف گذاشتم

قسمت چهار
الان فقط اصلا مدفوع ندارم نمیتونمم زور بزنم از بخیه میترسم و حس میکنم این برام دردسر میشه بعدا
و حسابی بدنم ضعف داره
بیمارستان تخت جمشید کرج بودم بیمارستان خوبیه تمیزه رسیدگیش خوبه هرکی میرفت بستری میشد یه ماما مخصوص خودش بهش میدادن ک مامای من خانم طالبی بود کارش خیلی خوبه خیلی کمکم کرد
غذاش واقعا مضخرفه
پرسنلم رفتارشون با من خوب ینی کلا شیفت من خوب بودم توبخشم خیلی هوامو دارن همشم تمیز میکنن من بخش دو بستری هستم ک اتاقا دو تخته هستش ک از شانس من تخت کناری من خالیه
دکتر من اشتیانیه ک خب شانی خوبم امروز شیفتش بود و از وقتی ک پنج سانت شدم اومد بالاسرم و دید روندم سریعه دیگ نرفت و کمک ماما بالاسرم بود ک راهنمایی میکرد بخیه هارم گفت خیلی کم و ناچیزه و زیبایی میزنم ک پرسنل خیلی تعریف میکردن میگفتن همین الانم نمیتونی بخیه هارو ببینی هنوز خودم‌ندیدم‌نمیدونم‌چند درصدش اقراره
هزینه هارم نمیدونم فعلا ترخیص نشدم

مباااارک باشه گلم
بهترین روزا رو کنار هم داشته باشید🫶

چقدر مفید بود خدا حفظش کنه برات
مرسی عزیزم

الهی.تبریک زیاد😍خداقوت. افرین بهت زن قوی

مبارک باشه عزیزم قدمش پرخیر برکت😍❤

ب سلامتی گلم💞 برا منم دعا کن

قدم نورسیده مبارک عزیزم💗🌸
انشالله قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون ❤

اخییی عزیزم بسلامتی قدم نو رسیده مبارک باشه گلم خوبه بیخال بودی موندی خونه تا ادن مرحله بعد رفتی آفرین

اخ عزیزم بلاخره انتظار ب پایان رسید خوش قدم باشه هانا کوچولو😍❤️

مبارک باشه قدمش عزیزم مرسی که تجربیاتت رو گفتی

چه داستانی بودواقعا جوری تعریف کردی احساس کردم خودم زایمان میکنم😅😅

من ورزش میکنم پاهام .کمرم خیلی درد میگیره بخاطر همین هفته ای ۲ علا ۳ بار ورزش میکنم پیاده روی هم میرم کپسول گل مغربی هم ۱ شب درمیون میزارم
۳۹ هفته ۴ روزم ولی ن دردی دارم ن هیچی 🥲🥲

دقیقا چند هفته و چند روز زایمان کردی؟

سلام گلم خدا قوت تبریک قدم نو رسیده 🤩

الحمدلله بالاخره سبک شدی🥰 مبارکت باشه عزیزم😍

به سلامتی عزیزم خدا قوت،قدمش مبارکتون باشه🥳💐🥰
شما دوباره متولد شدی واسه ما هم دعا کن ❤️🩷

عزیزم مبارکه خداروشکر زایمان خوبی داشتی تجربت برامون انرژی داد برا ما هم دعا کن

وای لذت بردن از تجربه ی زایمانت الهی همه این حس قشنگ تجربه کنن 😍😍😍

واقعا اپیدورال خوبه؟!کمر درد و اینا که میگن نداری؟
دخملی خوبه؟!😍

خداروشکر راحت شدی وراضی هستی برای منم دعا کن زیاد عزیز

هزینه ایپدورال چجوریه؟؟

خدا کنه منم زایمان راحتی داشته باشم🤲 میترسم

تا ۳ سانت بدون درد باز شده بودی؟

مبارک باشه عزیزدلم😍

من خیلیییییی میترسم 🥲
پشیمون نیستی که طبیعی اوردی؟

ایپدورال که زدن دیگه دردی حس نکردی؟ و هزینه اش چقد بود؟

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۹ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان مهیار🥹💙 مامان مهیار🥹💙 ۱ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بزارم

من ۴۰ هفتم بود هنوز زایمان نکرده بودم همون روز ک ۴۰ هفته شدم رفتم پیاده روی فقط ۲ ساعت پیاده روی کردی بعداز ظهرم رفتم پیاده روی ۱ ساعت بعد شبش درد داشتم خیلی خیلی کم بود اینقد کم بود ک خوابیدم تا صب بعد صبح ساعت ۶ ونیم بیدار شدم برا همسرم چایی دم کنم دیدم دارم هی خیس میشم بعدش تا ساعت ۸ صبر کردم دیگ ساعت ۸ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت فعلن ک خیس نیستی بزار تست بزنم تست ک زد گفت اره کیسه ابش نشتی دارع دیگ من رو بستری کردن بخاطر نشتی کیسه اب بعدش گفت چون ک نشتی داشته خود ب خود پیشرفت میکته وقتی ک اولین معاینه رو کرد ۲ سانت بودم دیگ ساعت ۹ شد بعد ۱ ساعت دیدن هیچ پیشرفتی نداشتم امپول فشار زدن من دیگ از ساعت ۱۲ دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود ساعت ۳ کیسه ابمو پاره کردن دیگ ساعت ۶و نیم عصر بود هنو تازه ۳ سانت بودم مامام اومد هی ورزشم میداد ساعت ۸ ۴ سانت شدم بعد ۴سانت دردام زیاد شد فقط ورزش میکردم هی اسکات عمیق میزدم دیگ ساعتای ۹ونیم بود گفت ۵ چقد دیر پیشرفت میکنی چهار نفر زایمان کردن تو هنوز زایمان نکردی بعدش پیشرفتم زیاد شد ساعت ۱۱ ۷سانت بودم ۱۲ ۸سانت دیگ ساعتا ۱ونیم بود ک من فول شدم بردنم رو تخت زایمان ۳ تازور زدم اقا مهیارم رو گذاشتن رو سینم🥹😍و بگم مامام خیلی خوب بود هی ک میدید دردام خیلی شد میبردم دوش اب گرم اروم میشد دردم
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
🌸پارت اول زایمان طبیعی🌸
وارد ۳۹ هفته ک شدم هیچ خبری از دردام نبود پیاده روی ،ورزش … اثری نداشت ک رفتم پیش دکترم نوبت داشتم برام معاینه لگن انجام داد اکثرا گفتن با دو انگشته ولی برای من خیلی عمیق تر بود از معاینه ک برگشتم لکه قهوه ای داشتم و درد رحم ک فکر میکردم بخاطر معاینه هست و عادیه کم کم دردام بیشتر شد همون شب تا صبح نخوابیدم هر ده دقیقه سه بار میگرفت رفته رفته بیشتر شد دوش اب گرم گرفتم ساعت ۴ صبح باز نتونستم بخوابم کم کم وسایلام اماده کردم طاقت اورد تا ۶ عصر روز بعد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن ۲ سانت بازی ولی تا ۳ سانت نشدی بستری نمیشه چون جنین حرکت نداشت تست N S T نوشت گفتن ک تکون میخوره ولی چون خودم احساس نمیکردم گفتن مسئولیت داره و بستریم کردن و چون دردام هم منظم بود ساعت حدود ۷ بستری شدم تقریبا تا ساعت ۱ شب هر یکساعت معاینه میشدم و میگفتن دو سانتی خیلی دردارم شدید شده بود اخرش به ۲/۵ سانت رسیدم چون از شب قبلش نخوابیده بودم و هیچی نخورده بودم از درد زیاد بالا میاوردم تکون های بچه‌ هم احساس نمیکردم تا ساعت ۴ صبح طاقت اوردم یه خانم دیگ هم اونجا بود اینقدر زور زد تا ۸ سانت شد بردنش سزارین اینقدر جیغ میکشید ک به من هم فشار عصبی وارد شد شروع کردم به زور زدن با داد قبلش خونسرد بود و نفس عمیق نمیدونم چیشد ک دیگ نتونستم تحمل کنم
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان🩵
خب عاقااااااا برید کنار بیام تجربه زایمانم بگم چون زیاد گفتید چطوری بود و چطوری شد 😁
من ی بار تو ۳۵ هفته که بستری شدم معاینه شدم دهانه رحمم بسته بود
کم و بیش پیاده روی میکردم ولی نه زیاد با دوش آب گرم و اسکات معمولی
خب من جمعه صبح شروع کردم سه ساعت پیاده روی رفتم اومدم رفتم حموم زیر دوش ۲۰۰ تا اسکات زدم دو ساعت ورزش هامو انجام دادم دوباره یکم راه رفتم دوباره رفتم حموم ۱۰۰ تا دیگ اسکات زدم🙊
تو خونه هم در کنار ورزش اسکات میزدم
خلاصه شد آخرشب دردام بیشتر شد
ساعت یک رفتم زایشگاه 🙃
معاینه شدم ی فینگر بودم هنوز 😎
از خودم نا امید شدم🤣
ولی دکتر با توجه به ان اس تی و سابقه بستری گفت بستری شو واسه زایمان😍
منو میگی تو پوست خود نمیگنجیدم😆
بعد بهم گفتن میتونی بری خونه ی دوش بگیری راه بری دوباره بیای تا روند زایمانت بهتر باشه 😋 منم اومدم خونه ی دوش گرفتم دوباره ۱۰۰ تا اسکات زدم 😂 اومدم بیرون دوباره ورزش دوباره راه رفتم😖
تا صبح دوباره رفتم بیمارستان
تا کارامو انجام بدم و پرونده تشکیل بدم اینور اونور ساعت ده وارد زایشگاه شدم😎
شروع کردن نوار قلب و فشار و آزمایش ازم گرفتن قرص زیرزبونی هم دادن واسه اینکه دهانه رحمم بیشتر باز بشه تو این فاصله تو اتاق زایشگاه راه میرفتم رو توپ ورزش میکردم🥺
ساعت شد ۱۲ نیم دکتر خودم اومد بالا سرم معاینه شدم همون ی فینگر بودم ازم ان اس تی ازم گرفتن همش بالا پایین میشد کم کم دردام داشت شروع می‌شد شکمم منقبض میشد سه بار ان اس تی گرفتم مشکل داشت دکترم تا دید گفت سریع آماده کنید واسه سزارین😐😂
منو میگی خوشحال شدم آروم گرفتم دیگه
ساعت یک و نیم بود اومدن سوند وصل کردن اصلا درد نداره نترسید😌
بقیه تو تاپیک میزارم
مامان جوجه نازم❤️ مامان جوجه نازم❤️ ۱ ماهگی
خب اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم
من دیروز صبح ساعت ۵ ربع کم صبح رفتم سرویس بهداشتی ترشح زیاد آبکی دیدم با رگه های خونی زیاد توجه نکردم و گفتم حتما ترشحات موکوسی شروع شده و تا چندروز دیگه زایمان میکنم چون من ۳۹ هفته و ۴ روز بودم و هیچ دردی نداشتم هیچی معاینه هم نشده بودم تا حالا
خلاصه رفتم خوابیدم دوباره ولی دستمال هم گذاشتم برای احتیاط دوباره رفتم سرویس بهداشتی دیدم ترشحات قهوه ای همراه با لکه های خونی دارم یه دردای کمی هم داشتم ولی خب توجه نکردم دوباره رفتم خوابیدم که ساعت ۶ دردام شروع شد و هرچی تایم می‌گرفتم دردام منظم نمیشد و هی بیشتر میشد اما منظم نمیشد تا ساعت ۸ونیم تحمل کردم دردارو و دیگه گفتم پاشم برم حموم و بعدش هم یه صبحونه بخورم برم بیمارستان
رفتم حموم قر کمر رفتم زیر آب گرم کمرمو ماساژ دادم و بعدش اومدم بیرون از حموم و همچنان دردام ادامه داشت اما دیگه فاصلشون رو نمیگرفتم ببینم چقدره مامانم روز قبلش اومده بود خونمون برام صبحونه آماده کرد که نتونستم جز یه لقمه چیزی بخورم شوهرمو از خواب بیدار کردم و لباس پوشیدم رفتیم بیمارستان.....
مامان امیر علی مامان امیر علی ۴ ماهگی
خب بریم سراغ پارت اول زایمان
من دیروز از خواب پاشدم رفتم خونه ای مامانم اینا تا نشستم تو ماشین دیدم ازم یه چیزی آب مانند اومد فک کردم ترشحه ولی نگو کیسه آب بوده
بعد که رفتیم اونجا من از ماشین پیاده شدم با هر قدم قشنگ ازم آب می‌ریخت ولی چون حالت چسبناکی داشت فک میکردم ترشحه
همونجور موندم تا اینکه دیدم نبابا داره قشنگ میاد همون شکل دیگه زود به دکترم پیام دادم گفت برو دوش بگیر سریع برو بستری شو کیسه آبته ساعت ۹ اینجور شده بودم ۱۰ ونیم رفتم بستری شدم بدون هیچ دردی بعد من رفتم معاینه کرد گفتن بله نشتی کیسه آب هس و باید بستری بشی منو بستری کردن دادن بخش اومدن اونجا هم یبار معاینه کردن گفتن ۳ سانتی پاشو راه برو توپ دادن ورزش کن گفتن میتونی دوش هم بگیری چون حموم داشت اتاقم من پاشدم هر کاری که گفته بودن رو کردم دیگه اومدن گفتن باید نوار قلب بچه رو بزاریم چون نشتی کیسه آب داری خطرناکه خلاصه من اومدم دراز کشیدم بازم معاینه کردن ساعت ۳ ظهر بود
بعد گفتن اصلا باز نشدی همون ۳ سانتی منم تا ساعت ۸ شب همون‌طور ورزش میکردم و اینا دردام یه کم داشت زیاد میشد ولی قابل تحمل بود اومد معاینه کرد گفت ۴ سانتی ولی چون درد زیادی نداری نمی‌تونیم آمپول بی دردی بزنیم نمیتونی زایمان کنی اونوقت گفتن دکترت زنگ زده آمپول فشار رو تزریق کنیم دیگه آوردن زدن و رفتن
مامان مهدیار👼🪴💚 مامان مهدیار👼🪴💚 ۴ ماهگی
خب بچه ها پارت اول زایمان طبیعی #
دیشب ۲۲ مهر خیلی دلم زیارت میخواست برم حرم.با شوهرم رفتیم و کلی پیاده روی کردم شکمم خیلی سفت میشد قبلشم ۶ روز پیش معاینه تحریکی شدم بیمارستان ک قبلش ۱ سانت بودم طوری بد معاینه کرد گفت تا فردا سه سانتی .اما فرداش دوباره رفتم یه سانت بودم و دریغ از یه زره پیشرفت.روزی دو ساعت راه میرفتم ورزشا رابطه شیاف گل مغربی هر کار بگی میکردم خلاصه ۱۲ شب از حرم برگشتیم و من یکم انقباض داشتم ک تقریبا منظم بود ولی محل ندادم گفتم حتما مثل اوندفه کاذبه و شکمم سفت سفت شده بود گرفتم یه لیوان تخم شوید دم کردم با نبات خوردم اما دردم کم بود قابل تحمل بود و ماما همراهم گفت تا دردت شدید نشده بیمارستان نرو .منم‌میگفتم ولشکن نمیرم و اینکه چند روز یود ترشح داشتم ترشحات خونی کم .و ۴۰ هفته و یه روز به حساب انتی بودم.خلاصه هر کار میکردم بخوابم خوابم نمی‌برد گفتم شاید از خستگی پیاده رویه.اما نه دیدم ساعت ۴ یهو یه آبی ازم خارج شد اندازه نصف لیوان معاینه کردم دیدم سفیده شک کردم گفتم حتما کیسه آبه.راه رفتم رفتم حموم ۵۰ تا اسکات زوم قر دادم راه رفتم ظرفارو شستم گفتم اگر کیسه اب باشه بیشتر میشه یهو دیدم هی داره زیادتر میره و شلوارم خیس میشه خلاصه یکم تو خونه راه رفتم در حد ۴۰ دقیقه بعد رفتم بیمارستان و گفتم کیسه آبم پاره شده معاینه کرد یه سانت بودم همچنان و بردن و منو بستری کردن ....ادامه ...
مامان نفس👧🏻 مامان نفس👧🏻 ۲ ماهگی
خب بگیم از تجربه زایمانم☺️

من ۴۰ هفتم پرشده بود ن درد داشتم ن چیزی دیگ دکترم نامه نوشت ک برو بستری شو
منم اززایمان سزارین خیلی میترسیدم و تصمیم این بود ک تااونجایی ک میتونم طبیعی باشه زایمانم
صب شنبه پاشدیم اومدیم بیمارستان بستری شدم از ساعت ۱۰ صب امپول فشارو زدن دردا میومد ولی خیلی کم بود چون ی سانت بودم
تاشب من همینجوری مونده بودم و هی میومدن میگفتن ی سانتی و پیشرفتی نکردی ولی همشون میگفتن لگنت خیلی خیلی عالیه برا طبیعی و واقعاهم راس میگفتن
شب ساعت یک سرمو ازم جدا کردن گفتن بزا رحمت استراحت کنه دیگ زیاد بمونه خطر داره تا صب ساعت ۵ اومدن سرمو وصل کردن و درجشو بیشتر کردن من دردام خیلی شدیدتر میشد دیگ فک میکردم ک ۴ سانتو رد کردم ولی همون ی سانت بودم و ناامید
ک ساعت ۶ یهو من کیسه ابم پاره شد اومدن گفتن شدی ۳ سانت
من دردام غیرقابل تحمل شده بود و همش گریه میکردم و داد میزدم ک بیارین پمپ درد وصل کنین ولی میگفتن باید ۴ ۵ سانت شی
۵ سانت شدم ک اومدن بردن اتاق زایمان زود پمپ دردووصل کردن و امادم کردن برا زایمان و من بعد از ۵ سانت هر چن دیقه بازترمیشدم و بچه میومد پایین تر و سرش دیده میشد ک دکترم اومد و یه ساعت طول نکشید ک با دو سه تا زور بچه اومد بیرون گذاشتن بغلمو انگار منو از خواب بیدار کردن و هیچی یادم نبود انگار ن انگار ک اون دردارو کشیدم بخیه هامو زدن و تموم شد الانم حالم خوبه و هیچ دردی ندارم ارزششو داشت واقعا

اینم بگم ک اصلا رابطه بدون جلوگیری و ورزش بی تاثیر نیس سعی کنین زیاد رابطه داشته باشین و ورزش کنین تا لگنتون اماده شه من تا ۵ سانت ب زور باز شدم ولی چون رابطه وورزش داشتم بعد ۵ سانت زود شدم ۱۰ سانت و بچه راحت اومد
مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 ۵ ماهگی
اومدم از تجربه زایمانم بگم
(طبیعی اجباری)🥺🥴😶
اونم دقیق ۳ هفته زودتر تو ۳۵هفته و ۳ روز😢😅
۲۲شهریور و پنج شنبه بود
طبق معمول یه چیزی خوردم و رفتم سرویس اومدم دراز کشیدم داشتم با گوشی وَر میرفتم که یهو احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون فکر کردم ترشح هست دست زدم دیدم مثل ادرار رقیق هست.بلند شدم رفتم سرویس دیدم همزمان با ادرار چندتا لخته خون اومدم سریع خودم شستم بلند شدم شلوارم و پام کنم یهو تا نوک پام خیس شد هیچ کنترلی هم نداشتم
قلبم اومد تو دهنم تا از سرویس بیام بیرون همین طوری آب میومد و قشنگ تا نوک پام خیس میشد
سریع زنگ زدم به همسرم و تا وقته حاظر شدم و مدارک و برداشتم تو این وضعیت هم همچنان ازم داشت آب میومد
من میخواستم بیمارستان ولیعصر رشت زایمان کنم چون هم دکترم اونجا بود هم مورده پسند خودم بود و اینکه ۲۸شهریور برم پیش دکترم تا چکاپ آخر باشه و نامه و تاریخ بده برای زایمان سزارین اختیاری 😊
که این اتفاق افتاد تو راه چون پنج شنبه بود دکترم مطبش نبود زنگ زدم به بیمارستان ولیعصر و شرایط و گفتم و بهشون گفتم زنگ بزنید تا دکترم بیاد😞
بهم گفتن اینجا زیره ۳۷هفته پذیرش نداره و اینکه من چون زیره ۳۸هفته هستم بچه نارس به حساب میاد و شاید احتیاج به دستگاه ان آی سیو داشته باشه که اینجا نداره اومدنت اینجا بی فایدس و خطرناکه ممکنه یک دقیقه هم به قیمت جون بچت تموم بشه برو یه بیمارستان که این دستگاه ها رو داشته باشه برو الزهرا 😐
بقیش تو کامنت ها جا نمیشه همش😢
لایک کنید بیاد بالا