پریروز با شوهرم دعوام شده بود گفتم خسته شدم از رفتارات گفت ب امید خدا برو خونه بابات
گفتم ب جون خودت بچه ات ب دنیا بیاد میرم
دیگ کم آوردم
برا اولین بار جون خودشا قسم خوردم دستپاچه شد گفت آماده شو بریم بیرون انگار حوصله نداری واقعا
رفتیم بیرون شروع کرد حرف زدن گفتم اصن دیگ بچتم دوس ندارم
گفت دلت میاد گفتم اره اینم یکی میشه مث تو
گف جرات داری بلند بگو تا شب تلافیشو سرت دراره نذاره بخوابی😂
گفتم من ک بچتو میذارم و میرم خودت نگهش دار یکی بشه مث خودت و دده هات
گفت من ک هرروز میرم بهزیستی( بخاطر شغلش) اینم میبرم میذارم همونجا ک هرروز بش سر بزنم 😂
فقط ی چند روز ببرش پیش خودت از آب و گل دربیاد
گفتم عه همون روزا اول ک دم ب دیقه میرینه باید پیش تو باشه من نگهش نمیدارم
رفتیم جلوتر دم کتابفروشی رفتم کتاب والدین سمی رو بخرم از فروشنده پرسید راجع ب چیه توضیح داد
گفت پ تو ک بچه را میخوای بذاری بهزیستی کتاب میخری چیکار 😂😂
فروشندهه کپ کرده بود

اخه چجوری دلتون اومد نی نیتون صداتونو میشنوه

اصلا تو دعوا یا برای شوخی یا هرچییی
اسم جدایی نیارین
حتی اگه قطعی هم طرف تصمیم بگیره جدا سه کلمه جدایی رو نبایددد بکار ببره

😂😂😂

من. فکر کنم شوهرت نمی‌خواد ید باشع پرش میکنن

نذار بفهمه وابسته بچه ای بعدا اذیتت میکنه فکر میکنه هرکاری کنه بخاطر بچه تحمل میکنی

سحر من تصورم از شوهرت ديو هفت سر بود😐شوهرت مهربونه كه بازم يعني مرد بدي نيس مشخصه ام خيلي دوست داره

کلا ذات شهرکردی جماعت همینه من سیزده ساله دارم زنذگی میکنم خودم خرشذم و این ادم نشذ عجیب بی خیال اصلا زن واسش هیچی نیست اهمیت نمیده زایمان کرده بوذم با بخیه شکم میکفت شمشیر خوردی بلندشو گشنمم کلا نیمفهمن هم میغهمن هم نمیفهمن من که یه وقتایی میشم مثل خوذشون اصلا یادم میذه شوهر دارم هیجا بامن نیست بچه اصلا طرف باباشون نمیرن میگه عموبهش به ولای علی من چی بگم که شاهنامه میشه وقت شماهم گرفته میشه

😂😂😂😂

حالا واقعا میخای ول کنی بری؟

😃😃🤦‍♀️

😂😂😂😂😂😂😂