بخیم ی نیم ساعت بیشتر طول کشید ولی همچنان هنوز جفت توی رحمم بود در نیومده بود کار بخیمم تموم و جفت و کشید در حین کار برای اونا توضیح میداد بعدش ک دیگ زیاد لخته ازم میومد، رفت دستکش بکنه دستش ک معاینه داخلی کنه ببینه چیزی نمونده ت رحمم ک دستشو تا آرنج میکرد ت بدنم و میکشد بیرون لخته یا خونی چیزی دوسه باری این کارو کردد بعدش اومد شکمم و فشار داد و اینا منم کلی خون و لخته ازم میومد بعدش آموزش و توضیح مواظبت از بخیه ها و بچه و اینا ،،،،،، تا رسید به اینکه کیک و آبمیوه چیزی خوردم ک برم ادرار کنم و بعد اون لباس زیر و پوشک وشلوارمو بزارم معاینه کنن برم بخش دیگ خدارشکر انجام دادم اومدم بخش الان ک راحت شدم اون همه درد و زجر یادم رفته چقدر بد ولی ب خیر گذشت نینی م بعد اون همه انتظار اومد بغلمم خدارو شکر از همین جا ک الان درازم رو تخت برای همه اونایی که میخان،باردار شن یا زایمان کنن ی بچه ی سالم و ی زایماننن راحت و اسونی،خدا نصیبشون،کنه 😍

۱۰ پاسخ

تا آرنج دستو میکرد تو حالا این ب کنار جفت با بچه در میارن ن حین بخیه زدن یا بعدش چه بیمارستان کادر بدی 😐

کجاش حس قشنگیه بدبختوکشتن مگه قبل اومدن جفت بخیه میزنن چقدخربودن

توروخدا منم دعا کن دوقلو هامو تو‌هفته ۳۷ بغل کنم زود رس نشن و سالم و سلامت باشن و بیان بغلم توروخدا یادت نره ها … خیلی خیلی تبریک میگم خداروشکر ک نی نی رو بغل کرد🥰

به شدت فوبیا زایمان طبیعی رو داشتم

مبارکت باشه. وقتی میگی لخته ها خون میکشید بیرون یاد خودم افتادم خیلی بده
من بچه اولم ۷ هفته ام بود قلبش تشکیل تشد کورتاژ کردم بهد چون عمل نکنم همین کار را میکرد با یه پنس لخته ها را میکشزد ییرون من جیع میزدم اخرم بیهوشم کردن کورتاز کردم

مبارگه عزیزم انشالله خوش قدمه 😍🤗

عزیزم کدوم بیمارستان رفتی؟؟ دولتی بود؟

بسلامتی خوش قدم باشع
انشاالله ک منم یک هفتع دیگ زایمان کنم و اذیت نشم و بچموب خوشی وسالمی تواغوش بگیرم

عزیزم خوش قدم باشه
اذیت شدی؟

ای جانم حس قشنگیه مبارکت باشه عزیزم ایشالله همیشه تنش سالم باشه 🥺❤️

سوال های مرتبط

مامان دخترکوشولو🥰 مامان دخترکوشولو🥰 ۲ ماهگی
مامان پاشا✅💙 مامان پاشا✅💙 ۵ ماهگی
پارت 5زایمان
بعدش دیگ زور زور زور سرش در. اومد و گفتین بیشتر ی زور دیگ که بدنش هم در بیاد و یکی هم می‌ره رو صندلی و شکمت فشار میده اون اصلا حس نمیکنی چون درد زایمان بیشتر تا اون
و ماساژ ماساژ تا به دنیا اومد بلاخره تو ی پارچه سبز گذاشتن بچه گذاشتن رو تختش و من که یکم بهتر شدم نشون دادن و گذاشتن رو صورتم دستگاه در آورد ی بوس کردم و بردنش اونور ت ریکاوری
بعدش گفتن یه زور دیگ بزن تا جفت هم در بیاد و مغز شکم و شکم فشار دادن هم داشتن همون موقع و جفت در اومد و شروع کردن بخیه زدن دوتا آمپول بی حسی زدن و شروع کرد ب دوختن ت دوختن بی حس آدم ولی همون نخ ک میبینی ی جوری میشی😂✋ولی درد ندارع اصلا
و بخیه زدن و بدنم می‌لرزید همینجوری چون خون زیادی رفت ازم
بعدش آوردن ریکاوری ت بلوک زایمان بیاد ببرمون
و من همچنان لرز شدید برام بخاری مثل جارو برقی بود آوردن گذاشتن زیر پتوم و یکم بهتر شدم و اومدم بلوک زایمان ک اونجا خابوندن یکم بعدش گفتن ماینه باید بشی هم واژینال هم مقعدی ی انگشت داخل میکنن ک ببین بخیه ها چطوریه الان ک دارم میگم هنوز اون ماینه ها حس میکنم 😂
و بعدش اوکی بود لباس ب بچه پوشیدن سایز 1پوشک سایز صفر
و آوردن تو بخش آزمایش گرفتند ک کم خونی پیدا نکرده باشم
و تا صبح بستریم و ایشالله صبح مرخص میکنن این زایمان من
پسرم روز یک شنبه تاریخ،7/2زایمان کرردم
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۴ ماهگی
# 4
تا ساعت ۱ چنتا زور خوب دادم ماما هم همچنان میگفت نفس بگیر دوباره زور بده دوسه تا زور دادم و دخملی ساعت ۱ و ۱۲ دقیقه شب تاریخ ۷ .۷ .۱۴۰۳ دنیا اومد بعدش گذاشتنش رو شکمم حدود نیم ساعت چهل دقیقه و همزمان داشتن کارای بند ناف رو انجام میدادن و بند ناف رو بریدن گفتن ی زور دیگه بده جفت بیاد بیرون دوتا زور دیگه دادم اونام کمی شکمم رو آروم فشار دادن و جفت بیرون اومد بعدش کارای بعد زایمان رو انجام دادن و رفتن بیرون کم کم و من رو با اون حس خوب توی اتاق تنها گذاشتن البته بعد از چند دقیقه نیروی کمکی اومد و خدا خیرش بده خرما داد بهم و رفت از مامانم ک بیرون بود ی لیوان چای نبات واسم گرفت بچه رو برداشت ک بره همون جلوی تخت خودم قد و وزن رو

اندازه بگیره و چای نبات رو داد دستم ک بخورم ،بعد از اون گفتن همراهی من بیاد کمک کنه بچه رو شیر بدم که مامانم اومد فسقل خانوم رو داشتم با کمکش شیر میدادم ک گلاب ب روتون هر چی خرما قبل از زایمان خورده بودم پس آوردم دیگه بعدش یکم دیگه بچه رو شیر دادم و کمکی اومد بچه رو برداشت ک لباس بپوشه و کف پاش رو بگیره بعدشم گفت بمون الان میام میبرمت بخش و بعد از چند دقیقه اومد و ما ساعت ۳ و خورده صب از زایشگاه رفتیم بخش ...
مقدار کمی اذیت شدم ولی خب زایمانه دیگه بدون درد و راحت که نمیشه 😅( مقدار کمی اینجوری بود ک وقتی رفتم بخش انگاری کمرم و شکمم بی حس بود دیگه خودتون تصور کنید چی کشیدم ولی وجود اون فرشته کوچولو کنارم همه چی رو از یادم برده بود)
ببخشید اگه ی جاهایی رو خوب ننوشتم چون همش گیجم و خوابم میاد😂😂😂
مامان 🩵تیام🩵 مامان 🩵تیام🩵 ۱۱ ماهگی
سلام مامانا تجربمو از سزارین میخواستم باهاتون ب اشتراک بزارم .
روز زایمان ساعت ۷ صبح گفتن بیمارستان باشم توی بلوک زایمان ان اس تی و فشار خون و … مادر رو چک کردن بعدش مدارک سونو و ازمایش از اول بارداری تا اخرین روز رو بررسی کردن ی سری سوالات پرسیدن و ی فرمی رو برای هودشوت پر کردن. بعدش ی سری فرم مثل فرم سزارین و … رو از پدر و مادر امضا گرفتن. تشکیل پرونده ک تموم شد سوند رو برام وصل کردن اصلا اصلا اون طور ک من شنبده بودم درد و سوزش و … نداشت مول معاینه و سونو واژینال بود. حالا این ممکنه ک در افراد مختلف متفاوت باشه. بعدش هم منتظر شدن ک دکتر اعلام کنه من برم اتاق عمل. بعد از ی ربع بردنم اتاق عمل دکتر بیهوشی اومد بهم گفت چه طوری بشینم ک اسیب ب نخاعم نرسه و گفت اگر همکاری کنی هیچ مشکلی پیش نمیاد. اونم همین طور اصلا درد نداشت و از واکسن هم درد و سوزشش کمتر بود. اگر طبق اون چیزی ک اونا میگن انجام بدید و ریلکس باشید درد و … نداره. بعدش ک پاهام سر و داغ شد سزارین رو انجام دادن ک اصلا چیزی از برش و … نفعمیدم فقط وقتی داشتن بچه رو می کشیدن بیرون احساس کردم چیزی رو دارن می کشن فقط اونو حس کردم. بعدشم ک صدای گریه بچه رو شنیدم و خیالم راحت شد و بعد از اون وارد ریکاوری شدم ۲ ساعت تا زمانی ک سری پا از بین بره و بشه تکونش داد توی ریکاوری بودم و بعدشم اومدم سمت بخش و بعد از یک روز مرخص شدم.
مامان پسریم مامان پسریم ۴ ماهگی
خب منم اومدم تا از زایمانم بگم دیروز رفتم ورزش بعدش ماما همراه معاینم کرد گفت دهانه رحمت باز شده ولی ن اونقد ک بخای بری برا زایمان منم درد شدید داشتم ب دکترم زنگ زدم گفت بیا ببینمت رفتم پیش دکترم معاینه کرد گفت ۷ سانت بازی برو بیمارستان نامه دادرفتم بیمارستان ماما همرام اومد برام مسکن اینا تزریق کرد یکم ورزش داد من دردم بیشتر میشد بعد دید سر بچه پایین نمیاد کیسه ابمو با دستش پاره کرد وحشت ناک درد داشت درد اصلی بعد پاره شدن کیسه اب شروع شد ب حدی درد داشتم ک محکم دستمو گاز میگرفتم خیلی درد داشت از ۴ درد و زور زدم تا ۹ شب ک رادینم بدنیا اومد بعد دنیا اومدنش سبک شدم خیلی ولی خب جفت داخل رحم گیر کرده بود با هزارتا بدبختی انقد دست کردن تو رحمم در اوردنش دکتر میگفت از همه زایمانا بیشتر خون از دست دادم حالا جفت در اوردن کلی بعدش لخته گیر کرد تو رحمم باز با کلی فشار دست کردن تو رحم لخته اومد بیرون ولی اگ همکاری کنین زود راحت زایمان میکنین و اینطوری شد رادین من ساعت ۹ شب شنبه ۵ ابان بدنیا اومد
مامان ایلماه♥🌙 مامان ایلماه♥🌙 ۱۰ ماهگی
پارت چهارم تجربه زایمان طبیعی
تا تونستم فشار دادم دکترم هم کمکم میکرد شکمم فشار میداد ک بچه زود بیاد ک یهو دیدم سرش اومد🥹سریع کشیدنش بیرون انداختنش رو شکمم اینقدر راحت شده بودم ک حد نداشت اصلا ارامش بعد زایمان با هیچی قابل مقایسه نیست دردام کلا تموم شد بچمو تو بغل دیدم🥺👩🏻‍🍼
دیگه بچه رو برداشتن گذاشتن رو تخت زیر بخاری منم همینجور نگاهش میکردم میگفتم خدایا شکرت🥹♥
ماما بهم گفت حالا سرفه کن فوت کن جفتت هم بیاد ک با چن بار سرفه و فوت کردن جفتم در اومد🫠بعدش ماساژ رحمی داد کلی خون ازم رفت سطلی ک زیر پام بود پر شده بود از خون بخیه داخلی برام زد درد نداشت ولی چهار پنج تا پوستی زد درد داشت گفت پوست بی حس نمیشه برای همین وقتی بخیه هم تموم شد باز ماساژ رحمی داد🫠با هی خون ازم میرفت دیگه بعدش ماما گفت همراهت بیاد لباس بچه ات بپوشه کمک تو هم کنه برو سرویس خودت بشور نوار بزار ولی انقدر خسته بودم حال نداشتم پاشم ی چند دقیقه ای همینطور دراز کشیدم چشمام بستم🙃
مامان آروین و آرتین مامان آروین و آرتین ۳ سالگی
تجربه زایمان طبیعی در 39هفته
اول اینکه ماما خصوصی گرفته بودم. تحت نظرش بودم ورزش قرص و معاینه همه چیز خدا رو شکر ب خوبی بود قبل 39هفته دو بار معاینه شده بودم و یکبار ی سانت بودم و بار و دوم دو سانت
2مهر که رفتم برای معاینه سوم همون روز نیم ساعت پیاده روی کرده بودم رسیدم خونه حالت تهوع داشتم ناهار نذاشتم دراز کشیدم خوابیدم همسرم ک اومدم گفتم اصلا صداتون در نیاد حالم بده فقط میخام بخوابم خوابیدم و8شب رفتم دکتر برای معاینه معاینه کرد و گفت همون دو سانته اگه بخایی 4شنبه با آمپول فشاربستری کنم
بعدش منم قبول کردم برگشتیم خونه ساعت 1شب رفتم دستشویی و لخته خون ازم اومد رفتم بیمارستان و دکترم اومد و بستری شدم تا9صبح دردهای ریز خودم بود بعدش دکتر گفت صلاح میدونید سرم فشار بزنم و کیسه آبتو پاره کنم زد و پاره کرد😀خورده خورده دردهام زیاد شد و بعد با 6شکم درد زیاد زایمان کردم خیلی از زایمان اولم راحتر بود خیلی خدا رو شکر میکنم ک مامابود و خیلی کمک کرد نیم ساعت آخر فقط درد کشیدم تجربه زایمان خوبی بود کاش برای اولین هم جور میشد ماما میومد بالا سرم
والبته مامانم تا آخر پیشم بود و فقط20دیقه رفت بیرون ک کارهای عمل تموم شه و بعد اومد
انشالله قسمت همه زایمان راحت و خوب
مامان دوتاآلوچه👑😍 مامان دوتاآلوچه👑😍 ۹ ماهگی
پارت سوم :زایمان طبیعی
باکمک پرستارا رفتم روتخت زایمان ..دکتر گفت زور بزن ک بیاد و راحت شی اما تو اون حال و شرایط بدی ک داشتم خندم گرفت گفتم نزاشتی ب دنیا بیاد حالا لج کرده نمیاد ....دکتر حالت ماساژ پرینه هست رو رحمم پیاده کرد ک اه و نالم تا هفت اسمون رفت ...دوباره فشار اومد ک سه تا فشار ب خودم وارد کردم و بچه اومد خوشحال بودم اما ن ن ن ...ول کن نبودن ....دوباره معاینه میکردن گفتم مگه بچه نیومده دیگه چیکار میکنین خیال زایمان اول و داشتم ک پسرم ک دنیا اومد جفتشم باهاش بود ...اما زایمان دومم پسرم ک دنی اومد جفتم بالا بودو با کلی بدبختی و معاینه و چندین بار تکرار معاینه درش اوردن ....چند تا پرستار هم شکمم و فشار میدادن ک لخته و خون و ضایعات بیاد بیرون منم ب ناچار تحمل میکردم ....نوبت بخیه زدن شدنبهشون گفتم بدون بی حسی محاله بزارم بخیه بزنین ک گفتن حله ....۶ تا بخیه زدن ک اونم خیلی طول کشید چون توضیحم میداد ک برا تمیز کردن خودم و اینکه بخیه ها عفونت نکن و اینا چیکار کنم ....حالا دل تو دلم نبود ک پسرمو ببینم شبیه کیه ...دقیق شبیه پسر اولم😍💋...دیگه گفتم تموم شده و راحت شدم از این همه درد و ۹ ماه سنگینی ...باز اومدن معاینه ...منم ب بالشت تکیه زده بودم خواستم برم دراز بکشم دیدم خیلی داره ازم خون میاد گفتن مشکلی نیست دراز بکش ببینم چی ب چیه دراز کشیدم ....گفتن لازمه دوباره بری روتخت زایمان ...استرس دوباره افتاد ب جونم و بی دلیلم نبود استرسم ...با بخیه زدنی ک انجام داده بودن دوباره ی معاینه سخت انجام دادن ک هرچی بقایا مونده بود و دربیارن دل و رودمو کندن ب نظر خودم ...برگشتنی ی چهارتا قرص زیر زبونیم دادن گفتن نخور باید زیرزبونت اب شن ...
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۹ ماهگی
بخش دوم

از ساعت های ۹ مامای بخش عوض شد و اومد معاینه ازش خواهش کردم کمکم کنه معاینه م‌کرد و یه کم رو شکمم جایی که قله ی رحم بود فشار اورد تا سر بچه بیاد پایین
تر
از اون موقع ۲ سانت شدم ، دردهام کم‌کم سنگین‌تر‌شد یک‌ساعتی یکبار اومد معاینه م کرد تو دردها معاینه میکرد و فشار میاورد و میگفت یه زور‌ بده که سر بچه بیاد پایین تر اینجوری‌ دهنه ی رحمم کم کم باز شد از ۲ شدم ۳ بعدش ۴ بعدش گفت دیگه‌ سر بچه داره میاد پایین هر زمان حین درد احساس مدفوع داشتی بگو‌ بیام معاینه ، تو‌این حالت سر بچه داشت فشار وارد میکرد معاینه م‌ میکرد و حین معاینه میگفت زور بده
دیگه بهم اپیدورال و ماسک‌اکسیژن‌داد ، فوری از ۴ شدم ۶ و بعدش ۸ و یهو حین تنفس توی ماسک با بازدم بهم حسسسابی‌ زور وارد شد و احساس کردم سر بچه داره میاد خواهرم دوید ماما رو صدا کرد و با ۲-۳ تا زور پسرم به دنیا اومد
بی حسیه خیلی خوب بود حتماً بگیرید ، درد دارید ولی یه جوری خدر هم‌میشید و‌ اون دردای شدید آخر براتون قابل تحمل میشه
اینایی که تعریف کردم آسون به‌‌‌ نظر میومد ولی برای من ۱۳ ساعت طول کشید و پسرم رو ساعت ۱۲:۳۰ شب بغل گرفتم و با همه ی درداش بزرگترین لذت دنیا رو دوباره تجربه کردم

برا همه تون از صمیم‌ قلب دعا کردم که زایمان آسونی‌ داشته باشید و نی‌ نی هاتون رو صحیح و سالم بغل بگیرید ♥️♥️♥️♥️♥️