مامانا من فکرمیکنم افسردگی بعد از زایمان گرفتم ، بیخود و بی جهت گریه ام میگیره ، خسته میشم از بچه داری ، پسرم شبا تاصبح بیداره و دل درد داره ، احساس میکنم خیلی داغون شدم احساس میکنم همسرم باهام مثل قبل نیست ، حسای مزخرف میاد سراغم دائم...نمیدونم چیکارکنم...بیخوابی هم خیلی بهم فشار اورده😔

عزیزم این حالات کاملا طبیعی یه تیکه از وجودت و ازت جدا کردن.از طرفی هم هورمونات بهم ریخته.ب بدنت زمان بده به حالت اولش برگرده.کارایی که دوس داری انجام بده. اهنگ شاد بزار بخون و برقص

ی روز دلت تنگ میشه بچه ت بزرگ میشه تو نگاش میکنی هی تو دلت بغض میکنی ک چقدر زود گذشت خواهشا صبور باش هرچی بزرگتر میشن بیشتر از کارات پشیمون میشی و ب این نتیجه میرسی ک طبیعت بچه همینه کاش فلان نمیکردم کاش بهمان نمیکردم ما فقط اسممون زن تو صبر و تحمل مرد ترین مرد هم ب پای ما نمیرسه ک خواهر
ازمن ب تو نصیحت رو خودت برچسب نزن توخیلی هم اوکی فقط خسته گی فشار اورده بهت

افسردگی ک نیست بی خوابی دیگه
همینکه خواب بهم بریزه هورمونا جاب جا میشه
حالا سختیش ۴۰ روزه نسکافه یا قهوه بخور شب ک بچه بیداره توام انرژی داشته باشی بعد روزا بخواب

منم مثل شما بودم زیاد گریه نکنید میدونم سخته ولی روحیه تونو خودتون نگه دارید. برای نگه داری بچه کمک بگیرید از اطرافیان با همسرتون صحبت کنید ی وقتاییم مردا افسردگی بعد زایمان میگیرن

عزیزدلم همه کم و بیش همینطوریم و احساست خیلی طبیعیه، یه بخشی از این حسات بخاطر همین خستگی و شب نخابیدنه، یه شب ک بتونی چند ساعت بخوابی کلی از این حسای بدت برطرف میشه، فقط اینو بگم ک حساتو توی دلت نگه دار و توی خودت نریز با همسرت یا هرکسی ک بهش حس خوبی داری راج بهشون صحبت کن اونجوری حالت بهتر میشه

وای من اون اوایل انقد درد داشتم ک عصبی بودم همش ب هر دلیلی با شوهرم بحث میکردم ..اون طفلی هم چون شرایطمو درک میکرد بهم چیزی نمی‌گفت

منم همینطور ازشوهرم بدم میات فراریم

همه ما یه تایمایی کم میاریم گریه میکنیم و حس میکنیم هیچی دیگه قرار نیست مثل قبل بشه، کاملا طبیعیه، یه دستشویی با خیال راحت نمیشه رفت، امیدوارم بزرگتر بشن شرایط بهتر بشه