۸ پاسخ

چیزایی ک حواس بچه رو پرت میکنن و تمرکز رو ازش میگیرن رو جم کنین قبل غذا مثل تی وی و اسباب بازی ن برای خوردن بلکه قانون خونتون باشه ممکنه بگید نشدنیه ولی ب مرور اوکی میشه و تبدیل ب عادت من الان خودشون سفره پهن میکنم تی وی خاموش میکنن
و جایگزین ب هیچ عنوان نذارید براش برای غذا
همون ژله رو اگه در زمان مناسب نخورد برش دارید و از دسترسش خارج کنین
مهمترین نکته تو غذا خوردن حساسیت بکن و نکن نکنین چون بچه هر چ بیشتر بهش بگی بدتر لج میکنه کاملا ریلکس باشین خورد خورد نخورد نخورد
سخته برا مادر ولی برای بعدش عالیه
رعایت ی سری نکات ساده خیلی کمک کنندخ اس

اصلا اهمیت نده دیگه هم بهش غذا نده بگو موقعی ک سفره رو جمع کردم دیگه غذا نیست تا شام باید صبر کنی و ماشینش هم نده
موقع شام هم اگه اومد غذا خورد چ خوب اگه ن بیشتر از دو بار صداش نکن نیومد بازم ی چیز دیگه ک علاقه داره ازش بگیر و بگو غذا نخوری سفره رو جمع کنم دیگه از غذا خبری نیست خودت هم مريض میشی باید دارو بخوری
اصلا ن اعصابی نشو و ن بهش اصرار کن

بذار جیغ بزنه تا غذا نخورده ماشینشو نده...

پسر کوچیک من هم غذا نمیخوره و مجبورم سرگرمش کنم که غذا بخوره یه روز با کارتون یه روز مثل الان با اسباب بازی فقط صبوری چاره کارمونه

نخورد اهمیت نده . لجبازی نکن باهاش، مطمئنا تو این مساله زور اون از شما خیلی بیشتره. دو دفعه محلش ندی و غذا رو بردی، دفعه سوم خودش میاد غذاشو میخوره . پسر من که من خودم باید دهنش کنم غذاشو ، خودش یا با گوشی سرگرمه موقع غذا خوردن یا با تلویزیون 😟

ما آخر سر همین غذا خوردنشون دق میکنیم

منو نگا

تصویر

بچه ی منم نخورد ..ولش کردم

سوال های مرتبط

مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
اونایی که ۳تا بچه ۲تا بچه دارید چجوری بچه کوچیک میخابونید.من دیگه کم آوردم ما خونمون ۶۵متر وکوچبکه کلن یه اتاق خواب داریم.من ظهرا به دختر بزرگم میگم برو اتاق بازی کن خواهرت خابید میام پیش تو هی میپرسه میای میگم آره.دیدم نه هی میره اتاق میاد صدامزنه مامان بیا.منم گفتم بیا گوشی بگیر برو اتاق کارتون ببین یه یک هفته خوب بود میموند اتاق اینم میخایید یک ساعت بعد یک هفته یکدفعه گفت من ازاتاق میترسم نمیرم تنها میخام پیشتون کارتون ببینم گفتم باش پیشمون دراز میکشه اما هی حرف میزنه مامان این چیه مامان این چی گفت مامان مامان هی من میگم بعدا حرف می نیم بزار بخابه اما انگار نه انگار‌.دختر کوچیکه هم یک هفته لج کرده نه ناهار میخوره نه صبحانه ظهرم خوابش میاد گشنشه هی سینه میخوره اونم فقط یه سینه سیر نمیشه هر نیم ساعت بیدارمیشه گریه میکنه من یا دارم روپا میخابونم یا سینه دهنشه تا یک ساعت بخابه.بزرگه هم هی میره میاد میره میاد مامان مامان. بخدا کوچیکه نخابه پدرم درمیاره دیگه نمیمونه زمین میگه فقط بغلم کن راه برو‌.منم آرتروز گردن دارم یزره بغل میکنم دیگه نمیتونم دستم وگردنمو تکون بدم.هرمدل بگید بزرگه رو گل میزنم.امروز کوچیکه خابید رفتیم اتاق خواب داشتیم بازی میکردیم که بیدارشد کفتم بمون ادامه بازی بکن من خواهرت خابید میام همین که اومدم بیرون اومد واستاد دم اتاق هی آروم گفتم یا برو اتاق یا بشین رومبل هی صدا میزنه مامان مامان ۵بار حرفمو تکرار کردم یا برو اتاق یا بشین رومبلی دختر کوچیکه هم به اون نگاه می‌کرد آخر دادزدم چرا هی صدامیکنی یا بیا بشین یا برو دیگه نمیفهمی مگه.کوچیکه هوشیار شد تازه ۱۰دقیقه خابیده بود
مامان خوشگلم مامان خوشگلم ۴ سالگی