احساس میکنم دارم روانی میشم بیماری عصبی گرفتم از دست پسرم بعد حالم از خودم بهم میخوره که اینهمه اعصابم بهم ریخته س که چرا نمیتونم نرمال باشم چرا نمیتونم مثل همیشه خودمو آروم کنم دیگه تحمل ندارم. پسرم ۲۴ ساعته یا داره نق میزنه یا بهانه میگیره یا از من یه چیزی میخواد محض رضای خدا نیم ساعت نمیشه با خودش بازی کنه بدون اینکه منو صدا کنه. یعنی با اسباب بازیاشم که بازی میکنه میگه تو بشین کنارم چشمتم به من باشه وگرنه هی صدام میکنه. دلم فقط روزی یک ساعت سکوت و آرامش میخواد مخصوصا صبحا واقعا کلافه میشم. مشاوره میگه اضطراب جدایی داره از پنج ماهگی همینه قبلش که کولیک رفلاکس داشت دیوونم کرده بود بعدم اضطراب جدایی هی گفتن ۱۸ ماهگی خوب میشه دو سالگی خوب میشه وای اصلا دائم یه غری داره نمیدونم چیکار کنم بتونم تحمل کنم. وقتی نصف روز میرم بیرون میام مثلا پسرم پیش مامانمه بعدش تا شب فقط قربون صدقه ش میرم حالم خوبه ولی نمیشه هر روز بزارمش پیش یکی که 😭

۱۱ پاسخ

عزیزم منم مثل توام! یک لحظه ازم دور نمیشه دیروز انقدر فشار بهم اومد محبور شدم با خودم بردمش توالت😔

گاهی وقتا ببرش خانه بازی بهتر میشه

منم واقعا دیگ رد دادم یعنی دخترم لجباز ک بود بدترشده واصلا منو یه لحظه راحت نمیزاره دلم یه کم سکوت میخاد

پسر من دو سال و دو ماه داره جدیدنا انقد پشت در دستشویی گریه میکنه ک گاهی درو باز میکنم ،همش میخواد پیشش باشم
تو داروخونه هم ک برم باید باهام پیاده شه از ماشین
منم دلم کمی برا خودم بودن رو میخواد

ومنی که فکر میکردم تا ۲سالگی خوب میشه پسرم واییییییییییی پس ادامه داره

هرروز نه ولی ی روز درمیون دو روز درمیون حتی شده کم ولی بذارش پیش مامانت هم خودت آروم میشی هم اون یاد میگیره بدون تو باشه

حال منم بده 😔😔😔

تنها نیستی وضعیت منم همینه

بخدا فقط تونیستی منم بدترازتوهستم میخوام فقط یک روز استراحت کنم نمیه

خخخ یادته بمن میگفتی چقد از دست نیم وجب بچه شاکی هستی الکی
فکرشو بکن ب تموم حالتای پسرت غذا نخوردن لخت گشتن لجبازی نخابیدن هم اضافه کن برا دخترمن

عزیزم بحران سه سالگیه

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
مامان رادوین مامان رادوین ۲ سالگی
سلام خانوما شبتون خوش
گفتم بیام یکمی حرف دلمو بزنم پسرم خوابه از وقتی خوابیده همش یه چیزی تو دلم داره یه طوری میشه انگار دارن تو دلم رخت میشورن خیلی حالم بده من خیلی مادر نالایقی هستم چند روزه اصلا حوصله پسرمو ندارم وقتی هم پسرم شیطونی میکنه یه چند تا حرف از حرصم میگم بعد پشیمون میشم خدا چرا من لال نمیسم‌اخه 😭😭
نمیدونم چرا اینطوری شدم اصلا حوصله خودمم ندارم شوهرم که هیچ اصلا هیچ حسی بهش ندارم انگار دارم با مرد غریبه زندگی میکنم ولی واسه پسرم خیلی دارم کم کاری میکنم نمیدونم چرا انرژی ندارم همش خستم دلم نمیخواد تو خونه خودم بمونم همش دلم میخواد برم پیش. خانوادم بدم پسرمو نگه دارن من استراحت کنم نمیدونم چرا حس تو خونه موندن و سر و کله زدن با بچه و شوهر رو ندارم
موندم چیکار کنم دلم واسه پسرم میسوزه اون الان بیش تر از هر چیزی به محبت و توجه من و پدرش نیاز داره ولی هیچ کدوممون بهش این ها رو نمیدیم پدرش که هیچ منم بعضی وقت ها باهاش بازی میکنم حرف میرنم بعدش دیگه حوصلم نمیکشه دلم میخواد چن ساعتی ماله خودم باشم بی خیال بشم استراحت کنم چیکار کنم که این حس بره بتونم پر انرژی واسه پسرم وقت بزارم تو رو خدا راهنماییم کنید 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
مامان قند کوچولو🙆 مامان قند کوچولو🙆 ۲ سالگی
چندتا چیز خیلی درمورد پسرم اعصابمو بهم میریزه
یک اینکه خیلی غرغرو هستش، توی ماشین مخصوصا پدرمونو در میاره اصلا از اون بچه هایی نیست که بشینه بیرون رو نگاه کنه یا سرگرم بشه یا خوابش ببره، فقط میخواد همه چیزو بهم بریزه و بریزه کف ماشین و صورت منو مدام چنگ بزنه و ....
دو اینکه از ۱۸ ماهگی که از شیر گرفتمش مدام چنگمون میزنه، منو‌ بیشتر ، مامانمو شوهرمم چنگ میزنه اما کمتر
همه میگن چون جای خوابشو جدا کردی اینجوریه ولی من جای خوابشو ۱۰-۱۱ ماهگی جدا کردم تا ۱۸ ماهگی که از شیر بگیرمش هییییچ اذیت این مدلی نمی‌کرد چنگ اصلا نمی‌زد دقیقا از زمانی که دیگه از سینه گرفته شد اینکارو میکنه
توی بچه های دیگه هم دیدم بعد از شیر گرفته شدن یا موهای مامانشونو دست میکشن یا سینه ی مامانشون و جاهای دیگه ولی پسر من فقط با چنگ زدن صورت من آروم میشه و این واقعا آزار دهنده اس پوست صورتم همش زخمه همیشه قرمزه و میسوزه 😞 جلوی همه هم اینکارو میکنه بقیه فکر می‌کنن از روی قیض و زدن اینکارو میکنه بعضیا هم که خندشون میگیره
سه اینکه بچه ایه که اصلا دوست نداره خودش تنهایی بازی کنه همیشه یکی دو نفر باید کنار باهاش بازی کنن وقتایی که دوتایی خونه تنهاییم اصلا اجازه نمیده من به کارام برسم تلویزیون هم نگا نمیکنه
وقتی ظرف می‌شورم و غذا درست میکنم انقدر کنار پام گریه میکنه و منو هل میده و جیغ میزنه که دلم میخواد سر خودمو بکوبم‌ یه جایی
چهار اینکه از شش ماهگی تا یک سالگی که شروع غذای کمکی بود به شدت بد غذا بود و حتی دیگه شیر هم نمیخورد و استپ قدی وزنی کرد الان دو سال و دو ماهشخ تقریبا و قدش ۸۴ و این خیلی باعث شده غصه بخورم خیلی هم سرعت افزایش قدش کند شده 😞😞😞😞😢😢😢
این همش درد و دل بود دلم میخواست اینارو یکجا به یکی بگم