۱۰ پاسخ

این براشون بفرستین

تصویر

مادربودن واقعاسخته خیلی حوصله وتحمل میخاد😔

منم خیلی خودم کنترل میکنم تهش حبلییی عصبی شم میزنم تو سر خودم اروم میشم
شاید یه کوچولو صدام بردم بالاتر اونم سریع جمعش کردم پشت بندش با خنده گفتم

منم پسرم خیلی خیلی بیقرار بچه غذیت کنی بود مردم که میکفتن خدا کمک باشه میکفتم چرا مگه من اذیت میشم اخه اینجوری میگن

میدونی کار خیییلی اشتباهیه
ولی خدا تو عصبانیت عقلو از آدم میگیره متاسفانه اون بنده خداهم دست خودش نیس واسه همون قضاوتشون نمیکنم
انشاا.. خدا بهمه کمک کنه
منم خیلی خودمو کتک زدم 😅🤦‍♀️

واقعا هست کسی ک بزنه آخه مگه چی میفهمن این بچه ها

ادم خسته میشه کلافه میشه اذیت میشه ولی اخه کی دلش میاد این طفل معصوم رو بزنه من دلم نمیاد دعواش کنم داد بزنم چه برسه بزنم یاخدا

👍👍👍👍

تویه مادرنمونه ایی خدانگهت دارع برابچه هات عزیزم🫂❤️‍🩹

🥺🥺🥺

سوال های مرتبط

مامان معجزه خدا🌱❤ مامان معجزه خدا🌱❤ ۵ ماهگی
وقتی که اروم خوابیدی و از زمین و زمان خبری نداری، من فقط نگاهت میکنم و هی با خودم میگم تو پسر منی‌... تو واقعا پسر منی و من مامانتم....
یه حس خیلی عجیبیه... وقتی که فکر میکنم یا به عکس اون روز ها نگاه میکنم، میگم یعنی من باردار شدم؟ ۹ ماه یه موجود کوچولو تو شکم من بزرگ شده و تبدیل به یه انسان شده؟ من زایمان کردم؟ چطور در مقابل استرس سزارین و عمل و دوره نقاهتش دوام اوردم؟ چطور با اون زخم شدید سینه ام به پسرم شیر دادم؟ و الان که ۵ ماه و نیمشه داره از وجود من تغذیه میکنه و قد میکشه‌....نمیدونم شما هم همچین حسی دارین یا نه.... ولی من بعضی وقتا واقعا همه اینا یادم میره...
حس میکنم یک چیز خیلیییی ارزشمندی دارم و خدا بهم داده که باعث ارامشمه...
یه اتفاق شیرین، یه معجزه بزرگ، که شده مال من....
اخ اخ از خنده ها و قهقه زدن هاش که انگار وارد یه دنیای دیگه میشم....
روز به روز هم که بزرگ میشه و یه شیرین کاری جدید یاد میگیره، قند تو دلم اب میشه... یه حسی میاد سراغم که میخوام داد بزنم و به همه بگم این فرشته کوچولو مال منه...
قربون‌ مدل خوابیدنت🥰🥺😍
خدا از این معجزه کوچیک ولی بزرگ با حال خوب به همه بده...

۵ ماه و ۱۷ روز
۳۰ ابان ماه ۴۰۳
الهی امین
مامان نازگل مامان نازگل ۷ ماهگی
تجربه ی پزشک اطفال
سلام مامان گلیا
همونطور که می دونید من دغدغه ی شب نخوابیدن ها و گریه های نازگل رو داشتم تو شهرستان خودمون پیش دکتر بردمش و خب زیاد فرقی نکرد یکم پرس و جو کردم و یه دکتر تو اصفهان پیدا کردم که فوق تخصص بود یه نسخه بردم پیشش هم شبها بدون گریه و زودتر می خوابه هم اینکه تو روز آروم تر شده نه اینکه گریه نکنه اما خب بهتر شده تو این یه هفته ای که بردمش.
درسته که هم بهداشت و هم دگتر قبلی میگفتن وزنش خوبه اما خودمم حس میکردم اون چیزی که باید باشه نیست نسبت به وزن تولدش الان هم آهن دکتر براش نوشته (گفت شاید بخاطر کمبود آهن نمیخوابیده) و هم کمکیش رو شروع کرد که الان دیگه بچم سیر میشه قشنگ برا همینم آرومه(من شیر دارما اما به قول مامانم پناه دلش نمیشده که بخوابه)
خلاصه اگه بچتون زود به زود طلب شیر میکنه و مدام زیر سینه اس و شبا برا خواب گریه میکنه شاید سیر نمیشه
دکتری که بردمش احمدرضا عابدی هستن
آقا نازگل من جدیدا تلاش میکنه چهار دست و پا بره ولی هنوز موفق نشده لبش هم مدام تو دهنشه بچه های شما چیکارا میکنن؟
راستی میشه نفری یه حمد شفا برا پدرشوهرم بخونید تومور داره حالش بده بچه کوچیک داره ۷سالشه خواهرشوهرم امسال کلاس اول میره گناه داره
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۰ ماهگی
همیشه میگفتم بچه رو با بچه نباید مقایسه کرد.اما خب مادریم و گاهی میزنم جاده خاکی
اینجا میبینم خیلی ها بچه هاشون تو رنج سنی رز چهاردست و پا میکنن حرف میزنن، و خب کارایی که شاید برای بچه من که دو دقیقه خودشو رو شکم میندازه اعصابش خرد میشه گریه میکنه جیغ میزنه قفله😂
با اینکه یادمه دوتا بچه هم سن تو فامیل داشتیم...یکیش خیلی زود به حرف اومد دوسالش بود تقریبا همه چیز میگفت، اون یکی نه...دو سالش بود هنوز زیاد حرف نمیزد.بعد بزرگترا میگفتن خب اون یکی مامانش باهاش سروکله میزنه.این نه مامانش معلمه نیس اکثرا...
ولی الان خب میبینم که هیچ ربطی نداشته و اتفاقا اون که دیر به حرف اومد به شدت باهوش و چون درسش عالی بود تیزهوشان رفت و بعد هم پزشکی قبول شد‌.از اون یه بچه دیگه چیزی در دسترس نیس...البته من نمیگم کدوم روش خوبه مهم اینه که هر کی با زندگیش حال کنه.
یا حتی پسر دایی خودم دیگه همه نگرانش بودن چرا راه نمیره، فک کنم داشت دوسالش میشد یهو گفتن بلند شد راه افتاد😅 الان هم هیچ مشکلی نداره.
با اینکه از این دست موارد زیاد داشتیم تو اقوام..اما هی با خودم‌میگم نکنه من کم کاری میکنم؟ نکنه باهاش بازی یا تمرین خاصی انجام نمیدم؟
نکنه تغذیه ش رو درست نمیدم؟ و هزاااااار نکنه دیگه‌
خلاصه حس میکنم دارم تو یه چاله عذاب وجدان و اینکه مادر کافی ای نیستم میرم به سبب بعضی تایپیکای اینجا‌.....