۱۱ پاسخ

نه خب اونم بچه س چه میفهمه
بچه که زدن نداره

ببین به نظر من هرچقدرم که اون بچه تخس باشه شما حق نداری بزنیش
باید به بچه هامون یاد بدیم از خودشون دفاع کنن حالا الان که کوچیکن اگه کسی زد در همون حد که با قاطعییت با اون بچه برخورد شه کافیه
تازه اینم برا وقتیه که بچه ای که کتک کاری کرده بزرگتر باشه اگه هم سن باشن که با لطافت تر باید برخورد کرد

من خودم یادمه ابتدایی بودم یکی از بچه های کلاس مامانش همینطوری بود اگه حتی اتفاقی میخوردیم به دخترش میومد دعوا میکرد یا حتی بچه هارو میزد
و اون دختر کل اون شیش سال ابتدایی رو تنهابود و اصلا نمیتونست از خودش دفاع کنه فقط منتظر بود مامانش بیاد بچه های دیگه رو کتک بزنه

حرفاتون اشتباه بوده و اونم بچه بوده و هل دادن کار همه بچه هاس و باید مواظب میبودین و اینک به اون توضیح میدادین کارش اشتباهه اگه دخترشما میبود اون هل میداد کسی باشما اینکارو میکرد چه حالی میشدین

من به شدت رو پسرم حساسم ینی تو تمام مسائل با اینکه سنش کمه کلی باهاش صحبت میکنم اما متاسفانه با اینکه خیلی پسر مودب و خوبیه تازگی یاد گرفته الکی بچه ها رو میزنه،البته پسرعمش از کوجیکی تا ما غافل میشدیم میزدش اینم کم کم یاد گرفت،اون شب تو پارک یه بچه رو رو سرسره زد،داشت رد میشد زد رو دست یه پسردیگه،اون لحظه واقعا ناراحت شدم و عصبانی سریع آوردمش پایین،دعواش نکردم فقط بهش گفتم واقعا از دسست ناراحتم و دیگه امشب بازی تمومه،مجبورش کردم پایین سرسره اینقد منتظر بمونه تا از اون پسرعذرخواهی کنه،کلی غر زد ولی انجام داد،مادراون بچه اصلا ندیده بود چی شده اما بعدش که پسرم عذرخواهی کرد متوجه شد،این اتفاق دست من نبود ولی یه جوری جمعش کردم اکه مادرش برخورد بدی داشت قطعا این کارو نمیکردم و میذاشتم تو خونه پسرم رو تنبیه میکردم.با اینکه کاملا بهت حق مسدم و این اتفاق واسه منم خیلی افتاده ولی سعی کن به بچت یاد بدی از خودش دفاع کنه نزنه ولی نذاره هم کسی بزنش اینجوری واسه هردوتون بهتره عزیزم.

نه کار خوبی کردی نزدی معلوم نیس مادر همچین بچه ای چجور ادمیه حالا بیا تو پارک دعوا کن

والا بچه من ۳ سالش بود یک پسر ۵ ساله جوری هلش داد ک سرش نزدیک بود بخوره ب تیزی ،بی هوا
من فقط بچم گرفتم اوردم اینور ب پسره هم گفتم خیلی کار بدی کردی دیگه بچه منو هل ندی....
ادم باید فکر کنه اون اگر بچه خودش بود چ میکرد ....بچه هستن اونم پسر ها ک همش هل میدن و دعوا میکنن طبیعی ...

چه رفتار بدی کردی
اونم بچه بوده خب باید با زبون خوب میگفتی ما اجازه نداریم بقیه رو هل بدیم و بزنیم خیلی جدی و محکم ...ن تند و با فحش
بوه ها منم زیاد زدن اما طبیعی خب یاد میگیرن از خودشون دفاع کنن

بچه های بزرگتر اصلا نگا نمیکنن به بچه های کوچکتر برا همین باید جایی ببریش که همسناش باشن
همنجور هل میدن و‌میرن منم یبار پارک بردم دق کزدم که کسی هلش نده

بچه چند سالش بود
زدن کار درستی نیس پسر بچه ها ذاتشون همین ک دعواش کردی کافیه به پدرو مادرش میگفتی

من خودم نمیتونم کنترل کنم میزنم بچه رو

باز تو خوبی من بودم از حرص اشکم در میومد

سوال های مرتبط

مامان آیدا کوچولوو🤱 مامان آیدا کوچولوو🤱 ۲ سالگی
ابجیاا منم دعا کنید تو این شب عزیز.
میگم امشب رفتیم مهمونی، خب از اونجایی که آیدا بچه هارو میبینه ذوق می‌کنه دوست داره بغلشون کنه، پسر جاریم6 ماه از آیدا بزرگتره، امیر مهدی همون پسر جاریم دراز کشیده بود دخترم رفت روش نشست رو شکمش بعد دراز کشید روش،خب.
اون یکی جاریم برگشت گف ببین پیش دخترتون چقد این حرکت رو زدین،که دخترتونم یاد گرفته🤕 خیلی مواظب باشین شبااا،کل فامیل زدن زیر خنده که هه هه😂😂منم از حرصم برگشتم گفتم زهرمار، خیلی بی مزه بود حرفت .
مغزم هنگ کرد ، سرم دود داد بیرون،همون لحظه نتونستم جوابی پیدا کنم تنها این به زبونم اومد پیش50 نفر.
اونقد عصبانی شدم، اصلا حرفشم خوب نبود پیش مرداد اون حرفو زد یه خانوم بنظرم اصلا نباید این حرفای زشتو پیش مردا اعم از پسر خاله و شوهره دختر خاله و شوهر خاله و. پسر دایی و پدر شوهرم حتی پیش بچه های خواهر شوهرم که پسرن همشونم تو سن23,24ان به زبون آورد به خدا خیلی زشته.
شما جای من بودین چیکار میکردین؟؟؟ خیلی بدم اومد ازش.
شاید الان بگین نمیزاشتن بچه م بره پیشش ولی خب بچس از موقعی که رفته بودیم بغلم بود اصلا بهونه می‌گرفت همش داد وبیداد میکرد، بعد که پاشد رفت پیش امیر مهدی این اتفاق افتاد،بابا بچس دیگه خب با پس خاله ش هم همین کارو می‌کنه میبینی رفته نشسته بغلش یا دراز بکشه رو شکمش میشینه.
مامان قند عسل مامان قند عسل ۲ سالگی
شما بودید چیکار میکردید؟
امروز رفتیم ارایشگاه یه بچه ای هم اونجا بود همسن پسر من دختر بود دستش یه عروسک بود دست پسر منم ماشینش بود که داشت بازی میکرد بچه اومد ماشین پسر منو ازش گرفت هرچی پسرم رفت ماشینشو بگیره بچه دویید و نداد بهش پسرم هی غر زد اونم دویید سمت مامانش مامانش بهش گفت بده بهش گفت نه مامان برگشت به بچش گفت پس بده من بزارم تو کیفم برات قایمش کنم🙄 به منم گفت وقتی حواسش پرت شد میدم منم منتظر موندم ولی ۵ دقیقه ای گذشت تمام مدتم پسر من به من غر میزد و ماشینشو میخواست مادره هم چون بچه خودش گربه نکنه ماشبن پسر منو نمیداد تا پسر من بهو بغض کرد اومد دست منو گرفت من خیلییی دیگه ناراحت و عصبی شدم دست پسرمو گرفتم رفتم پیش مادره با جدیت گفتم لطفا ماشین پسر منو بدید پسر من داره حرص میخوره و ناراحته پشت چشمشو نازک کرد گفت بفرمایید ماشین داد بچش شروع کرد جیغ و داد منم پسرمو بردم یه سمت دیگه ماشین بازی کنه . خیلی عصبی شدم وقتی بغض کرد بچم . واقعا بعضیا چی فکر میکنن پیش خودشون؟؟؟؟
مامان وانیا جون مامان وانیا جون ۲ سالگی
یک سوال به نظرتون بچه ها توی پارک چون فضای بازی خودشونه هر کاری دلشون بخواد میتونن انجام بدن؟ 🙄🙄🙄بزرگ تر ها حق دخالت ندارن؟! 🤯دیشب آخر شب دخترمو بردیم پارک یک عده بچه بی ادب داشتن بازی میکردن یکیشون که دختر بود و هیکل بزرگی داشت ماسک جیغ زده بود و‌ دنبال دوستاش میکرد!!! اونم جای تاب و سرسره ها!!! منم بهش گفتم ماسکتو در بیار این چه کاریه اینجا بچه کوچیک هست میترسه … بعد همسرم گفت فضای بازی بچه هاست ما نباید دخالت کنیم ! گفتم فضای عمومیه خونشون که نیست یا یک جای اختصاصی برای این بازی ها!!! تا حدودی قانع شد …. تازه اون بچه انقدر بی ادب بود که گفت شما بچتون رو ببرین پارک دیگه و انگار پارک رو خریده بود که به ما دستور میداد کجا بریم کجا نریم !!!! خدایی چقدر بچه هاشون رو بی ادب بار میارن تازه به پدر و مادرشم گفت اونا هم تایید کردن کاراشو و به بازیشون ادامه دادن با همون وضع 😑😑😑😑😑😑😑😑😑 پارک های دیگه شلوغ بودن واسه همین رفتیم اون پارک
مامان آبنبات چوبی مامان آبنبات چوبی ۲ سالگی
میگم شما تصمیم دارید کی بچه دوم رو بیارید؟
من دوست دارم چون دخترم خیلی تنهاست ولی از طرفی این دو سال پییییر شدم چون دخترم خییییلی اذیتم کرد الان هنوزه قبل خواب سه ساعت روی پامه
شب ها نمیتونم دستشویی برم زودی می‌فهمه بلند شدم گریه و جیغ و داد
صبح ها هم تا دستشویی میرم پشت سرم بیدار میشه چون متوجه میشه کنارش دراز نکشیدم
دست به هرچی میزنم میخواد
یادش هم نمیره حاضره سه ساعت گریه کنه و خودش بکوبه زمین
حالا چند وقت پیش رفتیم هیئت
خانومه دخترش هم سن دختر من بود برای خودش با بچه ها بازی میکرد
من هرچی به دخترم میگفتم نمی‌رفت
ی بچه هفت ماهه هم داشت، بچه هفت ماهه ی کم گریه کرد ی جوری از کتف گرفتنش من قلبم درد گرفت
بعد خوابوندش
محکم گذاشتش روی فرش
من حالا تا ی ماه پیش هرجا میرفتم با بالشت و پتو
این همینجوری بچه رو گذاشت روی فرش خشک بعد اومد بلند بشه بد پا رفت روی دست بچه
بچه تکون نخورد
حالا مداح هم داد میزد اصلا این بچه براش مهم نبود
دیگه مادرش رفت اونور با خانم ها حرف زد
حالا دختر دو ساله من اون وسط داشت نعره میزد و ما باهم درگیر بودیم
من کوچیکترین کاری ک این خانمه انجام داد با بچه م انجام میدادم اونجا رو میذاشت روی سرش