کار نکن فقط بشین پا بچه کاراتو یه دفعه ای که بچه میخوابه بکن خیلی سخت ولی دیگه چاره ای نیست
عزیزم همه خیلی سختی میکشم هرکسی به یه رنگ فقط خود آدم که باید زندگیشو جمع کنه منم به خاطر همین بی کسی و نداشتن آدم دورم شیرم دیگه نیمود بچم شیرخشک میخوره منم که ۹سالم بود مامانم فوت شد اینقدر سختی کشیدم تا الان مادرشورهرم که با شوهرم دعواش شد دیگه رفت تهران زندگی کرد
خوش بحال شما که مامانت ده روز پیشت بود
من از همون اول خودم بودم بود
خواهرم تا ده روز یه سری بهم میزد نمیتونست زیاد بمونه بچه داربود
دیگه همش تنها بودم
از تنهایی خیلی بد جور افسردگی بعد زایمان گرفتم عصر ها تا شوهرم از کار میومد من از گریه زیاد حالم بد میشد هرکاری میکردم گریه هام تمومی نداشت
من زایمانم طبیعی بود الان یاد اون روز ها که میفتم از زایمان اونقد نمیترسم که از افسردگی بعد زایمان میترسم
والا من 9ماه تمام اشپزی کردم براشون. الان همش غذا پختن با منع. انگار ن انگار زایمان کردم. مامانم دست ب هیچی نمیزنه.انگار حسودی میکنه بچه سومه😀
ای بابا چه ناراحت کننده واقعا ادم دلش به پدر مادرش گرمه...
من تو بارداری که همش خونه مامانم اینا بودمبعد بارداری هم تا ۲ ماهگی بچمو نگه میداشت خونش و هنوزم همینه هی میرم اونجا یا اون میاد تازه یوقتا چیزی میشه بحثممیشه ناراحتم میشم......
چرا اخه باید یه مامانبا بچش بد باشه اونم زایمان که سخته ادن نمیخواد منت خانواده شوهر بکشه🥲🥲🥲
والا برا من ماه آخرم هست بجای اینکه مراعات کنه از لحاظ روحی استرس نده بهم .مامانمو ابجیمو بابام ریختن سرم هرچی خواستن گفتن باز دلشون آروم نبود هفت صبح زنگ میزدن توهین میکردن دو روز تمام اشک منو در آوردن .این نه ماهم یکیشون نیومد بپرسه چی دلت میخواد چند ماهته.بخاطر اینکه نزدیکشون باشم شاید اومدن کمکم کنن خونمو آوردم نزدیک خونشون ولی دریغ از ی سرزدن خالی . درحالیکه با خواهرم اینجوری نبود منم یبار گله کردم ک با من اینجورین با فلانی اینجوری نبودین سرهمون مامانم گوشیشو شکوند ی دعوایی راه انداخت
منکه کلا بریدم میخوام بیمارستانم رفتم خبرشون نکنم
مامانا جدیدا عوض شدن😶🥴
مامان من یه هفته اومد از فرداش پیام داد بابات میخاد بره باغ منم باهاش میرم تنها نباشه ناهارشو بدم بعد ساعت های ۱_۲زنگ میزدم میگفتم چه خبر کجایی میگفت خونم بعد فهمیدم بهونه میاره نیاد منم دیگه اصلا نگفتم بیا
با اینکه دست تنها خیلی سختمه ولی منت احد وناسی رو نمیکشم همسرم از سرکار میاد بهش میگم نگه داره ۲ ساعت بخابم وگرنه دیونه میشم
سلام عزیزم😂😂😂😂وای خندم میگیره چرا همدردام زیادن؟😂😂😂😂 خواهر من مامانم ۹ ماه بارداریم جون قلیون کنار گذاشتم دیگه نیومد😂😂 بعدشم زایمان کردم بیمارستان که هیچ فقط ۳/۴ باری اومد نفس دید و بعدشم باز قطع رابطه و قهر کرد چون بهش گفتم بیا ضامن وامم شو😂😂😂😂بزن قدش اینا میشه درس عبرت که با بچه هامون اینکار نکنیم🤚🏻
کلا پرستاری کردن از کسی خیلی کار سختیه انقدر باید با ملاحظه باهاش رفتار کنی که دلش نشکنه
سلام من کاملا درکت میکنم منم مادرم روز چهارم زاچیم سر یک شوخی کوچیک بهم گف مجبورم تحملت کنم دیگه بعد اون تا ۴۰ روز گریه هام بند نیومد از جمله هاییکه بی منظور بارم کرده بود بعد زایمان ادم دلنازک مسشه تا اینکه کل حرفاییکه سر دلم سنگینی میکرد به بابام پیام دادم و گفتم اونم ارومم کرد و به مامانم گف اونم با گریه اومد برام توضیح داد که منظوری نداشته و منم سبک شدم دیگه حالم خوب شد
عزیزم درست مثل من هستی درکت میکنم
مادر من تو بارداری که کمکم نبود بعد زایمان هم ده روز موند پیشم بخدا بیشتر کارامو خودم کردم مامانم کاری نمیکرد الکی میگفت زانوم درد میکنه مینشست گوشی میگرفت دستش خودم مجبوری کارامو میکردم بعد ده روز هم بهونه آورد
اشکال نداره عزیزم، تو که نمیتونی مجبورش کنی
یاد بگیر خودت تنها کاراتو بکنی و تا جای ممکن از همسرت کمک بگیری
ای بابا منم همین مشکلات رو دارم جایی که بخوان هستن وگرنه غرغر شونو دارن و نیستن
غصه نخور تنها نیستی منم به مامانم میگم باهام بیا بیمارستان همراه که منت مادرشوهر نکشم میگه من پادردم یا فشار دارم خو مادر من اینهمه بیرون میگیردی یه روز پیش من باش گوش نمیده ک
مادر منم باهام نموند وقتی زایمان کردم 🤣یک روز موند صبحش رقت
مگه من بچش نیستم چرا اینجوری کرد باهام تو دوران زایمان الآنم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.